معرفی کتاب «هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی»
نمودار پویایی هویت ایران؛ تلاش برای پیجویی و بازاندیشی بنیادهای فرهنگی گذشته
در کتاب «هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی» سخن از «هویت ایران» در میان است نه «هویت ایرانیان» و الهامبخش نویسنده در اندیشیدن به هویت ایران کتاب «هویت فرانسه» اثر فرنان برودل مورخ برجسته فرانسوی و از ناموران مکتب آنال است.
نقش ساختارها در تاریخ و در تحدید حوزه آزادی، از نقش افراد مهمتر است ولی اگر از قدرت کسی سخن بگوییم باید از مسئولیت او نیز آگاه باشیم. اگر کسی قدرت انجام کاری را دارد قدرت انجام ندادن آن را هم دارد. به این سبب نمیتوان به نام تاریخ، یا هیچ دستاویز دیگری، از بار مسئولیت گریخت و از سرزش یا ستایش برکنار ماند. با این همه، اینکه مورخی چون برودل مفهوم «هویت فرانسه» را موضوع پژوهشی پردامنه کرده است در خور اهمیت است.
برودل نوشته است: «مراد ما از هویت فرانسه چه چیزی است جز نوعی والایی، جز معمایی بنیادین، جز شکلگیری فرانسه به دست خود، جز برآیند زنده آنچه گذشتهای پایانناپذیر بر جا نهاده است، لایهای از پس لایههای دیگر، همانگونه که رسوب نامرئی بستر دریا سرانجام بنیان استوار پوسته سخت زمین را پدید آورد؟ به بیان دیگر این هویت تهنشستی است، آمیزهای است، هفتجوشی است. این هویا فرایندی است، نبردی است با خود که همیشه ادامه مییابد. اگر بایستد همه چیز فرو میریزد. هر ملتی تنها به شرطی میتواند از هستی خود برخوردار بماند که همیشه در جستجوی خود باشد، همیشه خود را همسو با جریان تحول منطقی خود دگرگون کند، بیهیچ درنگی خود را در برابر دیگران بیازماید و خود را با بهترین نمودارها و با اصلیترین وجو (هستی) خود نزدیک کند.»
فرنان برودل
برودل ویژگی برجسته فرانسه را «تنوع» آن دانسته است. اما فرانسه تنها کشور بزرگ اروپای غربی است که از دولتی کهن در قلمرو سرزمین و باهمستانی با مرزهایی مشخص برخوردار بوده است. فرانسه و ایران تفاوتهایی سترگ دارند. سخن یکی از نویسندگان چپاندیشی که پیش از شهریور 1320 از ایران دور بود و در اندیشه بازگشت در خور تامل است: «فرانسویان و ایرانیان دور از وطن در هنگام بازگشت هر دو از شوق سرشارند. اما یکی مشتاقانه آرام است و دیگری با سایه سنگینی از دلهره درباره آنچه در انتظار اوست دست به گریبان» برشمردن تفاوتهای بزرگ دیگر دشوار نیست ولی مقایسه دو کشور از جهانی سودمند است.
در این نوشته سخن از «هویت ایران» در میان است نه «هویت ایرانیان». الهامبخش نویسنده در اندیشیدن به هویت ایران کتاب «هویت فرانسه» اثر فرنان برودل مورخ برجسته فرانسوی و از ناموران مکتب آنال است. برودل نیز مانند هر نویسنده دیگری که درباره وطن خود مینویسد، میدانست که باید بر حسرتها و شورمندیهای خود لگام زد؛ ولی کامیابی در این کار و گریز از افسانه و افسون وطن آسان نیست. او به اهمیت وجوه گوناگون سرزمین خود از طبیعت و جنگل و رودخانه و کشتزار و کارخانه و شهر و روستا تا چندوچون جغرافیای تاریخی، فرهنگی و انسانی آن توجهی خاص داشت و در پی بازیابی ویژگیهای ژرفی از فرهنگ و خصال فرانسوی بود که به گمان او با وجود حوادث روزگار و شبیخون صنعت، در رفتار و منش مردم روستایی دوام آورده بود. اما این کتاب به پیروی از برودل و سبک و روش و نگاه او به تاریخ نیست، بلکه به ابعاد تاریخی و سیاسی ـ فرهنگی توجه شده و جغرافیا، اقتصاد، قومنگاری و بسیاری موضوعهای دیگر را فراسوی هدف خود دانسته است.
