«خالهبازی» آخرین رمان بلقیس سلیمانی، در کمتر از ۳ ماه از زمان انتشار به چاپ دوم رسید. این کتاب در فهرست آثار داستانی پرفروش پاییز ایران قرار گرفته است. ایبنا نگاهی دوباره دارد به این رمان و نظرات سه تن از منتقدان درباره آن.\
سلیمانی به «بازی» علاقه زیادی دارد. او اول رمان «بازی آخر بانو» را نوشت، بعد مجموعه داستان پرفروشی به نام «بازی عروس و داماد» منتشر کرد و اخیرا رمانی با نام «خاله بازی» به کتابفروشیها فرستاده است.
بعضیها میگویند این کتاب یک رمان «زنانه» است، بعضیها آن را داستانی تاریخی میدانند و عدهای هم آن را «قصههایی به هم پیوسته» نامیدهاند.
اما به هر حال «خاله بازی» داستان سه زن است. این زنها با موقعیتهای مختلف وارد زندگی مردی به نام «مسعود» میشوند و نقشهایی بازی می کنند که سرنوشت برایشان مقرر کرده. یکی میآید تا بمیرد، یکی میآید تا بماند و دیگری میآید تا نپذیرد.
نویسنده در «خاله بازی» هم شخصیتها را به بازی گرفته، هم بازیهای زمانه را نشان میدهد و هم تلاش میکند خواننده را به بازی بکشد. مثلا تا نیمه داستان خواننده را فریب میدهد و باعث میشود خیال کنید «ناهید» زن دوم مسعود است. شخصت ناهید هم در تمام ماجرا مشغول بازی است. در نهایت پای زن سومی به نام «حمیرا» به داستان باز میشود تا بازیها را به هم بزند.
داستان همه را رها میکند تا به زندگی زن سوم بپردازد. زنی که نپذیرفت با مسعود بماند. او نقصهای شخصی خود را میپذیرد اما در مقابل کاستیهای جامعه میایستد. او نمیخواهد نقشی را بازی کند که دیگران میخواهند گردنش بگذارند. حمیرا روستایی است؛ اما این دلیل نمیشود برای خودش هویتی مستقل و جایگاهی مناسب نخواهد. حالا او میماند و انسانهایی که اوقاتشان از به هم خوردن بازی تلخ میشود.
همه این داستانها در فضایی تاریخی اتفاق میافتند. سالهای ابتدایی دهه ۶۰ و کشوری دستخوش شرایط جنگی.
مکان داستان اما دوپاره است. بخشی از اتفاقات در تهران است و بخشهایی از آن در روستاهای اطراف کرمان به وقوع میپیوندد. شخصیتهای داستان هم به مناطق جنگی رفت و آمد دارند تا بدین ترتیب علاوه بر فضای سالهای آغازین انقلاب اسلامی، نویسنده تصویری از وضعیت مناطق جنگی را هم در رمان خود گنجانده باشد.
در واقع «خاله بازی» شرایط زنان ایرانی دهه ۶۰ را در شهر، روستا و جنگ نشان میدهد و در کنارش ماجراهایی روایت میکند از اقشار مختلف جامعه آن روزگار؛ مثل خردهمالکان یا برخی گروههای سیاسی و اجتماعی.
این رمان ۲۴۰ صفحهای توسط نشر ققنوس منتشر شده است. تا به امروز که مدت زیادی از چاپ آن نمیگذرد، چند جلسه نقد و بررسی، مقالههای مطبوعاتی و گزارشهای فروش نشان میدهد «خاله بازی» توانسته جایگاه مناسبی به دست بیاورد.
بخشی از اظهارنظرهای خود نویسنده و برخی از منتقدان در مورد این کتاب در پی میآید.
سلیمانی و بازیهایش
«نام رمان «خاله بازی» برگرفته از مصرعی از «شاهنامه» فردوسی است که در داستان «رستم و سهراب» آمده. اما به هر حال، «بازی» برای من مفهوم خوشایندی دارد و از مفاهیم مرکزی ذهن من است. این مفهوم مرا یاری میکند که در برخورد با دنیا خودم را راضی کنم و دنیا را از این دریچه ببینم. این بازی، دنیا را برایم جعلی، ساختگی و مجازی معرفی میکند.» اینها حرفهای سلیمانی است.
