کتاب سلوک در مکتب سلیمانی با اشاره به اصطلاح «شهید سلیمانی» قدرتمندتر از «سردار سلیمانی» است، به قدرت نرم پویا و پایدار جامعه اسلامی اشاره دارد که گویی اراده خدا بر این قرار گرفته که سردار توحیدیاش را به «شهید سلیمانی» ارتقای وجودی دهد تا برای همیشه جاودانه بماند.
آنچه از واژه سلوک متبادر به ذهن میشود، سلوک عرفانی است و این تبادر نیز علامت حقیقت است، لکن با عنایت به مبانی و منابع وحیانی عرفان، سلوک به امور باطنی و عبادات متعارف و اذکار و اعمال خاص عبادی منحصر نیست، بلکه سلوک عرفانی در معارف وحیانی قابلیت تعمیم در عرصههای فردی، خانوادگی و اجتماعی داشته و همه اضلاع و ابعاد زندگی سالک را شامل میشود؛ بنابراین سلوک مصداقهای مختلفی را در بر میگیرد، درواقع بر اساس نصوص و آموزههای دینی میتوان سلوک معنوی ـ باطنی را به سلوک عبادی خاص و عبادی عام تقسیم کرد تا در خاص مصداقهایی مثل نمازها و روزههای واجب و مستحب، ذکر خدا، ادعیه و نیایشها و ... در عام، مطلق فعالیتهای سالک را با قید «قیام لله» یا برای «خدا بودن»، انجام تکالیف فردی و اجتماعی در ابعاد مختلف از خرد و کلان را دربرگیرد و سلوک در مکتب سلیمانی، سلوک خاص و عام است.
به بیان دیگر سلوک در مکتب سلیمانی جامع اندیشه، انگیزه و انگیخته است و وصیتنامه آن شهید چکیده و خلاصه حیات طیبه سلوکی او است و شاهد مثال بسیار عالی در این خصوص است که همه وجوه و جنبههای یاد شده را در بردارد، از اعتقادیات، اخلاقیات و احکامیات تا سیاسیات و اجتماعیات؛ بنابراین مکتب سلیمانی، مکتب خداگرایی، خداباوری، بندگی خالصانه خدا، حاکمیت شریعت حقه در زندگی، احقاق حق و اقامه عدل بود. مکتبی که مثلث طیبه عقلانیت، عدالت و معنویت را بهم پیوسته دربردارد.
مکتب سلیمانی در منظومه معرفتی، معنویتی و تربیتی امام و رهبری، قابلیت بیان و تبیین دارد... اگر میخواهیم به این مکتب راه یابیم اولاً باید زیست اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی سردار را مورد مطالعه و مداقه قرار دهیم، ثانیاً باید سبک زندگی سردار را در ارتباط با خدا، خود، خانواده و جامعه در پرتو ارتباط با زیست پیامبر(ص) و عترت طاهره(ع) تنظیم کرده و در متن زندگیاش تشخص و تعین بخشیم تا به مکتب او پی ببریم. در مکتب سلیمانی، عقل و عشق معاضد هماند نه متضاد با هم. در این مکتب، سجاده و سنگر، شمشیر و شهود، جهاد درون و برون در هم تنیدهاند.
چه زیبا این سخن سدید و گرانسنگ بر سر زبانها جاری شد که «شهید سلیمانی» قدرتمندتر از «سردار سلیمانی» است که در واقع این اصطلاح قدرت نرم پویا و پایدار جامعه اسلامی و انقلابی است. تو گویی اراده خدا بر این قرار گرفت که سردار سربدار توحیدیاش را به «شهید سلیمانی» ارتقای وجودی دهد تا برای همیشه و تا ابد جاودانه مانده و نقش او بر جریده عالم ثبت شود.
کتاب سلوک در مکتب سلیمانی ارائه اصول و ریشههای اصلی سیر انفسی و تعالی وجودی انسانِ سائرالیالله و مسافرکوی دوست است که در طول چهل سال سلوک توقفناپذیر فعال و نه منفعل، پویا و دینامیک نه ساکن و استاتیک آن هم در سایه شجره طیبه ولایت تداوم و تحقق داشت و مفاهیمی چون هجرت و جهاد را قرین عمل صالح و اخلاص کرد و تفسیر عینی و نشانیهای بی نشانان را در سبک سلوک فردی و اجتماعی نشانمان داد.
در این کتاب سلوک سلبی و ایجابی سردار پرافتخار، تمام ناشدنی، نامیرا و جاودانه امام خمینی(ره) و آیتالله العظمی خامنهای را درعینیت حیات طیبه متجلی میسازد که چگونه انسان در پرتو معرفت، محبت، عبودیت، سرعت و سبقت توأم با مراقبت نفس میتواند فرشته صورت و فرشته سیرت شده و به تدریج پا را فراتر از فرشتگان گذاشته و روح ریحانی و رحمانی یابد.
سلوک در مکتب سلیمانی نَمی از یَم وجودِ بهشتی و بهشت وجودِی مالک اشترِ زمان است که برخی مبانی و مؤلفهها، شاخصها و معیارهای زندگی انقلابی را درقالب سیر و سلوک در متن زندگی نه در خلوت و خلسه تبیین کرده است.
سلوک سلمی
سلیمانی «سلیم النفس» شد تا «سلیمان»وش شده و بر فراز آسمان معرفت و معنویت پرواز کند. او از گامها و خطوات شیطان اکبر «درون» تبعیت نکرد تا از خطوههای شیطان اکبر «برون» نیز تبعیت نکند. آنگاه شیطان درون را تسلیم خویش کرد تا توانایی به تسلیم واداشتن شیطان برون یابد و چنین نیز کرد و اکنون شیطان اکبر برون در محاصره آن مؤمن حقیقی است.
سلوک و ستیز با حب دنیا
همه میدانیم که «حب دنیا» رأس همه خطاهاست که با زندگی در دنیا و با شاخصه «مال» که بیرونی است و «حب نفس» نیز در این جهان فانی و دامگه حادثه با شاخصه «مقام» که درونی است، سنجیده میشد و هردو به حب دنیا بر میگردد و راه اصلی مبارزه با دو حجاب بیرون و درون «خودآگاهی و خودیابی» حقیقی است. سردار سلیمانی در دنیا به تکامل رسیده و دنیا را گهواره تکامل خود قرار داد و در عین حال دنیادوست و دنیا پرست نبود.
سلوک و سکوت
در وصف سردار سلیمانی گفتهاند، خیلی کم حرف میزد و بیشتر در حال سکوت بود و درباره حالات و دریافتهای باطنی و مواجید و اذواق اشراقی و تجربیات سلوکیاش اهل کتمان بود. او نیز مثل بسیاری از اهالی عرفان، رازها داشته و پوشیدهاند. سردار سلیمانی، هم در سکوت دریافتهایی داشت و هم با سکوت در جستجوی محرم و رازآشنا بود و صبر و صمت را برای عمل صالح طلب میکرد. جایی که باید ساکت بماند، سکوت میکرد و جایی که باید سخن میگفت، سخن سدید از او صادر میشد و این از مختصات حکیمان است.
سلوک فلسفه زندگی
چه زیباست آنگاه که انسان برای خود فلسفه زندگی داشته باشد و همه شئون و ابعاد زیستی او در این فلسفه، تبیین، تعیین و تنظیم شود. فلسفه حیات توحیدی که خدا همه چیز زندگیاش بوده و در متن آن حضور، بلکه ظهور داشته باشد نه در حاشیه زندگیاش که هرگاه در تنگنا و عسر و حرج قرار گرفت و اضطراری او را فراگرفت سراغ خدا رفته و یادی از او کند. سردار سلیمانی سالک تمام عیاری بود که بر مدار فلسفه زندگی دینی ارتباطات چهارگانه را ذیل ارتباط با انسان کامل مکمل معصوم تبیین، تعیین و تنظیم کرد. سالکی که دین را بر طرف و منطقه خاص و یکجانبه گرایانه طلب نکرد و از دین ابزاری برای دنیایش نساخت، بلکه خود و همه داراییاش در دنیا را برای دین خواست و خدا را در همه ابعاد و اطراف و مناطق حیاتش پرستید و بندگی کرد.
جمعبندی
مکتب سلیمانی، مکتب جامع و کاملی است که از پشتوانه منابع وحیانی و معارف ناب اسلامی برخوردار است. این مکتب تنها در درون اسلام ناب محمدی(ص) با قرائت امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(سلمه الله تعالی) قابل تبیین است. سلوک معنوی و باطنی متناظر به متن زندگی در همه ابعاد نیز یکی از پرتوهای مکتب یاد شده است. آنچه در کتاب «سلوک در مکتب سلیمانی» مطالعه میکنید، مبانی، مؤلفهها، مختصات و شاخصههای سلوک در مکتب سلیمانی است که از سلوک سلبی شروع شده و با سلوک ایجابی به پایان میرسد.
مکتب سلیمانی، مکتب معیار برای زیست معنوی و حرکت جهادی در همه عرصهها، برخورداری از صدق قولی و عملی و عشق به انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی متقوم به ولایت فقیه و عشق به ولی فقیه جامعالشرایط، یعنی آیتالله العظمی امام خامنهای(حفظهالله تعالی) در تحقق نظریه «مقاومت» با عقلانیت، معنویت و عدالتخواهی و عدالتگستری است.
کتاب «سلوک در مکتب سلیمانی»، تألیف محمدجواد رودگر در 264 صفحه، شمارگان 500 نسخه از سوی انتشارات مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر روانه بازار نشر شده است.
نظر شما