الهام ربانیها نویسنده و پژوهشگر حوزه دفاع مقدس در استان قزوین گفت: از شلیک اولین گلوله 40 سال و آخرین آن 32 سال گذشته است، ولی هنوز چشم مادران و خواهران و همسرانی به راه است که نتوانسته ایم نام و یاد شهدای عزیزشان را در بین مردم زنده کنیم.
وی بیان کرد: جنگ در ادبیات جایگاهی ویژه دارد که در کشور ما به دلیل ماهیت و نوع دفاع مقدس شکلی تازه به خود گرفته است این در حالی است که در چندین سال گذشته هنوز به اندازه کافی موفق به تولید محتوا در این حوزه نشده ایم.
این پژوهشگر قزوینی بیان کرد: اگر پدران ما روزی احساس وظیفه کردند و برای دفاع از ارزشهای ما پا به میدان نبرد گذاشتند امروز میدان فرهنگی است و زمان آن است که ما احساس وظیفه کنیم، پا در مسیر بگذاریم و با نگارش کتب، تولید محتوا و فعالیتهای فرهنگی برای حفظ ارزشهایی که از آن زمان به یادگار مانده است تلاش کنیم.
ربانیها افزود: این که امروز تاکید داریم تا روایت قصه شهدا باید بتواند حس سبک زندگی ایرانی را در آن زمان به جامعه تزریق کند نیز به همین دلیل است چرا که جوان امروز برای درک ارزشها و مفاهیم دفاع مقدس نیاز دارد تا فضای حاکم بر جامعه و خانواده ایرانی را در سالهای دفاع لمس کند.
وی یادآور شد: فضا سازی مناسب، اشاره به آئینها و سبک زندگی ایرانی و حس موجود در جامعه از عناصری است که میتواند تولیدات حوزه دفاع مقدس را از حالت شعاری به محتوایی قابل درک تبدیل کند و موجب شود تا مخاطب با سوژهها همزاد پنداری و همراهی داشته باشد.
این پژوهشگر قزوینی گفت: تقدس افزایی بیش از حد و نگارش سنگین کتب دفاع مقدس ظلمی است که ما به نسل بعد از خود کرده ایم تا اجازه ارتباط گیری ندهیم، چرا که جوان امروز جوانی است که در معرض هجمههای شدید فرهنگی دشمن قرار گرفته است، با دنیای ارتباطات و اطلاعات آشناست و فضای مجازی بسترهای دسترسی به انواع اطلاعات را برای او فراهم کرده است از این رو اگر میخواهیم مخاطب کتب ما این جوانان باشند باید واقعیات را همراه با همه جزئیات بیان کنیم.
ربانیها اذعان کرد: کتابهای دفاع مقدس باید وارد مرحله جدیدی شوند تا نسل جدید نیز پذیرش آن را داشته باشد.
این نویسنده قزوینی بیان کرد: اتفاقاتی که در 8 سال دفاع مقدس در کشور رخ داد،تغییراتی که خانوادهها داشتند،احساس مسئولیت و وظیفه جوانان، از خود گذشتگی و ایثار مادران و همه شگفتیهایی که فقط در موارد خاص میتوان آن را دید با کلمات قابل وصف نیست و اگر صرفا بخواهیم به چشم یک قصه روزمره به آن نگاه کنیم نخواهیم توانست اصل ماجرا را برای جوان امروزی بیان کنیم از این رو کتاب« بدرقه باران» با رعایت دقیق این نکات توانسته است جایگاهی ویژه ای برای خود کسب کند.
ربانیها بیان کرد: شاید چون نویسنده این کتاب بانویی از همین قشر است و دختر یک شهید برای نگارش و تالیف کتاب اقدام کرده موجب شده تا این کتاب بسیار شیوا به سبک زندگی آن زمان بپردازد از سوی دیگر فضا سازی بسیار مناسبی صورت گرفته بود و نقش امام زاده ای که در مجاورت محل زندگی این خانواده و توسلاتی که به این امامزاده داشتند به زیبایی بیان شده بود که بسیار ارزشمند است.
