اگر کتابهایی که در اختیار کودکان قرار میگیرد، اثری از بایدهای ویرایشی در آنها وجود نداشته باشد؛ انتظار گفتاری با اسلوب صحیح در بیان کودکان انتظار بیهودهای است. بنابراین بر ویراستاران این گونه متون فرض است، کار بست صحیح زبان و ادبیات را بشناسند و به طور قطع این وظیفهای خطیر خواهد بود.
ویرایش در بوته عمل
«درباره ویراستار و ویراستاری بارها صحبت و مطالب فراوانی هم نوشته شده است. این یادداشت نیز حرفی فراتر از آنچه تاکنون عنوان شده، دربر ندارد؛ جز آنکه به نظر نگارنده شاید به جهت بهرهگیری و ارائه نظرات اساتید فن ویرایش(1)، همکاران ناشر من را برای بهره جستن بیشتر از ویرایش- آن هم در حوزه متون کودک و نوجوان- تشویق و ترغیب نماید.
این را از آن جهت مهم میدانم که ویراستاری از ارکان چرخه تولید کتاب در مرحله پدیدآوری است. استاد عبدالحسین آذرنگ در اینباره میگوید «بههرحال برقرار ساختن پیوند میان ویرایش با نشر ضرورت است. زیرا ویرایش در بستر نشر معنا میدهد.» و این ضرورت در حوزه کتاب کودک و نوجوان اهمیت بیشتری مییابد، زیرا سلامت زبان فارسی- بهعنوان هویت ملی- به سلامت زبان کودکان کشور وابسته است و این سلامت برآمده از آن دست متونی است که ویراسته شده باشد.
اکنون این سؤال مطرح میشود که ویرایش مناسب کدام است؟ ویراستار کار بلد کیست؟ انتظار ناشران از ویراستاران و ویراستاران از ناشران چیست؟ رابطه ویراستار و پدیدآور چگونه تنظیم میشود؟ و... استاد احمد سمیعی میگوید: «ویراستاری هم فن است و هم هنر. ویراستار باید لااقل در تشخیص هم طراز اثر آفرین باشد. آن هم نویسندهای که قبولش داریم. اگر بخواهد هم سطح مترجمان و نویسندگان و مؤلفان مقبول باشد، باید خودش هم اگر بالاتر از آن سطح نیست لااقل نزدیک به آن سطح باشد.» استاد اشاره میکند: «در کشورهای پیشرفته ویراستار، نویسندهپرور است. در واقع در پس صحنه تألیف و پیدایش اثر همیشه ویراستار است که حضور دارد.»
به نظر میرسد نقش بایستگیهایی که استاد برای ویراستاران قائل است، در متون کودک به مراتب بیشتر مورد انتظار است و آن به دلیل جایگاه ویژه ادبیات در این گونه متون است. متون کودک آمیخته به ادبیات است و در ساختارسازی ذهنی کودکان ایفای نقش میکند. ادبیات نوشتاری خاص کودکان، نقش و اثری مستقیم در ادبیات گفتاری آنان دارد. اگر کتابهایی که در اختیار کودکان قرار میگیرد، اثری از بایدهای ویرایشی در آنها وجود نداشته باشد؛ انتظار گفتاری با اسلوب صحیح در بیان کودکان انتظار بیهودهای است. بنابراین بر ویراستاران این گونه متون فرض است، کاربست صحیح زبان و ادبیات را بشناسند و بهطور قطع این وظیفهای خطیر خواهد بود.
واقعیت این است که ناشران ما (به طور عام و نه خاص) از دانشها و مهارتهای لازم نشر امروز کم بهرهاند. اقتصاد کم توان نشر ما پویا نیست و فرصت سرمایهگذاری برای تربیت نیروی انسانی متخصص را فراهم نمیآورد. استاد آذرنگ عقیده دارد: «اندک شمارند ناشرانی که نشر دنیای امروزرا خوب بشناسند و یا اطلاعاتشان از نشر همپای ناشران نامدار باشد. اگر شمار کتابهایی را که ناشران ما درباره نشر و ویرایش انتشار دادهاند، احصا کنید- که فوقالعاده رقم ناچیزی است- شاخص دیگری به دست میآید که در خور تأمل است.»