نویسندهای که برای نام سه کتاب آخرش از واژه «بازی» استفاده کرده است. او را نویسنده داستانهای زنانه میدانند. خودش در این باره میگوید: «در داستان هایم، رویکرد فمینیستی به آن معنا ندارم. فقط شخصیتهای داستانهایم همه زنهایی تنها هستند و من این تنهایی را بیان میکنم. خوب از طرفی به دلیل اینکه زنها را میشناسم، در داستانها به بررسی مشکلات و معضلات آنها هم میپردازم و در واقع خود «زن بودن» برایم مساله اصلی است.»
این نویسنده در یکی از جلساتی که برای نقد «خاله بازی» برگزار شده هم گفته است: «ساختار رمان «خاله بازی» همخوانی کاملی با مفهوم بازی دارد. من مفهوم بازی را در ذات رمان میدانم. این نگاه از جزمیت من به دنیا کاسته است و جهان و آدمها را برایم خوشایند میکند. بازیها در قلمروهای جغرافیایی و دورههای مختلف تکرار میشود. گاهی فکر میکنم، در داستان خداوند داریم داستان روایت میکنیم و در این داستان بازیگرانی هستیم که می خواهیم بازی جدیدی خلق کنیم!»
ای کاش این رمان بیشتر آدم را تکان میداد
کامران محمدی، داستاننویس و منتقد ادبی هم، در مورد اثر اخیر سلیمانی حرفهایی دارد. او از بعضی جنبههای این رمان تعریف میکند. مثلا میگوید: «سلیمانی در رمان «خاله بازی» نسبت به رمان قبلیاش (بازی آخری بانو)، با مفهوم «بازی» پختهتر برخورد کرده است. آنچه در رمان اول این نویسنده وجود دارد، باقی ماندن در سطح فمنیستی و روابط علی و معلولی است؛ اما مفهوم بازی در آن رمان با «خاله بازی» تفاوت اساسی دارد. در این کتاب، نویسنده با تخیل بیشتر به شخصیتها عمق داده و به درون آنها نقب زده است.»
اما محمدی انتقادهایی هم به رمان «خاله بازی» وارد میداند. به باور او روانشانسی شخصیتها در این کتاب کامل نیست یا قصههای چندوجهی و متعدد به پیکر واحد رمان لطمه زده است. این نویسنده فکر میکند رمان «خاله بازی» به اندازه کافی روی خواننده تاثیر نمیگذارد. شاید برای همین است که میگوید: «ای کاش این رمان کمی بیشتر آدم را تکان میداد.
انسان، زن، اجتماع
فرشته احمدی، داستاننویس و منتقد ادبی نیز در جلسه نقد این رمان در سرای دایمی اهل قلم، از اینکه «خاله بازی» تمام دورنمایه خود را صرف «زنمحوری» نکرده، ابراز خرسندی کرد و «جسارت» این رمان را ستود. وی گفت: توجه به ابعاد انسانی شخصیتهای داستان، ویژگی اصلی و برجسته رمان «خاله بازی» است. قهرمان زن، در این کتاب پویا و متحرک است. او زندگی اجتماعی خود را تغییر میدهد؛ یک زن روستایی در تلاش برای ارتقای سطح، شان و جایگاه اجتماعی خود تصویر میشود و این تحرک او در اجتماع، توجه خواننده را به بعد انسانی رمان جلب میکند. از این رو میتوان «خاله بازی» را ابتدا رمانی «انسانی» دانست و در درجه دوم به آن لقب رمان «زنانه» داد.
احمدی همچنین دیگر عنصر برجسته رمان اخیر سلیمانی را تصویر بافت اجتماعی و قشرهای مختلف انسانی میداند و میگوید: آدمهای مختلف از گروههای متفاوتی در این رمان تصویر میشوند. پرداختنی اینچنین را به بافتهای اجتماعی گوناگون، کمتر در رمانهای نویسندگان ایرانی میبینیم. اما این نویسنده تلاش کرده ضمن حفظ محوریت داستان بر زندگی یک زن، تصاویر مستندی را از جامعه نیز در رمان خود بگنجاند. این تلاش از آنجا که کمتر مورد توجه دیگر نویسندگان و داستاننویسان همعصر قرار گرفته، ستودنی است؛ هرچند تصویری که سلیمانی در رمان خود بازتاب میدهد، کامل نیست و بسیاری از طبقات مهم و تاثیرگذار اجتماع را در بر نمیگیرد یا به راحتی از آنان عبور میکند.
نظر شما