«الفبای لازاروس» در کافه کتاب «آنجا» (مشهد) رونمایی شد
«الفبای لازاروس» کتابی مولتیژانر است/ اثری در ستایش زندگی
رونمایی و جشن امضای کتاب «الفبای لازاروس» به قلم هادی تقیزاده شب گذشته در کافهکتاب آنجا مشهد برگزار شد.
نویسنده کتاب «الفبای لازاروس» در پاسخ به این سوال که انگیزه او از نوشتن این کتاب چه بوده؟ بیان کرد: در این اثر شخصیتی به نام لیلی وجود دارد که درمنزل من زندگی میکند، لیلی وسواس دارد، او پازلی می خرد که پنجاه هزار قطعه دارد و شش ماه زمان را به صورت مستمر صرفِ ساخت آن پازل میکند. در نهایت من میبینم که محصول نهایی، همین جعبهای است که پازل در آن نگهداری می شده، بنابراین از اون میپرسم که آیا میدانسته بعد از شش ماه، این پازل شبیه جعبهاش میشود؟ لیلی تایید میکند. میگویم: به نظرم کار احمقانهای ست. کاری که آدم بداند به چه چیزی منجر میشود و در آن رگهای از نابهنگامی نباشد عبث است. و او جواب مرا با جملهای سوالی میدهد، اینکه « آیا خالق آسمان و زمین نمی دانسته در حالِ ساختِ چه چیزی است؟» میگویم : لابد میدانسته!
لیلی پاسخ میدهد: به این کار نمیگویند عبث اسم این کار سرگرمیست. بنابراین لیلی زندگی را سرگرمی میداند. در واقع موجودات کره زمین زندگیشان به بازی و سرگرمی میگذرد چراکه باید سرشان را گرم کنند. به حکم زنده بودن محکوم به بازی زیستناند تا زمانی که به آنها اختصاص داده شده، تمام شود. بنابراین من موقع نوشتن کتاب میدانستم که نمیخواهم اثری اجتماعی یا سیاسی بنویسم بلکه دغدغه من موقع نوشتن «الفبای لازاروس» خود زندگی بود.
این روزنامهنگار ادامه داد: اگر به زندگی از دیدگاهِ پارودیک نگاه کنیم خواهیم دید که زندگی چقدر جدیت دارد. دنیای ما دیگر نه آن رمانتیسیسم قرن 19 را دارد و نه آن جدیت قرن 20 را، بلکه ترکیبی است از هردوی آنها و اتفاقا همین مسئله مارا به سمتِ انحطاط پیش میبرد و متاسفانه با گذرِ زمان بازیهای آدمیزاد دردناکتر میشود. ما در دنیایی زندگی میکنیم که در گوشهای از آن یکی به مریخ سفر میکند و گوشه دیگر، عدهای سر آدمها را میبرند و با سرِ یکدیگر فوتبال بازی میکنند. ما دچار عدم توازن هستیم و این عدم توازن برای من مسئله است. زیرا عدم توازن را علت انحطاط انسان میدانم یعنی یه گمان من دنیا به سمتِ دکانت شدن و زوال حرکت میکند.
وی گفت: «الفبای لازاروس» هم برهمین اساس نوشته شده، یعنی دنیا دارد به سمتی حرکت میکند که قرار است همه چیز تمام شود، در متون مذهبی و کتاب یوحنا هم همین را داریم، وقتی انسان زمین را به شدیدترین وجه مورد سوءاستفاده قرار میدهد، تمام سپاه خدا در برابر دولت انسان قرار میگیرد، آن وقت جنگ آخر زمان یا آرماگدون اتفاق میافتد، آرماگدون از واژه عبری به نام «هرمژدون» یا «هرمگیدو» گرفته شده به معنی تپهای تنها و بلند. در فاصله بین اورشلیم و حیفا، تپهای به نام هرمگیدو وجود دارد که میگویند روی آن بلندا، جنگ آخرالزمان اتفاق میافتد، یعنی همان جنگی که قرار است بشریت را نیست و نابود کند. دوازده نفر که یکی از آنها مرغی مقلد و دیگری سگی کوچک است قرار است انتهای این بازی را ببینند اما این بازی هیچگاه تمام نمی شود. چون تاخیر دائمی بخشی از ادامه بازی بزرگ زندگی ست.
