کتاب «مهمانکُشی» نوشته رسول حسنی ولاشجردی به تازگی از سوی نشر آفرینندگان منتشر شد.
در بخشی از متن کناب چنین میخوانیم: «مسلم بن عقیل و همراهانش با دو راهنما از قبيله قيس بهسوی کوفه رفت. در بین راه، راهنمایان راه را گم كرده و آبى كه با خود برداشته بودند به آخر رسيد و تشنگى بر ايشان غلبه كرد تا آنكه آن دو راهنما هلاك شدند. جناب مسلم بن عقیل و همراهانش به منزل خَبث رسیدند و با مشقت بسيار خود را به قريه مضيق رساندند و تشنگی خود را فرونشاندند.
مسلم بن عقیل از آنجا نامهاى براى حسین (ع) به این مضمون نوشت: «اما بعد من از مدینه با دو تن راهنما به کوفه رهسپار شدم، آن دو از راه کناره گرفته و راه را گم کردند و تشنگی بر ایشان سخت شد و چیزی نگذشت که جان سپردند و ما همچنان رفتیم و جز رمقی مختصر برای ما نمانده بود تا به آبی در مضیق رسیدیم. من این راه را بهواسطه این جریانات به فال بد گرفتم. پس اگر ممکن است مرا از رفتن بدین راه معذور و معاف بدار. والسلام.»
مسلم بن عقیل نامه را به قيس بن مسهر داد تا به حسین (ع) برساند. حسین (ع) چون نامه را خواند استعفاى مسلم را قبول نفرموده و در پاسخ نامه مسلم بن عقیل نوشت: «اما بعد، میترسم چیزی تو را وادار بر ارسال استغفانامه و امتناع از رفتن به راهی که تو را رهسپار آن کردم، نکرده مگر خوف، پس به آن راهی که تو را فرستادهام برو و اندیشناک مباش والسلام.»
چون قیس بن مسهر صیداوی نامه حسین (ع) را به مسلم بن عیقل رساند آن جناب نامه را خواند گفت: «اما اینکه ترسیده باشم هرگز.» پس همراه قيس بن مسهر صيداوى و عماره بن عبدالله سلولى و عبدالرحمن بن عبدالله ارحبى به راه خود ادامه داند. مسلم در راه مردی را دید که مشغول شکار است. به او نگریست دید آهویی را با تیر زد و او را به زمین افکند مسلم گفت: «انشاءالله دشمن خود را میکشیم.» پس با یاران خود بهتعجیل به سمت كوفه روانه شد.»
کتاب «مهمانکُشی» در 96 صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت 30 هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما