محمد حنیف در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
ارتباط خوبی بین ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی وجود ندارد/ انسانهای کممایه جای دستغیبها را گرفتهاند
نویسنده کتاب «عناصر داستانی و نمایشی در میراث ادبیات فارسی» معتقد است که نگاه ما به آثار اقتباسی سطحی است و در این رابطه گفت: متاسفانه در کشور ما ارتباط خوبی بین ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی وجود ندارد.
نویسنده این کتاب در توضیح این اثر به ایبنا گفت: قابلیتهای نمایشی ادبیات کهن فارسی عنوان یکی از درسهای رشته ادبیات نمایشی در مقطع کارشناسی ارشد است. دانشجویان در خلال گذراندن این درس سه واحدی، با گستره وسیع آثار روایی ادبیات فارسی، عناصر داستانی و نمایشی نهفته در آنها و چگونگی بهرهگیری خلاقانه از آن آثار آشنا میشوند. هر یک از استادان، به فراخور علاقه و تمرکزشان بر یک گونه خاص ادبی، تدریس بخشی از این میراث گرانبها را به عهده میگیرند و مطالعه بقیه گونهها را به عهده دانشجویان میسپارند.
وی افزود: تعدد و پراکندگی منابع اغلب مانع شناخت عمیق دانشجویان از ابعاد مختلف این میراث فرهنگی میشود. فراهم آوردن کتاب حاضر میتواند منبع قابل اعتنایی برای آشنایی با زوایای دیگری از ماترک ادب فارسی محسوب شود.
حنیف در توضیح مخاطبان این اثر اظهار کرد: این کتاب یک اثر دانشگاهی است و من زمانی به سراغ نگارش این اثر رفتم که احساس کردم یک خلاء در این حوزه وجود دارد؛ چراکه در آثار قبلی بیشتر به شاهنامه پرداخته شده است. البته پیش از من نیز دوستانی در این حوزه کار کردهاند و این هم اثری در راستای آثار قبلی است.
وی ادامه داد: این کتاب تازه به بازار آمده است و تا بتواند در میان مخاطبان جا بازکند و به عنوان یک کتاب درسی در دانشگاهها تدریس شود، مدتی طول میکشد و باید صبر کرد و دید که آیا علاقهای برای این موضوع وجود دارد یا خیر؛ چراکه معمولا کار چاپ آثاری که مستقیما وارد دانشگاه میشود، از سوی انتشارات سمت زیر خط چاپ میرود. البته منظور من این نیست که فقط این اثر به درد دانشگاه میخورد؛ اما جای خالی مباحثی که در کتاب «قابلیتهای نمایش شاهنامه» به آن پرداخته نشده را پر میکند.
نویسنده کتاب «عناصر داستانی و نمایشی در میراث ادبیات فارسی» با اشاره به وجوه اشتراک و وجوه افتراق آثار روایی دیروز با امروز گفت: ادبیاتی که ما به عنوان قصه، حکایت یا افسانه داریم، قالب و ویژگیهای متفاوتی دارد و یک مرزی میان آن با چیزی که ما از آن به عنوان ادبیات با «دن کیشوت» و بعد از آن میشناسیم، وجود دارد. اینکه چقدر ادبیات روایی ما متحول شده است، باید گفت زیاد اما نکته این است که ادبیات ما در طول تاریخ تحت تاثیر اتفاقات مهم قرار گرفته است. به عنوان مثال در یک دوره، روح زمانه این بوده که ادبیات فارسی زنده بشود، برای آنکه زبان فارسی زنده شود و زنده باقی بماند. در دورهای هم تلاشها برای تقویت تاریخنویسی بوده است که میبینیم در دل تاریخنویسی هم ادبیات روایی حضور دارد.
وی افزود: مسیر ادبیات کهن در کشور ما تا دوره قاجاریه ادامه داشته است؛ اما از آن به بعد آرامآرام شاهد افول ادبیات کهن فارسی هستیم و ظهور ادبیات داستانی امروز را داریم. یعنی در دنیای امروز زیاد نمیبینیم که کسی به افسانهها بپردازد. البته نه اینکه کسی این قصهها را گردآوری نکند؛ منظورم این است که دیگر خلق نمیشود. آن چیزی که امروز تقویت میشود و تقریبا همه ادبیات روایی ما را قبضه کرده، ادبیات داستانی ماست.