تقیزاده در ادامه گفت: نویسنده موجودی نیست که در خلا زندگی کند، نمیشود کاری را انجام بدهی و اثری را بنویسی در حالی که تحت تاثیر روابط امپرسیونیستی و اکسپرسیونیستی اطرافت قرار نگیری. برخی از افرادی که این کتاب را خواندند اظهار کردند که کتاب خیلی از زندگی من و تجربههای شخصیام تاثیر گرفته است.
او همچنین درباره وجه تسمیه «الفبای لازاروس» گفت: لازاروس دوست خیلی نزدیک عیسی مسیح و برادر مریم و مارتا بود. لازاروس زمانی که عیسی در اورشلیم است، بیمار میشود بنابراین مریم و مارتا برای او پیام میفرستند تا عیسی برای نجات او بیاید. اما عیسی به جای اینکه به سمت ناصره بیاید یه سمتِ شهر دیگری حرکت میکند در واقع وقتی به محل زندگی لازاروس میرسد که سه روز از مرگ او میگذرد. همه به خاطر تاخیر عیسی از او خرده میگیرند اما عیسی پاسخ میدهد که جلال خداوند همواره در «تاخیر» شکل میگیرد و من زمانی آمدم که باید میآمدم، و هرچیزی باید زمانش فرا برسد. عیسی به دخمهای که لازاروس در آن دفن شده میرود. بدن لازاروس فاسد شده و بو میدهد. عیسی به همه میگوید اگر زود میآمدم جلال خدا رخ نمیداد و درست در همان لحظه بزرگترین معجزه عیسی مسیح که زنده کردنِ مردگان است، شکل میگیرد، عیسی دست خود را به سمتِ لازاروس دراز کرده و میگوید: برخیز لازاروس.
وی افزود: در «الفبای لازاروس» هیچ اشارهای به این اتفاق و اسم «لازاروس» نشده؛ اما اتفاق اصلی همین تاخیر است که مکررا در کتاب تکرار میشود. «الفبای لازاروس» به همین مسئله اشاره میکند که انسان دائما میخواهد خودش را به تاخیر بیندازد. قصهای در این رمان آمده با این مضمون که به طور کلی کره زمین چه هست؟ در پاسخ به این سوال کتاب میگوید که ذراتی در کهکشانها وجود داد به نام آناپام که ذرات نیروی آفرینش هستند و نظم و آنتروپی و مناسبات بین ستارهای را کنترل میکنند و مجموعه آنها شعورِکهکشانی را تشکیل میدهد. بعضی از این ذرات از وظیفه خود تخطی میکنند و این باعث به وجود آمدن تصادم سیاهچالهها و بلعیدن ستارهها میشود. عدهای از این ذرات ازلی جمع میشوند و تصمیم میگیرند ذراتی که از کنترل خارج میشوند را مدیریت کنند. آنها کره زمین را انتخاب و کالبد و اندام ما زندانِ موقت آن ذرات نیرو میشوند. یعنی به اینجا سقوط میکنند و در کالبدی زندانی میشوند تا زمان بازگشتشان فرا برسد. اما مشکل اینجاست که این ذرات آنقدر به کالبدی که در آن قرار گرفته اند، دلبسته میشوند که دلشان نمیخواهد بیرون بروند و مرگ را مدام به تاخیر میاندازند و لذا مقصود از «الفبا» در «الفبای لازاروس» همین ذرات هستند.
تقیزاده با اشاره به رد پای مینیمالیسم در آثارش بیان کرد: من خیلی به اختصار کلمه فکر میکنم، و خیلی مراقبم که در آثارم زیاد حرف نزنم. ما در قرنِ میکرو ثانیه زندگی میکنیم و مردم مانند قرون گذشته فراغت خواندن دو هزار صفحه کتاب را ندارند. اینترنت دارد روز به روز ادبیات را کوچک و کوچکتر میکند. ممکن است مینیمالیسم از احساس رمانتیک اثر کم کند اما وقتی آدم موضوعی را با صراحت بیان میکند شاید آن حس رمانتیک را نداشته باشد اما ضربه محکمتری میزند. ضربه ای کاربردی و به دور از هر نوع سانتیمانتالیسم بزک شده و این ضربه روحِ جاری آن اثر است.
در انتهای نشست هادی تقی زاده با خوانش بخشی از کتاب، این جلسه را پایان داد.
نظر شما