چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۹
رحیمیان: تصور برخی از ادبیات محلی چیزی است در حد دوغ محلی!

نویسنده کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کُردی» معتقد است: ادبیات کردی مسیر خود را یافته و در عصر بلوغ قرار دارد؛ با این وجود ادبیات ایران‌زمین و حوزه فرهنگی ایرانی نتوانسته از آن بهره لازم را ببرد و به‌عنوان یک ظرفیت تاریخی، فرهنگی و زیباشناختی و حتی ذوقی، خود را از آن بهره‌مند سازد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در کردستان، کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» اثری پژوهشی به قلم محمد رحیمیان، نخستین و شاید مفصل‌ترین تحقیق درباره خاستگاه و روند تاریخی ادبیات داستانی کُردی است که چاپ نخست آن در سال 1392 در سه فصل تهیه و تدوین و از طرف انتشارات «رامان سخن» منتشر شد.

این کتاب به پژوهش درباره­ یکی از غنی­‌ترین حوزه­‌های ادبیات قومی ایران­‌زمین می­‌پردازد و با کاوش در زمینه‌‌های روایی ادبیات کُردی، می­‌کوشد با جستجوی خاستگاهِ روایت و ظرفیت­‌های روایی در عرصه­ فرهنگ عامه، تحول و تطور زنجیره‌­­­ای را که منجر به شکل‌گیری ساختارهای روایی در بخش ادبیات کلاسیک و مدرن کُردی شده است، بررسی کند.

به بهانه چاپ پنجم کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» که چند ماه گذشته در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت، با محمد رحیمیان نویسنده این کتاب به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان می‌گذرد.

چرا نوشتن؟ به نظرتان نوشتن چه اهمیت و جایگاهی دارد؟

به نظر من پرسش «چرا نوشتن؟» را باید از نو و اینگونه طرح کرد: «چرا ننوشتن؟» یا به عبارتی «چرا نوشتن نه؟». ننوشتن سر باز زدن است. در غیاب نوشتن، جهان تنگ و تاریک است. ننوشتن تنهایی و ملال است. آنکه نمی‌­نویسد، در محاق است. روزهای ننوشتن روزهای عصیان و عبث‌­بودگی است. روزی که نوشتن روی نمی­‌دهد، روز فراغت از خویشتن و غفلت از جهان است. ننوشتن محافظه­‌کاری است و نوشتن افشای خویشتن. ننوشتن غیاب است و نوشتن حضور. ننوشتن دور افتادن از خویشتن و جهان است و نوشتن تحقق حضور و بودن. بنابراین هموار باید پرسید چرا ننوشتن؟ به گونه‌­ای شاید بتوان گفت آنچه باید به پرسش کشیده شود «ننوشتن» است نه «نوشتن»؛ زیرا نوشتن امری طبیعی و جزء ضرورت‌­های ذاتی بشری است و شاید بشود گفت ننوشتن نوعی پرهیز و ریاضت است و نوشتن آرامش و قاعده زیست انسانی. در این میان باید پرسید چرا ننوشتن؟ و چرا این همه اندک نوشتن؟ چرا دیر نوشتن؟ و چرا مجال­‌ها را به ننوشتن سپری کردن؟ واقعا چرا قصور؟ چرا اندک و چرا این همه دیر به دیر؟ و چرا ننوشتن؟ و آن پرسش رازناک و قدری مخوف که چه مجالی برای نوشتن باقی است؟

نوشتن کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» از کجا شکل گرفت؟

واقعیت آن است که در حوزه ادبیات داستانی کُردی آثاری چشمگیر تولید شده بود و من به دلایل گوناگون علیرغم علاقه و دغدغه در این زمینه، مجالی برای مطالعه آن­ها نیافته بودم و این حسرت با دورانی از تحصیلات من توأمان شده بود که باید برای مقطع کارشناسی ارشد ادبیات فارسی در دانشگاه تهران رساله‌ای تهیه می­‌کردم. خُب! فرصتی طلایی بود که همپای تحصیل آکادمیک، پژوهشی جدی در زمینه ادبیات داستانی کردی به انجام برسانم. ایده خود را با جناب استاد پورنامداریان و جناب استاد شفیعی کدکنی مطرح کردم. البته تزهای دیگری را هم برای رساله ارائه کردم ولی هر دو استاد از همین تز «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کُردی» با اشتیاق استقبال کردند و جناب دکتر پورنامداریان راهنمایی رساله را عهده­‌دار شدند.