وی گفت: همه آنچه نیاز است از سبک زندگی گفته شود در دل داستان به لطافت آورده شده است، زمانی که همزمان شهید برای رساندن امانتیهای ایشان به درب منزل مراجعه میکنند و همسر شهید با وجود این که نزدیک به 30 سال سن داشتند و 6 فرزند همراهشان در منزل بود ولی بدون اجازه مادر شوهرشان در را باز نکردند و از همرزمان شهید درخواست کردند تا چند لحظه ای را تا رسیدن مادر همسرشان صبر کنند، شاید بخش کوچکی از قصه باشد اما شکل ارتباط زن ایرانی با نامحرم، سبک زندگی و احترام به بزرگترها را به لطافت در خود جای داده است.
این نویسنده قزوینی در پایان سخنان خود عنوان کرد: نباید فراموش کنیم که طبق فرمایش مقام معظم رهبری هرچقدر که از سالهای دفاع دورتر میشویم وظیفه ما برای گرامیداشت آن روزها سنگین تر میشود.
بار فرهنگی دفاع مقدس روی دوش زنان است
رقیه رجبی مسئول حفظ نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس نیز در بخش دیگری از این نشست مجازی با اشاره به تصاویری که تا کنون از حضور زنان در دفاع مقدس ارائه شده است گفت: اگرچه سهم زنان ما در دفاع مقدس در بخشهای درمانی، خدماتی و پرستاری شاید بیشتر از وجهههای دیگر به نسل جوان معرفی شده است اما واقعیت این است که سهم زنان در دفاع مقدس بیش از آنچه که تا کنون گفته شده بوده است.
وی بیان کرد: سهم همسران، مادران، خواهران و دختران شهدا در دفاع مقدس تصویری است که اگرچه به نظر میرسد با آن آشناییی داریم ولی نتوانسته ایم به خوبی آن را برای مردم به ثبت و ضبط برسانیم در حالی که بار فرهنگی دفاع مقدس روی دوش زنان بود و تاثیر گذاری این قشر با همه نگرانیها و حساسیتهای ویژه شان بسیار حائز اهمیت بوده است.
مسئول دفتر حفظ نشر آثار و ارزشهای مشارکت زنان در دفاع مقدس گفت: نمونههای متعددی از حضور و مشارکت زنان در دفاع مقدس از راه اندازی تیمهای مردمی در منازل و مساجد تا تامین لباس و مواد غذایی برای رزمندگان تا مادران چند شهید و همسران و دختران منتظر تصاویری است که باید به مردم و به خصوص نسل جوان نشان داده شود.
رجبی عنوان کرد: نقش زنان در ستادهای پشتیبانی از جبهه و هزاران نقش تاثرگذار دیگر که همیشه به صورت حاشیه ای به آن پرداخته شده امروز باید تقویت شود و این امر جز با همراهی مادران،خواهران، دختران و همسران شهدا محقق نمیشود.
وی گفت: وقتی که تقریبا دو سال قبل فرزند شهید برجی با ما ارتباط گرفتند و متوجه شدیم مجموعه ای از خاطرات پدر را از خواهران، برادر، همسر،همرزمان و دوستان ایشان را جمع آوری و نگارش کردند بسیار خوشحال شدیم که هنوز بار فرهنگی دفاع مقدس را زنان بر دوش دارند و با حمایتهای انجام شده کتاب به صورت کامل نگارش و به چاپ رسید که امروز جزو افتخارات ماست.
«بدرقه باران» همه داشتههای ما از پدر بود
فاطمه برجی دختر شهید برجی و نویسنده کتاب «بدرقه باران» نیز در بخش دیگری از این مراسم گفت: در مرحله نخست شاید قصد نگارش کتاب نبود و فقط تلاشی بود برای این که بتوانیم همه داشتههای خود را از پدر جمع آوری کنیم، به همین دلیل سراغ مادر رفتم که نزدیکترین فرد به ایشان بود و نزدیک به 4 سال خاطرات مادر را که برخی با وجود گذر زمان کمرنگ شده بود جمع آوری و یادداشت کردیم.