کتاب «هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی» در نُه فصل تنظیم شده است. زمین، در پهنه ایرانزمین و فراسوی آن، مشروطیت، ملت، سلطنت، مرام ملی، ملت، فرهنگ و زبان، ادب فارسی و گستره فرهنگی آن، قبیله ما، دستاویزهای قومی و دینی و چالشها و هشدارها فصلهای کتاب را دربرمیگیرد.
فصل اول کتاب درباره زمینههای ناسیونالیسم است. این سؤال که وطندوستی و ناسیونالیسم از یک گوهرند با دو مقوله ذاتاً متفاوتاند، بحثهایی را دامن زده است. ناسیونالیسم نوع مشخصی از وطندوستی دانسته شده که تنها در شرایط اجتماعی ویژهای در جهان مدرن پدید میآید. برخی بر تفاوتهای این دو مفهوم تأکید کردهاند؛ اما ناسیونالیسم مدنی و اندیشیده و وطندوستی خردورزانه تفاوت عمدهای ندارد. تعابیری مانند «وطنپرستی» یا «میهندوستی» را میتوان بیان روزمره و نمودارهایی از مفهوم پیچیده تاریخی ـ جامعهشناختی ناسیونالیسم دانست و بازتاب احساسات و دلبستگیها و ملاحظات مدرنی که ریشههایی تاریخی و کارکردهایی اجتماعی ـ سیاسی دارند.
هویت ایرانیان بر دلبستگیهای سرزمینی آنان تکیه داشت و با تعبیراتی مانند ایرانشهر، ایرانزمین، ملک ایران و کشور ایران پیوند داشت. ایرانیان گمان میکردند پیوندهای آنا با سرزمین ایران نمودارهایی از تبار مشترکی است که ریشه در اسطوره و تاریخ دارد. حتی فرمانروایان ترک و مغول خود را جانشینان شاهان ایران میدانستند و ایرانی شمرده میشدند. هویت در پهنه ایرانزمین و فراسوی آن موضوعی است که در فصل دوم مورد بررسی قرار گرفته است.
در آستانه مشروطیت، دولت که در معنای سیاسی چیزی فراتر از شاه و پیرامونیان درباری او نبود، و «ملت» که کیش و شریعت و پیروان آن را به ذهن میآورد، بهتدریج بار معنایی تازه یافتند. با پیراسته شدن واژه ملت از تهنشست پیشین آن، مفهوم ملت به معنای امروزی آن شکل گرفته بود و در نوشتههای نواندیشان بازتاب یافته بود. «مشروطیت، ملت، سلطنت» موضوعی است که در فصل سوم بدان پرداخته شده است.
در ردهبندی و شناخت نمودارهای ناسیونالیسم در ایران، دو گونه ناسیونالیسم سیاسی شناخته شده است. ناسیونالیسم اقتدارگرا که خواسته است هدفهای خود در پیشبرد کشور را برای ملت، ولی نه به دست ملت، حاصل کند که در فصل سوم وجوهی از ویژگیها و کارنامه این ناسیونالیسم برشمرده شده است. دیگری ناسیونالیسم مدنی یا نگرش ملی است که خواهان آن بوده است که هر پیشرفتی به دست ملت و با همکاری و همدلی و پشتیبانی ملت سازگار باشد. بررسی این ناسیونالیسم موضوع فصل چهارم کتاب است.
در ایران فرهنگ با زبان فارسی و پشتوانه و درونمایه ادبی-هنری و معرفتی آن گره خورده است و برخی از نمودارهای اصلی ناسیونالیسم ایرانی نیز با دلبستگیها و یادهای جمعی و ارزشی فرهنگی که بیان گویا و پاسدار پایایی آنها زبان فارسی بوده، درآمیخته است. فرهنگ پایه هویت ملی است و زبان فارسی را میتوان بستر بالندگی روایت ملی ایرانیان دانست. فصل پنجم کتاب اختصاص به بررسی موضوع «ملت، فرهنگ و زبان» دارد.
شماری از اهل ادب در ایران وطن خود را قلمرو زبان فارسی دانستهاند. مراد از این سخن، بیتوجهی به هویت سرزمینی ایران یا ادعای چیرگی بر فارسیزبانان خطههای دیگر نبوده است، بلکه تأکید بر جایگاه معنوی و عاطفی زبان فارسی در به هم پیوندانیدن فارسیزبانان بوده است. فصل ششم اختصاص به بررسی ادب فارسی و گستره فرهنگی دارد.
