او در کتاب «سقوط کرونا: چگونه پاندمی سرمایهداری را تغییر میدهد» به بررسی این مسئله پرداخته که شیوه واکنش به پاندمی کووید-19 جفتِ بحران مالی سالهای 2008-2009 است: در آن زمان دولتها صنایع مالی را نجات داده و حالا، دولت برای حفظ نظام «سرمایهداری انحصاری» تمامی صنایع را از تنگنا نجات میدهد. بلیکلی در عین اینکه تصدیق میکند که هیچ دولتی نمیتواند اجازه سقوط سیستم را بدهد، شیوهای را به باد انتقاد میگیرد که از خلال آن که مقامها با شرکتها همدست شدند، شرکتهایی که پول مفت و مجانی بانکهای مرکزی را به جیب زده حال آنکه میلیونها تن بیش از پیش در باتلاق بدهی فرو میروند. این امر به نوبه خود به معکوس شدن مطلوب جهانیسازی نینجامید، بلکه فایده بیشتری را برای نیمکره شمالی به دنبال داشت و آزادی عمل نیمکره جنوبی را بیش از پیش کاهش داد.
نویسنده در این کتاب نشان میدهد که چگونه دوره فعلی سرآغازی نوین برای دورهای جدید از سرمایهداری انحصاری است، دورهای که در آن اقتصاد شرکتی در آغوش دولت پس افتاده و هیولاهایی چون آمازون و نتفلیکس از سود و قدرت باد میکنند. کتاب بی هیچ تعارفی تاکید میکند که نمیتوان بهسادگی و با از میان رفتن وضعیت اضطراری سلامت به وضعیت پیشین بازگردیم. بر این اساس، تنها راهی که پیش رویمان قرار دارد تحول در سیستمهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است که براساس اصول توافق نیو دیل سبز است. آنگونه که بلیکلی میگوید: «گزینه دیگر البته این است که دست روی دست گذاشته و شاهد باشیم که سرمایهداری دموکراسی را میبلعد.»
نویسنده در این اثر دلایل طولانیمدت شکنندگی مالی را واکاوی کرده و شماری ابزارهای بنیادین نه برای بازیابی اقتصاد که ایجاد انقلاب در آن ارائه میدهد.
کتاب «سقوط کرونا...» تبیین میکند که یگانه راهحل پیش روی بشر رسیدن به یک نیو دیل سبز جهانی است. این در حالی است که نویسنده در جای جای کتاب نشان میدهد که حساسیت بسیاری برای مسائل زیستمحیطی و اقتصادی قائل بوده و همین سبب میشود که کتاب روایتی گیرا از بحرانهای فعلی و پیش رو ارائه دهد. آنچه این اثر را بسیار ویژه کرده تاکیدی است که بر سلسلهمراتب مشخصی داشته که در میانه این همهگیری سبب شده ارزش زندگی مردم از طبقات گوناگون بسیار متفاوت از هم باشد. بنا به گفته نویسنده، این امر را بهخوبی میتوان از شیوه کمکهای دولتی و اولویتبندیهایش تشخیص داد. در میانه این بحران، دولت ابتدا به سراغ موسسات مالی بزرگ و مشاغل بزرگ رفت و سپس دست یاری به سوی وامگیرندگان دراز کرد و در ادامه نوبت به کارگران در مشاغل امن رسید. پس از آن افراد خوداشتغال قرار داشتند و در آخرین سطح از این فرآیند بود که کمکی اندکی به بیکاران یا افرادی شد که از حقوق بیکاری گذران زندگی میکردند، همچنین صاحبان مشاغل کوچک و کوتاهمدت نیز در این سطح از کمکهای دولتی قرار داشتند. بنا به استدلال این کتاب همین به خوبی نشان میدهد که دولتها در میانه بحرانی که میتواند تعیینکننده ادامه حیات مردم بوده چگونه عمل میکنند.
نویسنده از یک منظر دیگر این بحران را بسیار مهم قلمداد میکند: بنا به گفته او، حدود یکی دو سال پیش بسیاری انتظار داشتند که بحرانی اقتصادی بار دیگر سر برآورد که میتوانست به سختگیریهایی در عرصه مالی بیانجامد. اما وضعیت امروزه به گفته او بسیار متفاوت است، چراکه بحران فعلی شکافی پرناشدنی را میان نیمکره جنوبی و شمالی ایجاد کرده است و در آن دهها کشور بهطور کامل در آستانه فروپاشی قرار دارند.
کتاب 113 صفحهای گریس بلیکلی تاکید میکند که جهان نیازمند رویکردی رادیکال به این بحران است و در صورتی که چنین نکنیم، آینده میتواند بسیار بدتر از آن بوده که تصورش را میکنیم.
نظر شما