برگزیده کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در توضیح ارتباط ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی گفت: حال که داریم درباره ادبیات روایی و ادبیات نمایشی صحبت می کنیم، بد نیست به این نکته نیز بپردازیم که متاسفانه ارتباط خوبی بین ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی وجود ندارد. شما نگاه کنید که در اسکار به عنوان مهمترین جایزه سینمایی جهان یک بخشی به نام سینمای اقتباسی وجود دارد، در حالی که ما به این حوزه خیلی بیاعتنا هستیم و به قدری سینمای مولف در کشور ما قدرت دارد که حتا اگر فیلمساز از یک اثر مکتوب الهام هم بگیرد و تحت تاثیر آن باشد، باز به آن اشارهای نمیکند. کما اینکه مثلا قبل از انقلاب شاهد شکایت محمود دولتآبادی از مسعود کیمایی بودیم.
وی ادامه داد: قبل از انقلاب از کارهای چوبک و ساعدی آثاری ساخته میشد و ما آثاری مثل «تنگسیر»، «بوف کور» و «داش آکل» را داریم و بعد از انقلاب نیز کارهایی را از هوشنگ مرادی کرمانی، جعفر مدرس صادقی، قاسمعلی فراست و احمد دهقان هم دیدهایم. با این حال ما تعداد انگشت شماری فیلم اقتباسی داریم؛ اما واقعا ارتباط درستی بین ادبیات داستانی با سینما و تئاتر وجود ندارد و این علتهای مختلفی هم دارد. به نظر من تا وقتی که هنر نمایشنامهنویسی و فیلمنامهنویسی پیوند قوی با ادبیات داستانی نداشته باشد، این هنرها آن قدرتی که باید داشته باشند را ندارد و ما شاهد رشد آثار کیفی نخواهیم بود. شاید به همین دلیل است که تعداد آثار جدی و قابل تاملی که در سینمای کشور ما تولید میشود کم است.
حنیف با اشاره به وضعیت کتابهای دانشگاهی گفت: من خیلی در فضای دانشگاهی نیستم و نمیتوانم به صورت تخصصی به کتابهایی که تدریس میشود، بپردازم؛ اما تجربه خودم از سالهای تحصیل و تدریش نشان میدهد که هر چقدر که زمان میگذرد سهلانگاری و سهلگیری (هم از نظر مدیریت دانشگاهها و هم از نظر استادان) بیشتر میشود و به همین دلیل، منابع تحصیلی به سمت تدریس یک جزوه میرود، درحالی که واقعا اینگونه نیست و به نظر من جزوه توهین به مقام دانشگاه است و باید کتابهای خوب و معتبر در دانشگاهها تدریس شود. به اعتقاد من حفظ کردن مطالب و جزوهخوانی دانشجو را از پویایی دور میکند. به همین دلیل ااست که تعداد فارغالتحصیلان بالاست اما خبری از خروجی مطلوب نیست و اتفاق خاصی را این فارغالتحصیلها رقم نمیزنند.
وی ادامه داد: امروز عناوینی مثل مهندس، استاد، دکتر، پروفسور خریدنی شده است و مثل بسیاری از القاب میشود آنها را خرید و دیگر این عناوین بیان کننده سطح سواد و دانش افراد نیست. به همین دلیل میبینیم که حرفهای یک استاد دانشگاه یا پژوهشگر مثل گذشته کارکرد ندارد و مراجع تفکر و الگوگیری مردم افراد دیگری شدهاند. به همین دلیل میبینیم یک آدم کم مایه اما جنجالی حرفاش برش بیشتری از یک استاد دانشگاه دارد. به نظر شما چقدر طول میکشد که یک نفر در زمینه نقد ادبی تبدیل به استاد عبدالعلی دستغیب شود؟ حال از نسل جوان بپرسید که وی را میشناسند یا فلان شخصیت مجازی را؟
این نویسنده و پژوهشگر ادبیات در پایان گفت: ما از جامعهای که مراجع و بزرگانشان دستغیبها نیستند و آدمهای کممایه هستند، نباید انتظار پیشرفت داشته باشیم و معمولا در چنین شرایطی اتفاق خاصی رخ نمیدهد. البته همه اینها هدفمند است و بدون شک کسانی که این خط را ایجاد کردهاند کارشان را به خوبی انجام دادهاند.
کتاب «عناصر داستانی و نمایشی در میراث ادبیات فارسی» اثر محمد حنیف در 399 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و بهبهای 42 هزار تومان از سوی انتشارات علمی و فرهنگی راهی بازار نشر شده است.
نظر شما