ابتدا پیشنهاد کردند که شادروان جناب دکتر یونسی راهنمایی رساله را بر عهده بگیرند که جناب ایشان با گشاده‌رویی خاص کُردی فرمودند که نمی‌تواند به صورت رسمی راهنمایی رساله را عهده­‌دار شود اما از هیچ رهنمونی دریغ نخواهد کرد. از آنجا که استادان دانشکده هیچ ­یک دانشی در زمینه ادبیات کُردی نداشتند، پیشنهاد شد جناب دکتر  قطب­‌الدین صادقی به عنوان مشاور رساله همکاری کنند که ایشان هم با بزرگواری پذیرفتند. گرچه تحصیلات جناب استاد صادقی ادبیات نمایشی بود و هیأت علمی دانشکده دیگری بودند اما به خاطر استقبال دانشکده ادبیات از رساله، ضوابط اداری قضیه نادیده گرفته شد. منظور آنکه استادان دانشکده به‌ویژه جناب دکتر پورنامداریان بسیار مشتاق این رساله بودند. حتی روز دفاع، برخلاف قاعده آن دوران (سال ١٣٧٩)، دو داور برای ارزشیابی رساله در نظر گرفته شده بود و ماجرا چنان پیش رفت که نمره رساله بیست شد و در همان جلسه دفاع استادان حاضر در جلسه، پیشنهاد چاپ و انتشار رساله در قالب کتاب را مطرح کردند؛ اگرچه مدت مدیدی این مثنوی تأخیر شد و نهایتاً کتاب در سال ١٣٩٢ برای اولین بار از طرف انتشارات «رامان سخن» منتشر شد در حالی که من در ١٤ تیر ١٣٧٩ از رساله دفاع کرده بودم.


یکی از نقاط قابل نقد کتاب همین قضیه است. البته فصل اول و دوم کتاب نیازی به تجدیدنظر ندارد اما فصل سوم آن لازم است توسعه پیدا کند چرا که در فصل سوم تنها آثار 9 نفر از نویسندگان (رمان و داستان کوتاه)، مورد بررسی قرار گرفته است. البته در سال دفاع رساله (١٣٧٩) با معیاری که در مقدمه توضیح داده شده است، آثار همین 9 نفر می­‌توانست در رساله مطرح شود. با اینکه زمینه پژوهشی کتاب تا پایان فصل دوم قابل قبول و قابل اتکاست و زمینه­‌های شکل­‌گیری ادبیات داستانی مدرن کُردی به‌خوبی توضیح داده شده و پژوهش مناسبی در زمینه ادبیات داستانی کلاسیک کُردی به معنای کلی کلمه صورت بسته است و می­‌توان گفت صورت‌بندی خوبی در این زمینه به سرانجام رسیده است، اما بررسی نشو و نمای ادبیات داستانی مدرن کُردی تنها به کردستان ایران محدود شده است و راجع به کردستان‌­های عراق و ترکیه و سوریه که در زمینه رمان کُردی آثاری سترگ و عظیم تولید کرده‌­اند، بحثی نشده است؛ که البته این مسئله مربوط به محدویت زمانی رساله بود. در هر حال از نظر خودم، نقدی جدی که بر کتاب وارد است، همین محدویت دوگانه است؛ محدودیت مربوط به جغرافیای ادبیات داستانی کردی و دیگری محدود شدن به آثار منتشره تا سال ١٣٧٩. همین مسئله نشان می­‌دهد که این کتاب ظرفیت آن را دارد که تا سه یا چهار جلد توسعه پیدا کند. در سال چاپ کتاب، مجال اضافه کردن آثار منتشره جدید و گسترش میدان تحقیق به بخش‌های هم‌جوار کردستان برایم فراهم نبود. البته لازم است اشاره کنم که نقد و تحلیل آثار داستانی کُردی محدود به این کتاب نیست و مقالات متعددی در زمینه ادبیات داستانی در نشریات کُردی نوشته‌­ام که اگر مجالی باشد، امکان آن هست که این مقالات به شکل کتاب کردی یا پس از ترجمه به فارسی به همین کتاب اضافه شود. واقف هستید که واژه «سیر» باب بحث و پژوهش را هموار گشوده نگه می­‌دارد.

برای نوشتن این کتاب که امروز به چاپ پنجم رسیده است، با چه مسائل و مشکلاتی مواجه بودید؟

با همان مسائل و مشکلاتی که همه نویسندگان با آن مواجه هستند. آن هم نوشتن در زمینه ادبیاتی که به اقلیت از آن نام برده می­‌شود و صد البته تعبیر دقیق و منصفانه­‌ای نیست. فقدان منابع کافی برای پژوهش، عدم حمایت نهادهای مرتبط و جدی نگرفتن ادبیات کُردی در یکه‌­تازی و غلبه ادبیات فارسی و ... و دیگر اینکه علاقه­‌ای به ذکر مصائب آن هم از نوع کلیشه­‌ای آن ندارم.

با توجه به اهمیت حفظ و نشر فرهنگ جامعه و فرهنگ بومی، بفرمایید ادبیات کُردی در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟

ادبیات کردی فی­‌نفسه مسیر خود را پیدا کرده است و اهمیت و ارزش خود را در ذات خود دارد و در عصر بلوغ خود است. اما اگر منظورتان جایگاه آن در عرصه فرهنگی و ادبی ایران است، ادبیات ایران زمین و حوزه فرهنگی ایرانی نتوانسته است از آن بهره لازم را ببرد و به عنوان یک ظرفیت تاریخی، فرهنگی و زیباشناختی و حتی ذوقی، خود را از آن بهره‌مند سازد. درخت تنومندی را در یک منطقه خرم و خوش آب و هوا در نظر بگیرید که بالیده است و ثمر داده است. درخت فی­ حد ذاته بالیده است اما تصور کنید که رهگذران و کسانی که می‌­توانند و جزو ضروریات‌شان است، سود و ثمره آن را درنیافته باشند و بی‌­تفاوت از کنار آن بگذرند.

