از جمله کتابهای نظری بقا در زمینه شعر فارسی، میتوان به «بر آن بلند سکوتستان»، «در تارهای صوتی بلبل»، «با ترانههای زلال»، «روز دهم»، «اسفار آفتاب»، «عطر شکوفههای جهان»، «مزامیر باران»، «عکسی کنار فلسفه»، «کلاغ»، «ساعت وخیم»، «دقیقههای پر از یاسمن»، «چرا درخت نباشم؟»، «نَه!»، «مارال»، «از کلمات» و «غزال» که غزلی فارسی است را نام برد. «دمیر یوللار یوخوسوندا»، «بیر دنیز میرواری»، «دانیشیر آراز»، «گونهباخانلار»، «هارایدا بسلهنیرم»، «باغلار ایچین چالیر»، «بیری یوخ ایدی»، «آخیر سونات»، «گؤزلرینده مین ارکید» و «سن اولماسایدین» نیز عناوین کتابهای شعر وی به زبان ترکی است.
«نظریبقا» مقالات و نقد شعرهای خود را نیز در 6 مجموعه به چاپ رسانده که عناوین آنها به این شرح است: «شعر، واسطه بیان همه طبیعت»، «زوایای تاریک و روشن»، «سماع کلمات»، «بیملاحظه»، «چهل بامداد» و «از چند نگاه».
وی همچنین ترجمه «کلیدی که در جیب زنگ میزند» (ترجمه شعر جمهوری آذربایجان) و «قطار شب» (ترجمه شعر) را به دست داده و غیر از اینها، «کیمیای سخن» (فارسی عمومی، مشترک)، «انجمن عشق» (تذکره شعرای انجمن حافظ اردبیل)، «صائبین غزللری» (مشترک)، «حاصل اوقات» (آنتولوژی شعر)، «نور سرخ عشق» (جشننامه جواد وهابزاده منشی) و «سیمرغ و کیمیا» (جشننامه محمد برزگر جلالی) را در کارنامه ادبی خود دارد؛ ضمن اینکه «مکتومات»(خاطرات و یادداشتها)، «درِ ویرانه» (یادنامه محمد تقایی، مشترک) و «چَن» (شعر ترکی) از آثار در صف انتشار اوست.
شعرهای نظریبقا را خوانندگانی مانند ودود مؤذن، بهاءالدین خراسانی، بهمن بصیری، مهدی حمزهزاده، محمد میرزاده، سیدحسن مرتضوی، شاهین سلیمانی، منصور زماننژاد، محمدعلی احدی و ناصر عطاپور، با موسیقی تلفیق و آنها را ماندگار کردهاند.
به بهانه انتشار آخرین اثر «کاظم نظریبقا» در سال 99، با وی به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
«از چند نگاه» چطور شکل گرفت و چه محتوایی را دربردارد؟
بیتردید موضوعات متنوعی که ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با ادبیات مدنی زمان دارد، باید بهنوعی در آینه تاریخ ادبیات ما انعکاس یابد و از این رهگذر ممکن است حتی نوشتههای نهچندان مهم گاه اهمیت پیدا کند و کلیدی باشد برای پی بردن به زوایای پنهان ادب و هنر دارالارشاد.
این کتاب، پس از کتابهای «شعر واسطه بیان همه طبیعت»، «زوایای تاریک و روشن»، «سماع کلمات»، «بیملاحظه» و «چهل بامداد» ششمین مجموعه از یادداشتها و مقالات و نقدهای من است که در فاصله سالهای ۹۶ تا ۹۸ نوشته شدهاند؛ نگاه، مقاله علمی- پژوهشی، علمی- ترویجی و مقدمه بر برخی کتابهای نقد شعر و داستان و ترجمه، یادداشتهای متفرقه درباره شعر و ادبیات، کتاب و کتابخوانی، مصاحبه، سفرنامه دوم (آذربایجان باکو)، در کنار نظر دوستان درباره کتابها و آثارم، یکسری شعرهایی که شاید جنبههای تاریخی و هویتی دارند و معمولاً در انتهای کتابهای خودم منتشر میکردم که این بار تعدادشان بیشتر شد و یک فصل به آن اختصاص دادم.
