بلقیس سلیمانی معتقد است که در رمان «تخم شر» از فرم جدیدی استفاده کرده که سیال رویدادهاست و در آن هیچ رویدادی به تنهایی جلو نمیرود. رویداد در رویداد، رخداد در رخداد و قصه در قصه میآید.
وی ادامه داد: داستان از سالهای آغازین دهه هفتاد شروع میشود و در سالهای آغازین دهه هشتاد به پایان میرسد، اما در این میانه مدام گذشته تاریخی، اجتماعی و فرهنگی نسلهای پیشین با امیدها، عشقها، پنهانکاریها و گناهانشان فراخوانده میشوند تا نسل تازه بهتر فهم شود.
این نویسنده در توضیح جریان اصلی داستان گفت: رمان سیاسی نیست؛ اما اشاراتی به جریان اصلاحات در دهه 70 دارد. فضای رمان فضای روشنفکری است؛ یعنی آدمهایی که در این رمان معرفی میشوند؛ پیوند تنگاتنگی با موضوعات مطرح جهان روشنفکری در ایران دارند. همان جریانهایی که در اینجا مطرح است، مثل جریان نواندیشان دینی یا جریان دکتر سروش.
وی افزود: رمان کمی بنمایههای فلسفی در خصوص خیر و شر و رنج دارد. کتاب به فلسفه زندگی و بامعنا بودن زندگی نیز میپردازد. این اثر به برخوردی که انسانها با عشق میکنند، اشاره دارد و در دل این اتفاقات به دو جوانی که عاشق هم هستند، میپردازد.
سلیمانی با اشاره به دغدغههای داستان گفت: کتاب به این میپردازد که چطور عشق میتواند تبدیل به شر یا پوچ یا بیمعنا شود یا برعکس چطور عشق میتواند معنادار باشد.
وی ادامه داد: کتاب دو شخصیت اصلی دارد؛ یک مرد و یک زن به نامهای «سهراب» و «ماهرخ» که هر دو جوان هستند. هر دو در این اثر از زیر 30 سال شروع میکنند و تا حدود 40 سالگی داستان ادامه دارد.
این نویسنده در توضیح تفاوتهای این اثر با آثار قبلی خودش گفت: ظاهرا این حجیمترین اثری است که تا به امروز از من منتشر شده است. چیزی که در این اثر برای من اهمیت داشت، فرم اثر است. البته این فرم را قبلا هم شروع کرده بودم؛ اما در این اثر جدیتر جلو رفتم و در واقع اثر نوعی جریان سیال رویدادهاست، نه ذهن.
وی افزود: یعنی در این اثر رویداد در رویداد آوردهام. چیزی مثل قصه در قصه. مثل داستان شهرزاد خودمان. در «تخم شر» هیچ رویدادی به تنهایی جلو نمیرود. رویداد در رویداد، رخداد در رخداد و قصه در قصه میآید. به همین دلیل ممکن است که در یک فصل دهها قصه آورده شود. رمان پر از قصه است. این اتفاقی است که میخواستم تجربه کنم و نمیدانم تا چه اندازه موفق بودهام.
سلیمانی با اشاره به استفاده از لحنهای مختلف در این اثر گفت: سعی کردم در این رمان از لحنهای گوناگون استفاده کنم. برای مثال یک طنز طربناکی را در یکی از شخصیتها میخوانیم که فکر میکنم برای خواننده خوشایند باشد.
نویسنده رمان «پیاده» در پایان گفت: شباهت این اثر با کارهای دیگر این است که موقعیت مکانی (لوکیشن) این اثر نیز مثل سایر آثارم به دو قسمت تقسیم میشود و یکی گوران و دیگری تهران است. من این رمان را در خردادماه 98 شروع و در آبان ماه همان سال تمام کردم و حدود 6 ماه از من زمان گرفت.
نظر شما