مخاطبان اصلی جشنواره کتاب و رسانه 19 ساله خبرنگاران کتاب، یعنی شرکتکنندگان این رویداد هستند اما چرا بنابهضرورت کتاب و کتابخوانی در جامعه، عنوان این رویداد که هدف اصلیاش ارتقاء دانش و مهارت خبرنگاران کتاب است، در جامعه برند نشده و کسی از آن خبر ندارد؟
بهطور قطع اصلیترین مخاطب اخبار این جشنواره، خود خبرنگاران کتاب، یعنی شرکتکنندگان در این رقابت تخصصی بودهاند. این مساله البته طبیعی است اما محدود شدن جشنواره در دایره شرکتکنندگانش، قابلیت نقد را هم دارد. چرا جشنواره کتاب و رسانه تنها برای خبرنگاران کتاب مهم و عزیز است؟ چرا بنابهضرورت کتاب و کتابخوانی در جامعه، عنوان این رویداد که هدف اصلیاش ارتقاء دانش و مهارت خبرنگاران کتاب است، در جامعه برند نشده و کسی از آن خبر ندارد؟
سوالهای مطرح شده، البته بیشتر در جایگاه متزلزل و ناخوشایند کتاب و کتابخوانی در جامعه ریشه دارد. مگر کتاب و کتابخوانی در جامعه ما چقدر عزیز و محترم است که خبرنگارش باشد؟! با این اوصاف، بیتوجهیها به این حوزه را میتوان به یک سیکلِ معیوب یا دور باطل تشبیه کرد: کتاب در جامعه جایگاه مناسبی ندارد، خبرنگاران کتاب میخواهند این جایگاه را ارتقاء دهند اما بیتوجهی به حوزه کتاب و کتابخوانی، بیتوجهی به خبرنگاری کتاب را نیز در پی دارد؛ بنابراین، نتیجه نهایی، تکرار و بازتولید همان بیتوجهیهاست.
در چنین شرایطی، چطور میشود قدر و منزلت جشنواره کتاب و رسانه را در جامعه بالا برد؟ قطعا اگر این اتفاق رخ دهد، خبرنگاران کتاب نیز بیشتر قدر میبینند و این مساله، بیشتر آنها را به ارتقاء سطح حرفهایشان راغب میکند. در پاسخ به سوال اخیر، با توجه به جایگاهی که کتاب و کتابخوانی در جامعه دارد، رسانهها و اهالی فرهنگ و هنر میتوانند نقش موثری داشته باشند؛ بهعبارت سادهتر، اگر رسانهها و شخصیتهایی که بهنوعی، رهبری گروههای فکری و ذوقی مختلف را بهعهدهدارند، پا پیشبگذارند و به معرفی سودمند این جشنواره در کانالهای خبری و ارتباطی مختلف بپردازند، حتی در کوتاهمدت نیز شاهد اتفاقات خوبی خواهیم بود.
این آب؛ البته باید از چشمه بجوشد! سابقه نشان داده که اتفاقا باز شدن پای برخی افراد مشهور و بهاصطلاح «سلبریتی» به حوزههای جدی و بنیادین، نهتنها نتیجهای در پی نداشته؛ بلکه باعث به حاشیه رفتن و ابتذال ارزشها شدهاست. باید بدانیم که مخاطب امروزی، از هوش رسانهای بالایی برخوردار است و بهراحتی «شعار» و شوآفهای شعاری را میشناسد. مخاطب امروزی از شعار و شعارگویی متنفر است و هرجا احساس کند کسی دارد به او پند و نصیحت میدهد که خود به گفتههایش باور و التزام عملی ندارد، از همراهی بازمیایستد و پس میزند.
معرفی جشواره کتاب و رسانه، همانطور که آدمهای خاصِ خودش را میطلبد و باز کردن پای سلبریتیها یا اینفلوئنسرها به این حوزه، میتواند نتیجه معکوس در پی داشته باشد. با این اوصاف؛ بهنظر میرسد رسانههای ریشهدار و شناخته شده باید برای معرفی و جلب توجه مخاطبان به این رویداد، از برنامههای هدفمندی سود ببرند؛ روشهایی که خود خبرنگاران کتاب میتوانند در رسانههای خود، پیریزی و دنبال کنند.
در این راستا؛ پوشش مناسب و همهجانبه این رویداد(خصوصا مراسم اختتامیه) از اهمیت ویژهای برخوردار است و طبیعتا سازمان صدا و سیما در این زمینه میتواند نقشی اساسی داشته باشد اما مساله این است که با برگزاری اختتامیه، نباید کار را تمام شده دانست و جشنواره را تا سال بعد و هفته کتابی دیگر، بهدست فراموشی سپرد! اگر نگاهی به جشنوارههای شناختهشده و معتبر در حوزههای مختلف بیاندازیم، متوجه میشویم که بحثها و نقدونظرها، تازه بعد از برگزاری مراسم اختتامیه شروع میشود؛ آنچنانکه منتقدان و دستاندرکاران، تازه باید بر سر آنچه گذشته و کیفیت برگزاری و داوریها، به بحث و گفتوگو بنشینند.
چطور میشود انتظار داشت یک جشنواره متعالی و مترقی داشته باشیم؛ اما پای نقد و نظر به آن باز نشود؟ مطمئنا جشنواره کتاب و رسانه نیز در این میانه، تافته جدا بافته نیست و باید از ذیل تا صدر آن، در بوته نقد و نظر قرار گیرد. نقد؛ یک تیر است و دو نشان! اول اینکه ارتقاء کیفی جشنواره را در پی خواهد داشت و دوم اینکه خود میتواند بستری باشد برای تداوم بحثها و دامنهدار شدن فضای معرفی و تبلیغ جشنواره در فضای رسانهای و جامعه.
جشنواره کتاب و رسانه، در آستانه 19 سالگی خود قرار دارد. بهنظر میرسد بعد از نزدیک به دودهه فعالیت مستمر این جشنواره، وقت آن رسیده باشد که کمی هم به مساله برندینگ و معرفی آن بهعنوان یک رویداد ملی و چهبسا بینالمللی بپردازیم. البته که تحقق این اهداف، به تقویت کیفی و تخصصی جشنواره نیز نیاز دارد.
نظر شما