گفتوگو با سیدمحمدمهدی جعفری به مناسبت رحلت پیامبر اکرم(ص)
نویسندگان با بازنگری آثار میتوانند به مقابله با اسلامهراسی بروند
پژوهشگر متون دینی گفت: نویسندگان میتوانند با برنامهریزی بلندمدت، بازنگری و اصلاح کتابهایی که چهره اسلام، قرآن و پیامبراعظم(ص) را به نادرستی جلوه دادهاند به جنگ با اسلام هراسی بروند.
پس از حادثه 11 سپتامبر نگاه غربیها به دین اسلام تغییر کرد و به نوعی اسلام هراسی در غرب به وجود آمد. تا چه اندازه پرداختن به این موضوع و اصلاح تصویر پیامبر(ص) در متون و اذهان غربیها امری ضروری به نظر میرسد؟
جریان 11 سپتامبر توطئهای از جانب غربیها بود، آنهایی که از اسلام حقیقی میترسیدند، به خصوص صهیونیستها؛ به همین جهت آنها توطئهای برای ایجاد یک اسلام خشن ایجاد کردند که امروز به داعش مشهور است. آنها سعی کردند تا از این طریق بتوانند اسلامهراسی کنند. متأسفانه پس از این جریان، بسیاری از کشورهای اسلامی ناخودآگاه به این توطئه کمک کردند و در این دام افتادند. آنها کارهایی را انجام دادند که در تأیید این نقشه و برنامه توطئه بود و به خوبی هم توانستند اسلام را در دنیا خشن، اهل ترور، ضد انسانیت، ضد زن و ضد حقوق بشر جلوه دهند.
هماکنون وظیفه مسلمانان چیست؟
هماکنون وظیفه مسلمانان به خصوص روشنفکران و کسانی که در دین احساس مسئولیت میکنند، این است که چهره پیامبراعظم(ص) را به درستی نشان دهند، هرچند تبلیغات به تنهایی فایدهای ندارد. برای مثال عبدالجواد فلاطوری، آکادمی علوم اسلامی را در آلمان تأسیس کرد و سپس با همکاری وزارت آموزش و پرروش و فرهنگ هر کشوری، به اصلاح کتابهای درسی آن کشورها پرداخت، کتابهایی که چهره اسلام، قرآن و پیامبراعظم(ص) را به نادرستی جلوه داده بودند. او با همکاری کشیشان، دانشمندان، اسلامشناسان و مورخان اروپا به تصحیح کتابها پرداخت و این اقدام را در 21 کشور بطور عالمانه و به تدریج و علمی انجام داد.
ما هم باید اقدامی شبیه او انجام دهیم. همچنین باید به اصلاح رفتار خودمان بپردازیم، یعنی با رفتار صحیح خود به جهانیان بگوییم که مسلمانان این رفتار مهربانانه و انسانی را از پیامبرشان الگو گرفتهاند. اگر بتوانیم این کارها را انجام دهیم، همه این اقدامات مؤثر واقع خواهد شد. البته این کارها نیازمند زمان است و دشمن هم طی 40 سال نقشههای خود را علیه کشورمان کشیده است. مسأله 11 سپتامبر، داعش و طالبان یک شبه ایجاد نشدهاند، بلکه طی یک برنامه تدریجی چندین ساله چنین اقداماتی را برنامهریزی و اجرایی کردهاند.
ما هم باید چنین کارهایی را انجام دهیم و در حوزههای عملی، نظری و تئوریک و حتی در نوشتن کتابها، برنامه درازمدت داشته باشیم و همچنین در کنار این موضوع بتوانیم به اصلاح رفتارمان بپردازیم.
آشنایی شرقشناسان با دین اسلام و پیامبراعظم(ص) از قرن 7 میلادی آغاز میشود. اساساً مواجهه نخستین شرقشناسانی مانند ریمون لول در آن برهه تاریخی با پیامبر(ص) چگونه است؟
در قرن هفتم میلادی، اسلام وارد اسپانیا و شهر اندلوس شد. در آن زمان بیشتر اروپاییان از نزدیک با اسلام آشنا شدند و در این میان کسی ادعای پیغمبری کرد و رومیان در مرزهای کشورهای اسلامی جنگیدند. در ادامه بنیامیه جنگ را ادامه دادند و نتیجهای شاهد نبودند و تصویر نامناسبی از اسلام و پیامبر(ص) در ذهن اروپا ایجاد شد، البته حکومت اموی در اندلوس و اسپانیا در آغاز خوب بود و آنها به درستی عمل کردند و باعث تبلیغ شدند و بسیاری از قسمتها تا مرز فرانسه مسلمان شدند، اما پس از آنکه همه این موضوعات تبدیل به کشورگشایی شد، همه کارها برعکس شد و اروپاییها نسبت به اسلام بدبین شدند و چهره پیامبراعظم(ص) را در کتابها بسیار بد تصویرسازی کردند.
