وی متولد سال 1354 در روستای جایینک شهرستان تنگستان (استان بوشهر) و دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی در مقطع دکتری است. علوی در دوره کارشناسی ارشد تحت تاثیر دکتر یدالله جلالی پَندری به حوزه پژوهش علاقهمند شد و از آن پس آثار شاخصی را به رشته تحریر درآورد؛ ازجمله «نیلوفران خونین»، «نقد چهارجانبه در شعر معاصر»، «ترجمان صبح» و ««نیم قرن شعر بوشهر». کتاب «ترجمان صبح» علوی که به نقد شعر محمدرضا شفیعی کدکنی میپردازد، در نخستین دوره برگزیدههای سال استان بوشهر که داوری آن در موسسه خانه کتاب انجام شد، به عنوان یکی از چهار کتاب برگزیده سال 98 استان بوشهر شناخته شد.
این نویسنده در حال حاضر دو اثر نایاب از مهدی حمیدی شیرازی را تصحیح کرده و آماده چاپ دارد. همچنین تصحیح متن «بقیه نقیه» معتقد اهرمی را نیز به پایان رسانده و برای چاپ به ناشر سپرده است. افزون بر این، تصحیح نسخهای از شاعری سمرقندی در قرن هفتم هجری را در دست انجام دارد که رو به اتمام است. با این نویسنده و منتقد شاخص استان بوشهر به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
چطور شد که به حوزه نقد علاقهمند شدید؟
در دوره تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد با پیشنهاد استادم به جمعآوری و گزارشی از جریانهای نقدشناسی روی آوردم که صفر تا صد این کار پنج ماه به طول انجامید و در آن دوران بود که از زیبایی این هنر با نگاه علمی به متون آشنا شدم. در حقیقت نقد، نگاهی زیبا به اطراف بهویژه در متون ادبی است که بر آن اساس میتوان به دنیایی از واقعیتها و فراواقعیتهای درون و برون یک آفرینش ادبی ورود کرد و این آغازی خواهد بود برای شناخت آفرینش اطراف خود و خودِ خود.
در نقد بهویژه نقد شعر بر پایه کدام شیوه پیش میروید؟
در گذشته در جریان نقد، همه متون را با یک چوب نمیراندند. هر متنی بنا به موضوع و نگاهش به زبان و مفهوم، میبایست در جریان مشخص شده و نقدی که به آن موضوع و نگاه میپردازد، مورد واکاوی قرار میگرفت. بهطور مثال نمیتوانستند در جریان زبانشناسی و ساختار و فرم به یک متن پستمدرن همان نگرشی را تولید کنند که در مواجهه با یک متن کلاسیک با آن روبهرو میشدند. از این نظر، نقد رمانهای دهه 1990 آمریکای جنوبی با نقد رمان و داستانهای امروزین و نو ایران بسیار متفاوت است.
پس در وهله اول، نوع متن به ما میآموخت که با کدام روش و نگاه باید به متن بنگریم. در مرحله بعد، یک نوع نقدهایی در جریان ادبی وجود دارند که در همه متون و نگارشها اعم از شعر و نثر ادبی، ساری و جاری هستند. مانند نقد محاکاتی، نقد بیانگرانه، نقد کاربردی، نقد عینی، نقد تاریخی (Historical criticism)، نقد ترجمه احوال (Biographical)، نقد جامعهشناسانه (Sociological)، نقدروانشناسانه (psychological) و نقد صور مثالی یا اسطورهگرا.
امروزه نگاه به نقد بهگونهای شده که به آن نقد نسبی (Relativistic criticism) میگویند. در این نقد، منتقد نگاه چندجانبه به متون ادبی دارد و از چند جهت به آن مینگرد. نگاه من به این نگرش و جریان علمی، نگاهی نسبی (Relativistic criticism) است؛ یعنی از چند جهت علمی، یک متن را مورد نگرش قرار میدهم که البته این خود نیز اصولی دارد. کارکرد اصلی را در التقاط محورهای عاطفه و همسویی و همراهی دیگر اصول با این پایه و اساس و جنم شعری میدانم. در نگاه التقاطی این روش، باید به این نتیجه برسیم که آیا همه امور و مولفههای متن در خدمت عاطفه هستند یا خیر؟ این رشته نیز سر درازی دارد.
نوعی دیگر از نقد که در کتاب «نقد چهارجانبه در شعر معاصر» به آن پرداختهام، قرار دادن متن بدون در نظر گرفتن حال مولف در میان چهار محور است: 1- محور فنی 2- محور عاطفی 3- محور فرهنگی 4- محور نفوذ در جامعه.
