رجبیراد میگوید: در بیان مطالب مرتبط با جنگ در داستانها و مستندنگاریها باید ملاحظات اجتماعی را در نظر گرفت چون گاهی بیان برخی مطالب درمورد آسیبی که در جنگ به افراد وارد شده موجب بروز صدمات روحی بیشتری شود بهتر است این مطالب بیان نشود.
رجبیراد که از ناشران حوزه کتابهای دینی محسوب میشود، از انتشار اثری در حوزه دفاع مقدس به نام «چقدر این انگشتر به دستانت میآید» نوشته محمدعلی شامانی خبر داد که برای تجدید چاپ این اثر پس از شهادت سردار سلیمانی قرار شد تصویر جلد با همین مضمون در نظر گرفته شود و به سردار سلیمانی تقدیم خواهد شد. در ادامه گفتوگو با رجبی راد، مدیر انتشارات نسیما را میخوانید.
معمولاً مسئولان و مراکزی که باید مجوز انتشار کتاب دفاع مقدسی را بدهند، خط قرمزهایی برای خود دارند که شاید گاهی باب طبع نویسندگان نباشد. شما با این موارد موافق هستید یا معتقدید میتوان برخی از آنها را برداشت؟ اساسا چه تمهیدی در این باره باید داشت؟
این خط قرمزها بستگی به نوع انتشارات و وابستگی تشکیلاتی آن دارد. ولی من شخصاً با آن مواجه نشدهام. شاید هنوز در حوزه داستاننویسی سراغ موضوعاتی نرفتهام که نیاز به سانسور داشته باشد و یا احساس کنم که باید چیزی را سانسور کنم. البته از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی درخواست کردهام که منشوری درباره این خط قرمزها ارائه دهند تا بیشتر در جریان مواردی که نباید مطرح شود باشیم زیرا گاهی اوقات بخاطر برخی نکات ظریف، کتابی یکسال در نوبت چاپ نگه داشته میشود، اما پاسخی در این زمینه دریافت نکردیم، چون گاهی تابوها و خط قرمزها، از قانون مشخصی پیروی نمیکنند و سلیقهای رفتار میشود. اگر منشوری وجود داشت و به عنوان اصول بنیادی منتشر میشد و اگر شخصی از این اصول عدول میکرد، کتاب وی چاپ نمیشد شرایط بهتر بود. در هر صورت ناشر باید یکسری اصول کلی را در اختیار داشته باشد و همه از آن پیروی کنند به عنوان مثال کتابی به دلیل آوردن کلماتی خاص چاپ دریافت نکرده و عنوان شده که باید کلمات جایگزین بکار برده شود اما همین کلمات در کتابی آورده شده و مجوز چاپ هم گرفته است.
چقدر نویسندگان این حوزه با توجه به حساسیتهای حاکم بر آن ممکن است دچار خودسانسوری شوند؟
اگر شخصی بداند آنچه مطرح میکند نیاز نیست حذف شود بلکه میتوان به نحو دیگری تلطیف و بیان کرد تمام واقعیت را مطرح میکند و در صورت نیاز اصلاح میشود اما از ابتدا دست به خودسانسوری نمیزند. فردی که مستند مادر را میساخت برای مشخص شدن موضوعی که مادر مطرح کرده بود تا هویزه میرود اما تمام افرادی که در این رابطه اطلاعاتی داشتند جواب سربالا میدهند. موضوع آسیبی بود که در جریان جنگ به بانوان وارد شده بود اما چون پاسخ درستی در این زمینه دریافت نشد این قضیه معلق ماند و امکان اینکه در مستند آورده شود، نبود در حالیکه مادر برای آرامش خاطر بانوان به هویزه رفته و با آنها صحبت کرده بودند. اگر مستند و کتابهای مربوط به جنگ در کشورهای دیگر را هم مورد مطالعه قرار دهیم در کتابهای نزدیک به جنگ یک سری اسرار فاش نمیشود چون نزدیک به نسلی هستند که در جریان آن جنگ بودند و معمولا ً پس از 30 تا 50 سال برخی اسرار درباره جنگ فاش میشود. بنابراین رعایت خط قرمزها تنها برای کشور ما نیست و در بیان مطالب ملاحظات اجتماعی نیز باید در نظر گرفته شود، مثلاً اگر بیان برخی مطالب درمورد آسیبی که در جنگ به افراد وارد شده موجب بروز صدمات روحی بیشتری شود بهتر است این مطالب بیان نشود، بنابراین برخی ملاحظات لازم است و در بعضی مواقع باید تغافل کرد.
یکی از وجوهی که شاید بیشتر در حوزه دفاع مقدس پررنگ شده باشد، نشان دادن تلخیهاست. نظرتان در این باره چیست؟
هرچیزی باید طعم زندگی داشته باشد و تلخ و شیرین باید گفته شود. آدمها قاضیهای خوبی هستند، بخصوص نسل جوان امروزی وقتی کتاب لفاظی میکند، آن را باور نمیکنند و کتابی که قلم خوبی داشته باشد مورد استقبال قرار میگیرد. نکته جالب اینکه در کتابهایی که برای جوانان معرفی میکنم، اتفاقاً دست روی کتابهایی میگذارند که داستان تلخ دارد و این سلیقه نویسنده است که جنبه تلخی کتاب به جنبه شیرینی غالب باشد، اما تعادل اینها کمک میکند که کتاب پذیرفته شود.
درباره نقش زنان در دفاع مقدس زیاد سخن گفته شده است که عمده آن مربوط به پشت جبهه در غالب پشتیبانی از جنگ، بخشی نیز در قالب نیروهای امدادی و گروههای پزشکی در مراکز درمانی و بخش کوچکتری هم در قالب نیروهای رزمنده به ویژه در اوایل جنگ است، شما به عنوان نویسنده نقش زنان در دفاع مقدس را چگونه توصیف میکنید؟
بانوان عناصر اصلی هر جامعه هستند. در زمان جنگ سربازانی که به جبهه میرفتند اگر میدانستند مادران و همسرانشان رضایت ندارند، ممکن بود نروند، اما بانوان نه تنها مانع نمیشدند بلکه کمک هم میکردند. از جمله این بانوان خانم محمودی، (مادربزرگ من) بود که ستاد کمک به جبهه را راهاندازی کرد و حتی بانوان را به جبهه و خط مقدم میبرد و در زمینه امور فرهنگی فعالیتهای گسترده انجام داده و به رزمندهها روحیه میدادند. حضور بانوان در جبهه کمک میکرد بخش زنانگی که رزمندهها گم کرده بودند پیدا کنند و احساس میکردند مادرانشان همراهشان هستند. حضور یک مادر و اینکه در آنجا برایشان مادرانگی کند برای سربازان قوت قلب بود و اینکه رزمندهها وقتی غذایی هوس میکردند فردا یا یک هفته بعد برایشان فراهم میشد، موجب دلگرمی آنها بود.
فکر میکنید در این سالها به قدر کافی به نقش بانوان در دفاع مقدس پرداخته شده است؟
متأسفانه جامعه ما مردانه است، نمیگویم زنانه باشد اما حداقل حقوق انسانی بانوان رعایت شود. یک خانم میتواند یک سبک زندگی متفاوتی را رقم بزند و جامعه جدیدی بسازد و حضورش برای جامعه مؤثر باشد. نقش زن فقط مادر و همسر بودن نیست گرچه اینها اصل است و او میتواند با همینها نقشآفرینی کند، اما بانوان در کنار کار روزمره میتوانند خیلی مؤثر باشند، البته اگر خود را باور داشته باشند و آنها را باور کنند.
نظر شما