در چنین وضعیتی نقش ویراستار (در معنای خاص) میتواند کاستیها را جبران کند و یاریرسان حوزه نشر باشد. ویراستار در حوزه کتاب کودک چند وجهی عمل میکند. او متخصص یک موضوع نیست. به نوعی نویسنده هم هست. به تصویر هم سرک میکشد و گاه در نقش تصویرگر حضور پیدا میکند تا رابطه بین تصویر و متن را دریابد. بدین جهت میتواند نویسنده دوم اثر باشد.
استاد آذرنگ میگوید: «در هر حال، ویرایش ادبیات کودکان مهارتهای بیشتری میخواهد، نه کمتر. ویراستار این حوزه باید ادبیات کودکان و خود کودکان را هم خوب بشناسد. خوش ذوق و خوش قلم، دقیق و امین، مراقب و مسئول و با جوانب این کار به خوبی آشنا باشد.»
در شرایط موجود، جامعه نشر کتاب کودک نیازمند چنین ویراستارانی است که متأسفانه تعدادشان اندک است. ناشران کتاب کودک خواهان ویراستارانی هستند که بتوانند درباره سرنوشت کتاب کودک تصمیم بگیرند. بازار و مخاطب را بشناسند و قبل از تولید اثر، آینده آن را رقم بزنند. استاد آذرنگ میگوید: «ویراستاری که اصول بنیادی ویرایش را بداند، پیش از شروع به ویرایش، پاسخ این 4 پرسش را میجوید و مییابد. موضوع اثر چیست؟ مخاطب اثر کیست؟ کاربرد اثر چیست؟ رسانهای که اثر در آن منتشر میشود، کدام است؟»
نکته دیگری که طرح آن لازم است، تعامل و ارتباط بین پدیدآور و ویراستار است. در حال حاضر و در اغلب موارد این ارتباط بیشتر از آنکه توسط ویراستار و پدیدآور محقق شود، از سوی ناشر انجام میپذیرد و ویرایش در حالتی اتفاق میافتد که پدیدآور ویراستار اثرش را نمیشناسد و از تواناییهای او بیخبر است. ویراستار هم صاحب اثر را نمیشناسد و از دیدگاههای او بیاطلاع. حاصل این بیارتباطی گاه ادامه کار را ناممکن میسازد و گاه نیز نتیجه، ناخرسندی و اعتراض از هر دو سو. استاد خرمشاهی میگوید: « به نظر من یکی از آداب ویراستاری این است که ویراستار و صاحب اثر با هم آشنا شوند و ویراستار از نظر گاههای صاحب اثر باخبر شود... بین آنها آشنایی برقرار کردن باعث میشود که ویراستار از صاحب اثر کمک زیادی بگیرد برای بهترسازی اثرش. برعکس صاحب اثر هم از ویراستار میتواند کلی الهام بگیرد و خط بگیرد و اثرش را بهتر کند.»
و به راستی اگر چنین شود، چه تأثیرات مثبتی رقم زده خواهد شد. آنچه مسلم است به شرط باور جدی و عملی شدن ابعاد مطرح شده ویرایش و ویراستاری در پیوند افراد مرتبط با موضوع، میتوان به پیشرفت صنعت نشر ایران تا حدی امیدوار شد؛ به امید ویرایش در بوتۀ عمل.»
-----------------------------------------------------------------------------------
1- در نوشتن این یادداشت از دواثر ارزشمند «ویرایش-گفت و گو با ویراستاران» به کوشش محمدهاشم اکبریانی و «استادان و نا استادانم» تألیف عبدالحسین آذرنگ بهره بردهام.
نظر شما