البته نگاه القاطی به نقد هرچند در گذشته بهصورت یک جریان و الگو درنیامده بود، ولی پذیرفتنی بود. این ادعا را با روایت «جاحظ» بیان میکنیم که افرادی مانند حسنبن وهب و محمدبن عبدالملک را عالم علم شعر میدانست و تاریخ امروز روشن کرده که این دو نفر از نگاههای التقاطی به شعر مینگریستند: «از «جاحظ» نقل کردهاند که گفت: علم شعر را نزد «اصمعی» طلب کردم، او را چنان یافتم که از شعر جز غریب آن را نیک نداند. به «اخفش» روی آوردم، دیدم که او جز در اعراب شعر دست ندارد. روی به «ابیعبیده» آوردم، او نیز از شعر جز آنچه مربوط به اخبار و یا متعلق به ایام و انساب بود، چیزی نمیدانست و آنچه از علم شعر میخواستم، جز نزد ادبای کاتب همچون «حسنبن وهب» و «محمدبن عبدالملکالزیات» نیافتم.»
شما پیش از این اشاره کردید که در نقد به دنبال یافتن عاطفهای هستید که شاعر براساس آن تصویرسازی میکند. میشود در این مورد بیشتر توضیح بدهید؟
متنها برای رسیدن به درجه اعتبار و برای راه یافتن به ذهن و فکر خواننده، نیاز به ابزاری دارند که این ابزار را میتوان در مرحله اول ایماژ (تصویر) دانست. حال اینکه کدام ایماژ برای همراه شدن با عاطفه فردی موثر است و کدام همسویی بهتری با عاطفه انسانی و اجتماعی دارند، از مباحث مورد بحث است که در کتاب «ترجمان صبح» بهصورت ویژه به آن پرداخته شده و معلوم شده است که رتبه متناقضنما بسی بیشتر از تشبیه و توصیفات حسی است و در رتبه بعد از تناقض، نمادها و تشخیص قرار دارند. این دو ایماژ با همه عواطف بهویژه عاطفه اجتماعی و انسانی رابطه بسیار خوب و همراهی دارند. در عاطفه فردی در مرحله اول حضور «تشبیه» مفید است و در رتبه دیگر «تشخیص» قرار میگیرد. حذف نکردن بیمورد فعل و استفاده از واژههای حسی و حضور تشبیه کامل و حضور رنگها از دیگر عواملی هستند که تاثیر بسزایی در به راه اندختن و مانایی و فرازمانی عاطفه دارند.
شما در کتاب «ترجمان صبح» اشعار استاد شفیعی کدکنی را مورد مداقه و نقد قرار دادید، چطور شد که به فکر این کار افتادید؟
کمتر دانشجو و دوستی از بنده است که از میزان ارادت و شاگردی من نسبت به دکتر شفیعیکدکنی خبردار نباشد. این از یک طرف؛ ولی از طرف دیگر، خود شعر شفیعیکدکنی است که بسیار جریانشناس و جریان راهانداز است. کمتر کسی پیدا میشود که حداقل یک شعر شفیعی را یا کامل یا نیمهکامل یا در حد یا نام و نشانی به خاطر نسپرده باشد. خود این جریان، حصول و رسیدن متن را به نتیجه مورد نظر شاعر میرساند. تنوع کمی و کیفی دفترهای شعر شفیعی چندان است که بهراحتی میتوان آن را در یک رونوشت نقدی قرار داد و بدون حب و بغض به زیبایی یا موارد ضعف آن پی برد.
این اثر خیلی زود در نشستهای علمی کشور جا یافت و به همت چندین استاد بنام ادبیات کشور مورد نقد مطلوب قرار گرفت و کمتر از شش ماه به چاپ دوم رسید. در سایت «ایران داک» دیدهام که بر اساس متد و نُرم این کتاب سه پایاننامه تاکنون نوشته شده است که البته در مقدمه با ذکر نام این اثر و نویسنده آن، راه درست را پیش گرفتهاند. خود دکتر شفیعی عزیز نیز در یک تماس تلفنی - که این فایل صوتی را به یادگار نگه داشتهام - به بحث در مورد این اثر پرداخته است. اخیرا نیز همانطور که اطلاع دارید این کتاب برگزیده کتاب سال استان بوشهر شده است.