وی بیان کرد: پس از مادر سراغ خواهر و برادرهای خودم، خاطرات خودم از پدر، دوستان ، اقوام و در نهایت همزمان ایشان رفتم و خاطرات و روایتگریهای ایشان را از پدر جمع آوری کردم.
نویسنده کتاب« بدرقه باران» گفت: پس از جمع آوری همه خاطرات و روایت گریها در یک مدت زمان طولاین همه مطالب دسته بندی شد و تلاش کردیم تا با یک سازماندهی مشخص به کاری جامع دست پیدا کنیم که پس از مراجعه به دفتر حفظ آثار و مشورت با نویسندگان این حوزه مقرر شد تا کتاب از زبان مادر روایت شود و مابقی خاطرات و قصهها در دل همین ماجرا گنجانده شود.
دختر شهید برجی افزود: پس از آن با همراهی بنیاد کتاب از حالت چند روایتی به روایتگری یک فرد تغییر پیدا کرد و پس از نگارش نهایی به چاپ رسید
آرزو دارم پشت سر رهبر نماز بخوانم
مریم رحیمی راوی کتاب«بدرقه باران» و همسرشهید برجی که در زمان شهادت ایشان کمتر از 30 سال سن داشت که مسئولیت 6 فرزندشان را بر عهده گرفت نیز در ادامه این جلسه بیان کرد: کاری که من انجام دادم تنها بیان خاطراتی بود که از همسر شهیدم در ذهن داشتم، خاطراتی که احساس کردم با گذشت زمان ممکن است کمرنگ شود و نیاز است تا افراد دیگری به جز ما نیز به آن دسترسی داشته باشند.
وی گفت: هیچ تلاشی از ما نمیتواند در برابر راهی که شهدا رفتند جبران کننده و تقدیر کننده باشد اما این موجب نمیشود که وظایف خودمان را نسبت به شهدا فراموش کنیم، ما هنوز به مادران شهدای چشم انتظار، به همسران و دختران و خواهران شهدا مدیونیم و باید برای حفظ فرهنگ ایثار و شهادت تلاش کنیم.
راوی کتاب «بدرقه باران» عنوان کرد: به خاطر دارم زمانی که همسر برای مرخصی به منزل آمده بود از او گله کردم که زندگی بدون او و با وجود 6 فرزند برایم دشوار است و از ایشان خواستم که دوباره برنگردد. ایشان هم به ظاهر قبول کرد اما چند روزی که گذشت با خودم گرفتم من فردای قیامت پاسخی برای کاری که کردم ندارم، سهم ما از این مشکلی که برای کشور به وجود آمده است نباید کمتر از سایر مردم باشد و دوباره سراغ همسرم رفتم که اگر دوست داری به جبهه برو و دین خود را ادا کن.
وی افزود: البته آنجا بود که متوجه شدم ایشان از ابتدا قصد بازگشت داشته ولی میخواسته به من ثابت کند که حتی با وجود همه سختیها راضی نیستم ایشان پیش ما باشد اما بقیه مادران و همسران چشم انتظار فرزندان خود باشند.
رحیمی گفت: امامزاده نزدیک محل سکونت ما همیشه محل نذرهای من برای سلامتی همسرم بوده است اما هیچ وقت از شهادت او گله نکردم حتی احساس شرم نیز دارم از مادرانی که چند شهید تقدیم کردند و هنوز هم با افتخار از آن روزها یاد میکنند.
وی یادآور شد: تنها خواسته ما از مردم این است که فراموش نکنند برای به دست آمدن آرامش این روزها خون عزیزمان ما به زمین ریخته شده است و امیدوارم رهبر عزیزمان با دستهای خود پرچم جمهوری اسلامی ایران را به دست امام زمان(عج) بسپارد.
همسر شهید برجی بیان کرد: تنها آرزویی که سالهاست در سینه دارم نماز خواندن پشت سر مقام معظم رهبری است و امیدوارم روزی زمان تحقق این آرزوی من هم برسد.
نظر شما