در قرون وسطی هم آنها نظر خوبی نداشتند و شاید در دوره رنسانس پس از قرون وسطی کمکم با اسلام برخورد بهتری را شاهد بودیم. همچنین در دوران معاصر، شرقشناسان به صورتهای مختلفی با پیامبراعظم(ص) و اسلام برخورد کردند و در دوران معاصر شرقشناسان اطلاعات درستی نداشتند و به قصد جاسوسی وارد میدان شدند، اما برخیها برای اطلاعات و تحقیقات علمی وارد جریان شدند و در مورد قرآن و پیامبراعظم(ص) تحقیق کردند که نتایج خوبی داشت.
به هرحال باید تجدید نظری صورت میگرفت که آنها در مورد اسلام در دوران معاصر تجدید نظر کردند و تلقی خوبی نسبت به اسلام و پیامبر(ص) انجام دادند اما به یکباره توطئه جدید آمد و همه کارها را برعکس کرد.
ظهور رنسانس از قرن 17 به بعد چه تأثیری درمواجهه شرقشناسان با پیامبر(ص) در دین اسلام داشت و اساساً آیا بعد از این قرون بیشتر تکریم نسبت به پیامبر(ص) صورت میگیرد یا تحریف؟
پس از رنسانس برخوردها مختلف است؛ آنهایی که میخواستند تحقیقات علمی در خصوص کلیسا، غیرکلیسا و پیامبراعظم(ص) انجام دهند، به عربستان و دیگر کشورهای اسلامی آمدند و از نزدیک تحقیق کردند که نتایج خوبی حاصل شد و شاهد تغییر تلقی از پیامبراعظم(ص) بودیم.
برای مثال ویکتورهوگو در اواخر قرن 19 کتابی با عنوان «سال نهم هجرت» را منتشر کرد که این کتاب مربوط به سال نهم هجرت بود. او در این کتاب چهره مناسبی از پیامبراعظم(ص) را به تصویر کشید و کاملاً مشخص بود که او به دنبال حقیقت بوده و از نزدیک مطالعاتی داشته است.
در یک ارزیابی کلی چقدر شرقشناسان موفق شدند تا با پیامبر(ص) مواجههای به دور از غرضورزی داشته باشند؟ چون به هرحال میبینیم با اینکه شرقشناسانی مانند هنری و ... سعی میکنند تا شبهات مسیحیت را نسبت به اسلام بزدایند، اما همچنان قلم آنها در برخی از مواقع ضد پیامبر اکرم(ص) مینویسد.
برای مثال کتاب «محمد پیغمبری که از نو باید شناخت»، از جمله کتابهایی بود که به زبان فارسی ترجمه شد و شاهد چاپهای متعددی بودیم. بنظر میرسید توفیقهای زیادی از سوی شرقشناسان حاصل نشد و آنها نتوانستند چهره پیامبراعظم(ص) را در نزد غربیها و اروپاییها تغییر دهند و باز هم اینها مغرضانه برخورد کردند.
البته کارهای خوبی انجام شده است که میتوان به ترجمه قرآن به زبان فرانسه اشاره کرد، اما برخیها نه در ترجمه قرآن و نه در معرفی پیامبراعظم(ص) موفق نبودند و در مجموع کارنامهشان، کارنامه قابل قبولی نیست.
عملکرد ما در برخورد با سوء برداشتهای شرقشناسان و خاورشناسان نسبت به پیامبر اعظم(ص) و دین اسلام چگونه بوده و چقدر تلاش شده این سوء برداشتها با تولید آثار مکتوب اصلاح شود؟
متأسفانه بسیار کم بوده است، یعنی تلاش ما مسلمانان در سراسر جهان اسلام آنچنان که باید مؤثر نبوده است. برخی کارهای فردی انجام گرفته اما آنچنان عمومیت و فراگیری نداشته است و متأسفانه نمیتواند آن تبلیغات منفی دشمنان را خنثی کند یا پاسخ درستی به آن بدهد.
البته اقداماتی در حوزه چاپ و نشر برای مردم الجزایر به زبان فرانسه یا برای مردم پاکستان به زبان انگلیسی بوده و حتی ترجمههای دیگر برای سایر کشورها انجام شده اما کم بوده است و بخوبی نتوانستهایم پاسخگو باشیم، در این راستا مسئولیت و رسالت سنگینی داریم و باید بر تلاش خودمان بیفزاییم.
نظر شما