ناسیونالیسم فرهنگی ایران با توجه به نقش تمدنی این سرزمین، نمایندگانی داشته است که میتوان نمودارهای آن را در رهیافتها یا سخنان پژوهشگرانی مانند تقیزاده، سعید نفیسی، زرینکوب، جلیل دوستخواه و... یافت. در فصل هفتم با عنوان «قبیله ما» به این مبحث پرداخته شده است. ناسیونالیسمی که مدعی دلبستگی به موازین دمکراتیک و مدنیت است، باید همه مردم یک سرزمین را دربر بگیرد، نه با دستاویز دین و قومیت و نژاد اکثریت چیره را. ناسیونالیسم در برخی سرزمینها و موقعیتهای تاریخی، دستمایه یا همراه حرکتهای راستگرا، یا هوادار حذف و طرد بوده است. دستاویزهای قومی و دینی در فصل هشتم بررسی شده است.
در روزگار ما نشیبوفراز زیست و سرنوشت کشورها به هم گره خورده است. نظامهایی که به نام و آرمانهای سوسیالیسم مارکسی وارد میدان شدند، از بازتولید اقتدارگرایی سرزمینهایی که در آن روئیدند، فراتر نرفتند و به رفاه جهان سرمایهداری نیز دست نیافتند. در سایه ارزشهای جهانی عصر روشنگری، رهسپار مدنیتی رها از سرسپردگیهای قومی و قبیلهای، پیشداوریهای نژادی و خشکاندیشیهای نابخردانه باشد؛ اما دریغا گویی نفی و خشم به کار نمیآید. در فصل پایانی کتاب با عنوان «چالشها و هشدارها» به هشدارها و چالشهای مربوط به هویت پرداخته شده است.
فخرالدین عظیمی
ایران در خطهای که خاورمیانه نامیده شده تنها سرزمینی بوده است با تاریخی دیرین و دولتی کهن و نمودهایی از هویتی که تا امروز پایدار مانده است. حتی اگر در دورههایی فرماروایان و سرامدان این سرزمین ایرانی هم نبودند، خود را با ویژگیهای فرمانروایی بر «ایرانزمین» سازگار کردند. دیوانیان و دبیران و نهادها و اندیشههای حاکم بر این قلمرو و دولت سرشتی ایرانی داشتند و با فرهنگ مشخصی که در این سرزمین جاری بود در پیوند بودند. آنهایی که از هر سویی آمدند ایرانی شدند و تنوع برخاسته از دادوستدها و آمیزشها، هویت این سرزمین را پویاتر کرد. هستی این هویت نیز در گرو خودآگاهی و پویایی و تبوتاب و چندگانگی آن بوده است و استواری آن پیامد چیزی نیست مگر پویندگی در راه ناهموار خودآفرینی و بازسازی.
هویت ایران فرایندی تاریخی است که با بالش فرهنگ ایران پیوند دارد و بر آن استوار است و تا ایرانزمین و زبان فارسی برقرار است، برقرار خواهد ماند. این هویت هم ریشه در گذشته دارد و هم، از سده نوزدهم به این سو، با دلبستگیهای مدرن درهم آمیخته است. امروز ایران را برکنار از تلاشهای سترگ ایرانیان در راه درک و دستیابی به حقوق، هنجارها، و ارزشهای مدرن شهروندی نمیتوان درک کرد. نمودار پویایی هویت ایران تلاش برای پیجویی و بازاندیشی بنیادهای فرهنگی گذشته و بهرهوری از سرمایههای فکری مدرنی است که میتواند زیست جمعی را بارورتر کند و زمینه همزیستی سرافرازانه را بیفزاید.
ایرانیان دلآگاهی که با تاریخ و فرهنگ سرزمین خود آشنا بودند، همه خواهان سربلندی و بهروزی وطن خود و اندیشناک آینده آن بودهاند بیآنکه بدخواه دیگران باشند. همه در پی آن بودهاند که بتوانند سرفرازانه از زادبوم خود یاد کنند؛ همه از رخدادهای ناخوشایند آن رنجور یا شرمگین شدهاند. بررسی و مکاشفه چندین ساله درباره سرشت وطندوستی، مایههای خردمندانه و عاطفی آن و رازها و افسون آن، تأمل و تحلیلی را دامن زده است که بخشی از آن در این نوشتار بازتاب یافته است.
کتاب «هویت ایران؛ کاوش در نمودارهای ناسیونالیسم: دیدگاهی مدنی» نوشته فخرالدین عظیمی در 416 صفحه، شمارگان 1100 نسخه و بهای 95 هزار تومان از سوی انتشارات آگاه منتشر شد.
نظر شما