رئیس اداره کتابخانه و اطلاعرسانی دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان، در یادداشتی برای ایبنا، نوشت: «ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی آرمانگراست. این ادبیاتِ کمالطلب با توجه به عناصر تشکیلدهنده و اهداف، محدود و محصور به هیچ حد و مرز و جغرافیایی نمیشود، چراکه آئینه تمامنمای روح ملتها است.»
ادبیات، اولین و ماندگارترین عنصری است که بعد از هر حرکت یا انقلاب بروز میکند و به میدان میآید تا مبین و مفسر آن جریان باشد. یک نهضت علاوه بر اینکه باید اندیشهها را متحول کند، باید با قلبها نیز پیوند عاطفی برقرار کند. در این ارتباط، ناگزیر باید از ادبیات کمک گرفت. اگر به تاریخ نگاه کنیم، همه انقلابها و قیامهای مردمی از آینه ادبیات برای ترجمان و بیان اندیشههای خود بهره بردهاند.
خاستگاه ادبیات انقلاب ما، خود انقلاب اسلامی است. آنچه بهعنوان ادبیات انقلاب برای نخستینبار شکل گرفت، بعد از پیروزی انقلاب در سال 57 میباشد. ویژگی بارز این نوع ادبیات این است که از متن و بطن ملتی زاده میشود که روح و اندیشه خود را از فرهنگ دینی اخذ کرده و ادبیاتی وفادار به اندیشهها و آرمانهای انقلاب اسلامی است.
انقلابی که با این شرایط و کیفیت رخ داده، شایسته است که ادبیاتی فراخور خود نیز داشته باشد. نمیشود که کشوری با گذشتهای فاخر از فرهنگ و تمدن، انقلابی بزرگ بیافریند، به پیروزی برسد، اما ادبیاتی برخاسته از آن نداشته باشد.
ادبیات شبهروشنفکری قبل از انقلاب، سرشار از وابستگی به غرب و خودباختگی در برابر فرهنگ بیگانه بود و جز یأس و نومیدی و تفکرات وارداتی برگرفته از اندیشههای نویسندگان شرق و غرب، حرفی برای گفتن نداشت. فرایند و شکلگیری ادبیات انقلاب و غلبه داشتن گفتمان انقلاب اسلامی، منجر به این شد که نویسندگان در آثار ادبی خود، مختصات و نتایج این پدیده را جایگزین نظریات ادبی منسوخ شده و وارداتی کنند.
با وقوع انقلاب، جانی تازه در اندیشهها دمیده شد و شاهد تحولی عظیم شدیم. برخلاف گذشته ادبیات رنگ و بوی نشاط، امید و ایمان گرفت. انقلاب اسلامی با توجه به پویایی و فضای معنوی و ارزشهایی که خلق کرد، باعث شد که استعدادهای ادبی شکوفا شود و نویسندگانی شایسته ظهور پیدا کنند. نویسندگان جوان در ابتدای انقلاب بهعلت نیاز شدید جامعه در آثار خود بیشتر توجه به موضوع و درونمایه داشتند و به ساختار و فرم و نکات فنی اهمیت نمیدادند و سعی میکردند که هنجارهای دینی و انقلابی و ارزشهایی همچون وحدت، اخلاق، ایمان و مبارزه با ظلم را به مخاطب ارائه دهند. صاحبان قلم به مرور همت گماشتند و تصمیم گرفتند تا با بهرهگیری و استفاده از همه فنون تجربه شده در عرصه ادبیات داستانی جهان و با استفاده از عناصر و تکنیکها و با مدد از آموزههای قرآنی و حوادث تاریخی، گونهای جدید از داستان ایرانی را آغاز کنند.
ادبیات انقلاب اسلامی، ادبیاتی آرمانگراست. این ادبیاتِ کمالطلب با توجه به عناصر تشکیلدهنده و اهداف، محدود و محصور به هیچ حد و مرز و جغرافیایی نمیشود، چراکه همدرد با تمام ستمدیدگان و مستضعفان عالم در شرق و غرب است و آئینه تمامنمای روح ملتها است. ویژگی بارز این نوع ادبیات بر خلاف ادبیات دیگر انقلابها، فقط معطوف به خواستههای اجتماعی و معیشتی مردم آن زمان نیست، بلکه معطوف به آرمان ملتهاست.
با توجه به اینکه ادبیات انقلاب ما هدفمند و آرمانگراست، همین عامل باعث میشود که ادبیات نسبت به ناهنجاریها و بیعدالتیها بیتفاوت نباشد و به شکلی اعتراض خود را بیان کند. خصوصیت بارز دیگری که این نوع ادبیات دارد، چون از دل مردم و برای مردم است، همواره دردهای مردم را حس میکند و به نوعی بیانگر احوال مردم و زبان مردم است .این نوع ادبیات با استفاده از تمام قالبها چه سنتی و چه مدرن و همچنین از نظر تولید مضمون و محتوا و پاسداشت ارزشهای دینی و ملی و هویت انسانی، جایگاه ویژهای پیدا کرده است.
نسل امروز و نسلهای آینده، برای شناخت این انقلاب نیازمند بستری است تا از طریق آن با هویت، شکلگیری و اهداف انقلاب آشنا شوند. بدون شک ادبیات نقش ویژهای در حفظ و انتقال این فرهنگ دارد. گرایش ادبیات به مفاهیم ارزشی و فرهنگ دینی با روحی که از مکتب و انقلاب در آن دمیده شد در این چند سال، بسیار بالنده است. در این مسیر گامها و موفقیتهای چشمگیری اتفاق افتاد است، اما وضعیت فعلی رضایتبخش و قانعکننده نیست و تا نقطه مطلوب فاصله داریم و کوششی مضاعف و جدیتر را میطلبد.
نظر شما