عاطفهای که استاد شفیعی کدکنی در کلامش وام گرفته است، چقدر به تصاویر شعریاش جان بخشیده و آنها را برای مخاطب جذاب کرده است؟
متن شفیعی در دوره نوزادی به عاطفه فردی پرداخته که خود استاد بارهای بارها از این نوع نگارش ناخرسند بوده و در صدد حذف آن اشعار برآمده است، ولی از آنجا که به قول خود استاد این اشعار را در دل و حافظه جامعه دیده و شنیده، قادر به حذف آنها نشده است. این درد مشترک شفیعی و فروغ و شاملو است و فروغ جایی میگوید که به «منوچهر آتشی» بهخاطر قدرت و عظمت دفتر اولش، آهنگ دیگر، غبطه میخورد از همین جهت است که آتشی با عاطفه اجتماعی کار را آغاز کرد.
متن دوره بعدی شفیعی، کاملا عاطفه اجتماعی است که این اشعار به گونههای مختلف در جامعه رواج یافته است. اشعار انتهایی شفیعی بیشتر با نگاه انسانی سروده شده که در آن شفیعی بیشتر از اینکه به زلف و رخ و ابروی یار بنگرد، به دنبال هستی و چیستی انسان و فلسفه زندگی است. در هر سو نوعِ عاطفه شفیعی کدکنی موفق بوده است. منتهی کفه ترازوی عاطفه اجتماعی در شعر ایشان بیشتر میچربد و ادبیات، شعر شفیعی را بهعنوان سمبولیسم اجتماعی میشناسد.
در خصوص عاطفهای که در نقد کردن مدنظر خود قرار میدهید ،بیشتر توضیح بدهید؛ چون این شیوه ویژه خودتان است و در کتاب «ترجمان صبح» خیلی مورد استقبال واقع شده است؟
ببینید تمام متون ادبی دنیا - خواه و ناخواه - بهدنبال معرفی یکی از این عواطف است: 1- عاطفه فردی، 2- عاطفه اجتماعی 3- عاطفه انسانی. در عاطفه فردی، متن فقط دغدغه صاحب متن را دارد و فراتر از نوک بینی خود را نمیبیند و متن برای بیان ابرازهای شخصی آفریده شده است. عاطفه اجتماعی، متن و صاحبش هر دو به رویدادها و جریانهای اطراف خود که در جامعه میگذرد، بیتفاوت نیستند. درد و غم و مردم و بیکاری و نبود عدالت و سانسور و زندان و رنج و زجر مستمندان را میبیند و به آن میپردازد.
عاطفه انسانی بیشتر بهدنبال شناخت هویت و هستی و شمایل اصلی جهان و انسان است. در این نوعِ عاطفه، متن دغدغه شخصی و اجتماعی ندارد و تعالی انسان را در پردازش به اموری مانند روح و آخرت و فلسفه و عرفان و خداشناسی و... میداند. حال اینکه متون موجود، این نگاه را چگونه و با کمک چه ایماژی و در کدام دستگاه صور به راه انداختهاند و اینکه آیا موفق بوده یا خیر؟ از جمله نگاه و پژوهشهای من در مسیر نقد بوده است.
کتاب «ترجمان صبح» در نخستین جایزه کتاب سال بوشهر در بخش ادبیات به عنوان یکی از چهار اثر برگزیده انتخاب شد. این اتفاق چقدر شما را به درستیِ مسیرتان مطمئن کرد؟
این نگاه که در استان بهتازگی بههمت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و موسسه خانه کتاب راه افتاده است، بهخوبی متون را در حیطه داوری بدون سلیقه و رویکرد شخصی قرار میدهند و مُهر تائیدی بر تلاش و کوشش نویسندگان استان است. بدون شک بنده نیز با دریافت این افتخار، بیش از پیش امیدوار و ساعی در امر پژوهش و نوشتن شدم. از آنجا که داوری در دست بزرگان علمی کشور صورت میدهد، باورمندی به درستی این مسیر و پژوهش با تائید استادان برجسته، هموارتر و ماناتر خواهد بود.
سخن پایانی؟
از کتاب دوستان و دانشجویان و ... تمنا دارم در خریدن و خواندن کتاب از هم سبقت جویند و کلاس و ارزش خود را در مطالعه و دوباره مطالعه بیابند و اینکه هیچ سخنی برای پایان نیست و همه چیز در آغاز راه است؛ نوشتن و زندگی و هستی. ما همه در آغاز یک راه بزرگیم؛ راهی که ابتدا و انتهایش افتاده. مینویسیم تا باشیم و چون هستیم راهی غیر از خواندن و نوشتن نیست. خواندن یک مسیر واقعی و مجهول. مشق هر شبمان تکرار اصالتها و شایستگیهاست. امیدوارم روزی استانم بوشهر جایگاه واقعی خود را بیابد. بمنه و کرمه.
نظرات