در مجموع، این اثر بیشتر نگاهی بومیگرایانه دارد. سعی کردهام درباره شاعران، نویسندگان منطقه و آثاری که در اینجا تولید میشود یا نویسندگان مستقر در مرکز و به نوعی منتسب به این شهر و دیار بنویسم. در مجموعههای پیشین نگاهی به آثار شعرایی چون فروغ فرخزاد و اخوان هم داشتهام، اما این بار بیشتر رنگ و بوی بومی به خود دارد. سعی کردم حتی با نگاه به اشعار شاعران جوان و استخراج خبرها و زوایای مثبت آثار آنان، نوعی تشویق هم صورت دهم تا ادبیات منطقه خود را بهتر نشان دهد؛ حال این که این کار چقدر مؤثر باشد، باید از مخاطبان و دنبالکنندگان پرسید و بازخورد گرفت. هر چه نوشته میشود، در جامعه ادبی نقشی دارد؛ گرچه شاید درصد پایینی داشته باشد. امیدوارم نوشتههایی که زمان بسیاری صرف آنها شده است، بتوانند تأثیر خود را بگذارند.
با توجه به کارنامه فعالیتهای علمی و اجراییتان در حوزه ادبیات در استان، وضعیت فعلی شعر استان را چطور اریابی میکنید؟
اظهار نظر در این باره شاید کمی دشوار باشد؛ اما در یک نگاه کلی، وضعیت، به نسبت خوب است؛ گرچه در قیاس با دیگر مناطق کمی درجا میزنیم. شاید ۲۰ سال پیش بهتر از امروز بود که البته علت آن هم برمیگردد به اینکه گرفتار دام تکرار شدهایم و تلاشی که باید در این زمینه صورت بگیرد تا به رشد برسیم؛ هم در حوزه غزل و هم شعر آئینی یا ادبیات نوحه که پُربار است و با توجه به پیشینهای که داشتیم، انتظارها بالا بود اما با روند فعلی، آن انتظار برآورده نمیشود.
برای بهبود شرایط چه باید کرد؟
معتقدم باید تلاش بیشتری انجام داد و بدون مطالعه و کتابخوانی هم این مهم پیش نخواهد آمد. تولید شعر بیتأثیر میشود. شعر باید بنیه نوگرایانه داشته باشد. ذهنیت شخص هم در آن منعکس میشود. همه شعر این نیست که چند بیت را کنار هم بنویسی. شعر زمانی تولید میشود که انعکاساتی از درونیات تو و ذهن و اندیشه تو در آن نمود پیدا کند. زبان و فرم تو هم باید در اثر شما نشان داده شود. انعکاس وجود شاعر در شعر کم شده است. افراد بسیاری میتوانند شعر بیافرینند و شکل و قالب و ظاهر شعری به نوشتههایشان بدهند اما رنگ و بوی بومیِ «منِ شاعر» کم است و باید تقویت شود که بههمت و تلاش خود شاعر و پشتوانه مطالعاتی وی بستگی دارد.
این روزها کتاب، سند شاعرانگی و نویسندگی شده است. چطور میشود این پدیده را سامان داد؟
در بحث مجوز کتاب از نظر فنی و علمی دیدگاه خاصی وجود ندارد که بررسی شود. خط قرمزهای ما جای دیگری است. از سویی، هر شاعر و نویسندهای مسئول اثر تولیدی خودش است؛ اما این باور هم به وجود آمده که هر کسی کتابی دارد، صاحب هویت است و هر کسی که کتاب ندارد، هویت ندارد و این در تمام زوایای زندگی انسان امروزی وجود دارد. مدرکگرایی باعث شده دکتر شوی؛ و اینکه مدرک دکترا داشته باشی، اهمیت بیشتری یافته تا اینکه چطور دکتری باشی و سواد کافی برای این مدرک را هم داشته باشی.
بحث اصلی این است که کتاب را باز کنی، چیزی دستگیرت نشود و حتی قواعد ابتدایی شاعرانگی را هم در آن پیدا نکنی! درمجموع، شاید بهتر باشد اهمیتی به این قضیه ندهیم؛ چون قضاوت تاریخ بهشدت سخت است و همه اینها را غربال خواهد کرد و آثار تنها به سبب غنای محتوا ماندگار خواهند شد.
جلسات رونمایی آنچنانی و نشستهای نقد و بررسی، نوعی پز دادن و نمایش موقتی است. اینها در تمام بنیانهای جامعه ما وجود دارد؛ از جمله اینکه یکی ممکن است با مهمانیِ آنچنانی، خود را به نمایش بگذارد. انتشار کتاب هم گاهی به همین حد و میزان تنزل پیدا کرده است اما این دوره محدود است.
رونمایی کتاب را در یک هتل برگزار میکنند با خرج و مخارج و مدعوین آنچنانی! از نظر من چنین اتفاقی و چنان هزینهای ضرورت ندارد و اصلاً نیازی به این نیست که چندین برابر خود کتاب، هزینه تبلیغاتی شود. نه اینکه تبلیغ لازم نیست؛ برای شناساندن یک اثر یا یک نویسنده نیازمند چنین رویکردی هستیم، اما برای یک کتاب راستین؛ نه کتاب توخالی و دسته دوم. چنین آثاری شاید به زور تبلیغ، تنها چند صباحی به کرسی بنشینند، اما به همان سرعت، هم از ذهنها فراموش خواهند شد و هم در تاریخ نامی از آنها برده نمیشود. این مهم است که دامنه اثرگذاری کتاب چه میزان باشد.
امروزه چاپ کردن کتاب سادهتر شده است. پیشتر پروسه دشواری داشت. حداقل ۱۰۰۰ جلد بود. حالا استاد دانشگاه ۱۰ جلد کتاب چاپ میکند برای رزومه کاری. جلوی این پدیده را فقط علم میگیرد؛ یعنی علم و فنی که در آن حوزه وجود دارد، درنهایت پیروز خواهد شد. اثر اگر نوآورانه و خلاقانه بود، چیزی بر داشتهها افزود و مبنای علمی داشت، خود را نشان خواهد داد. یک مدل جدیدی هم داریم که طرف از حضور چند منتقد و صاحبنظر بهره میگیرد تا به اثر تولیدی خود وجاهت ببخشد؛ این اتفاق هم گرچه موقتی، اما عارضهای است که جامعه ما گرفتار آن شده است.
برای جوانان تازهپیوسته به جرگه شاعران، چه آیندهای پیشبینی میکنید؟
آینده به تواضع بستگی دارد. صاحب قلم، هرچه اهل مطالعه بود و در خلوت خود دست به آفرینش زد، نسبت به افرادی که شیپور به دست در فضای مجازی میچرخند و گاه برای مطرح کردن خود، دست به تخریب این و آن میزند و در پی جایگاهی کذایی هستند، آینده روشنتری دارد. همه چیز اصول دارد؛ بهترین راه موفقیت، مطالعه، تواضع و نگهداشتن حد و مرز ادب و احترام است.
ذهن یک شاعر و نویسنده باید با مجموعه داشتههای فرهنگی آشنا باشد. بروی فنون شعرسرایی را یاد بگیری؛ بقیّهاش چه؟ در پس زمینه ذهنی خود چه داری؟ پشتوانه فکری تو چیست؟ ذهن خالی چیزی برای تراوش ندارد. مطالعات اجتماعی، نمایشنامه، فیلم، رمان، مجسمهسازی، نقاشی و هنر روز را باید بشناسی. اگر با هیچ یک از اینها درگیر نشده باشی، با ذهن خالی، تولید نخواهی داشت. تأثیر تو از بینش و اخلاق و سیاست اجتماعی باید در اثر تو نمود داشته باشد، با نوآوری مدرن، متناسب با زمان پیش بروی و در نهایت هم تاریخ قضاوت خواهد کرد. معمولاً قضاوت تاریخ زمان میبرد. حب و بغضها از میان برداشته شود، میدان باشد و آثارِ تو .. و آن آثار، تو را معرفی کنند.
انجمنهای ادبی استان از نظر شما در چه وضعیتی بهلحاظ کیفیت فعالیت، قرار دارند؟
شاید ۲۰ سال پیش در شرایط بهتری بودند. تعداد کم، محتوا و خروجی ضعیف، همدیگر را قبول نمیکنند و این لطمهزننده است. یک مقدار رقابت لازم است. هنر و آفرینش هنری نیازمند انرژی در این زمینه است؛ انگیزه میدهد. فقط اینکه وقتی وارد میدان رقابت میشویم، باید چیزی در چنته داشته باشیم. رئیسبازی و هوچیگری راه به جایی نمیبرد. انجمنبازی و نوچهپروری از آفتهای این دوره است.
اگر بخواهیم آسیبشناسی کنیم، به موارد و موضوعات بسیاری دست پیدا میکنیم. نباید همهچیز را به صداقت گفت. برخی رازها را باید نگه داشت. به این فکر کنیم که از این حرکتها به چه میخواهیم برسیم. این رقابتها اگر منجر به تولید شد، مفید است، وگرنه سبب تخریب شخصیتهایی میشود که ادبیات ما به آنها فخر میکند.
با وضعیت موجود، آینده چندان روشن دیده نمیشود. اخبار روز نشان میدهد بیاخلاقی در تمامی زوایای جامعه ما رسوخ پیدا کرده و در حوزههای رقابتی مثل شعر و شاعری و هنر هم شدت بیشتری دارد. به نوعی، دکان باز کردن است. این نوع اعلام وجود درست نیست. اعلام وجود به انجمن داشتن و کتاب داشتن و مدرک داشتن نیست؛ به سواد است. طرف، دکترای ادبیات دارد، سواد ندارد. از سویی کسی ممکن است حتی دیپلم متوسطه نداشته باشد، اما باسواد باشد، به سبب اهتمامی که در مطالعه داشته و ایمانش به مطالعه، اما آن دیگری به مدرکش هم ایمان ندارد. شاید دیوان حافظ را باز کنید، نتواند بخواند. سمت و سوی آموزش و دانشگاهها هم همین است. خیل عظیمی از فارغالتحصیلان ما مدارک عالی دانشگاهی دارند. دانشگاه محل سود آوری شده و نگاه علمی پشت آن نیست. مقالهنویسی را شرط دفاع از پایاننامه گذاشتهاند و شرکتهایی هم تأسیس شدهاند که پول میگیرند تا مقاله تولید کنند؛ نتیجه میشود این فساد.
ما هم دوست داریم که از این شهر سه نفر اثرگذار باشند و بمانند. هستند کسانی که سفارش میدهند برایشان شعر مینویسند و کتاب به نامشان چاپ میکنند! چطور میشود پس از مدتی که از چاپ آن میگذرد، تولید محتوای جدیدی از آنها نمیبینیم یا اگر هست، قوت و قدرت پیشین را ندارد؟ اینها هم جزو آن آسیبها و آفتهایی است که عنوان کردم. البته اگر به تذکره پیشینیان مراجعه کنیم، در ادوار قبل هم چنین چیزهایی بوده، اما از خیل آثار، تعداد انگشتشماری ماندگار شدهاند.
انجمن حافظ که از پربارترین و سابقهدارترین انجمنهای ادبی اردبیل است و شما هم عضوی از آن هستید، بیشتر چه هدفی را دنبال میکند؟
در کتاب تذکره شاعران انجمن حافظ، درباره انجمن حافظ، شکلگیری و اعضای آن، تصویر کاملی دادهام. این انجمن، شاعران و ادیبان و ادبدوستان بسیاری را به خود دیده است؛ تعدادی آمده و تعدادی رفتهاند. مجموعاً بی قیل و قال بوده و دچار حاشیهسازی نشده است. بیشتر مشغول آفرینشهای ادبی در حوزه شعر فارسی هستیم و از نظر انجمنشناسی بیش از ۴۰ سال از تأسیس آن میگذرد. در نوع خود، پایگاه قدرتمندی است.
چرا عمومی نیست و تنها عده خاصی در آن عضویت دارند؟
اگر عمومی بود، عمرش به امروز نمیرسید. البته اعضای انجمن در دسترس هستند اما برابر آییننامه عمل کردهایم و به نظر، رمز موفقیت آن هم همین بوده، یعنی محدودیت عضوپذیری، باعث دوام آن شده است. ازسویی، ساحت برخی اساتید مقدس بوده و به سبب بیاخلاقی موجود در جامعه، چنین اقدامی لازم به نظر میرسید.
برگردیم به کتاب «از چند نگاه»؛ چرا کتاب به استاد یحیوی تقدیم شد؟
استاد عباسعلی یحیوی (ائلچی) با اینکه زیر سایه پدرش «تاج الشعرا» قرار گرفته است، اما یکی از پیشگامان شعر معاصر در حوزه شعر فارسی و ترکی و از نظر من بنیانگذار وزن شعر ترکی نوین است؛ از آنجا که خود نیز اهل هیاهو و نمایش نیست، شاید در سایه مانده و حق وی ادا نشده باشد. نویسنده قدرتمندی است و آفرینشها و خلاقیتهای وی در حوزه شعر، به ویژه ترکی، در عصر حاضر بیشتر از بقیه است؛ اما معتقدم در برههای از تاریخ روی آن کار خواهد شد. اغلب شعرهای او که حتی 50 سال پیش از این نوشته شده، متأسفانه هنوز فرصت انتشار نیافته است؛ برخی نیز به این روند حمله کردهاند، اما حق یحیوی اکنون و امروز ادا نشده است، او را تاریخ نشان خواهد داد. اینکه چرا این اثر به ائلچی تقدیم شد، به این سبب بود که در مجموعه «از چند نگاه» 5-6 اثر از وی، از جمله ترجمه تعدادی از آثارم و نقد برخی کتابهای من آمده است. در پی فرصتی بودم که این مهم را ارج نهم و این پیشامد را مغتنم شمردم.
نظر شما