برای رسیدن ادبیات کُردی به جایگاهی که دارد، چه کارهای می‌توان انجام داد؟

استحضار دارید که ادبیات کردی در جهان شناخته شده است و به زبان­‌های اروپایی ترجمه شده است؛ اما در کتاب­‌های آموزشی مدارس ایران، ترجمه‌­هایی حتی بعضاً ضعیف از ادبیات آمریکای لاتین منتشر می­‌شود و از ادبیات کردی نامی هم برده نمی­‌شود؛ با این حساب گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق؟!
اخیراً در ادبیات فارسی متوسطه دوم در هر پایه، دو یا سه درس را با عنوان ادبیات بومی گنجانده‌­اند که البته صفحات سفیدی را مرحمت فرموده و مس کرده‌­اند که دانش­‌آموزان بروند و در این صفحات چیزی در حد اتل متل توتوله بنویسند و برای معلم بیاورند و با سرشکستگی در کنار غزلیات حافظ و مولوی بخوانند و دلخوش باشند که ادبیات بومی یا به تعبیر ادبا و فضلای بانی امور فرهنگی، ادبیات محلی دارند؛ مثلاً چیزی در حد دوغ محلی! جایی که خود معلمان ادبیات، هیچ شناختی از ادبیات بومی ندارند و آموزشی در این زمینه ندیده‌­اند، دانش‌­آموزان با چه دانشی وارد این وادی بشوند؟ تو گویی از این بیابان چه برگی نصیب­‌شان خواهد شد؟
 

پژوهش و چاپ کتاب‌های پژوهشی چه اندازه در حفظ و احیای فرهنگ و پیشینه یک ملت تاثیرگذار است؟

همچون باران است برای مزرعه و جنگل. همچون جویبار برای دریا. بدیهی است که در نبود جویباران، آتیه دریا کویر است.

مسائل و مشکلاتی که نویسندگان ما امروز در حوزه تالیف با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، عمدتا چه مواردی است؟

غیاب خواننده. امروزه هر امری به صنعت تبدیل شده است. صنعتی که بی­‌مشتری باشد، ورشکسته است. مسئله توسعه فرهنگی مستلزم توسعه علاقه به مطالعه و آگاهی و دانش است. متولیان فرهنگی در حد انجام وظیفه به امورات فرهنگی توجه دارند اما همیشه هر چیزی را از دولتمردان انتظار نداشته باشیم. کتاب را به زور نمی‌­توان فروخت یا دانش و عشق به مطالعه را نمی‌­توان به خورد کسی داد. بماند که نظام آموزشی ما نتوانسته است نسلی مشتاق مطالعه و پژوهش را تربیت کند. در هر حال اگر مطالعه و لذت خواندن و عشق به دانستن به پدیده‌ای همگانی و به نیاز روحی و به طریق اولی به نیاز جدی جامعه تبدیل شود، حتماً کسانی مترصد سرمایه­‌گذاری در این زمینه هستند و آن را به یک صنعت تبدیل خواهند کرد. اما ناشران علاقه‌مندی که عمر و سرمایه خود را صرف نشر کتاب کرده­‌اند، به خاطر نزول سرانه مطالعه نمی­‌توانند از مولفان حمایت کنند و مولفین هم برای نوشتن و نشر آثار خود، آهی در بساط ندارند. پرورش خواننده و توسعه فرهنگ مطالعه و پژوهش و بهره­‌گیری از پژوهش‌ها و تألیفات می‌­تواند مشکلات را حل کند. مردم برای زیبایی ظاهریشان پول­‌های هنگفتی را هزینه می­‌کنند اما به زیبایی روح و لذت معنوی کتاب توجهی ندارند.

لطفا پیشینه‌ای از کارها و فعالیت‌های خودتان و کتاب‌هایی که تاکنون نوشته‌اید، بفرمایید و اینکه آیا کتاب تازه‌ای هم در دست انتشار دارید؟

فعالیت فکری و فرهنگی اینجانب بیشتر در زمینه انتشار مقالات نقد ادبی و فلسفی و نمایشنامه­‌نویسی بوده است. کتاب «پسمانده‌های بیداری در خواب» که نمایشنامه­‌های ساموئل بکت را از منظر تئودور آدورنو بررسی کرده است، از طرف ناشر علاقه­ مند و ساعی «رامان سخن» منتشر شده است. چاپ دوم این کتاب به نشر «گوتار» سپرده شده است و نشر گوتار کتاب «زیبایی­‌شناسی زبان سهروردی از منظر ویتگنشتاین» را از من در دست انتشار دارد. مجموعه مقالات نقد ادبیات داستانی که به‌نوعی ادامه همین کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» است، آماده است و اگر توفیقی دست دهد، جلد دوم و سوم همین کتاب، کتاب مجموعه مقالاتی در نقد شعر «واله» (اشعار یونس رضایی) با عنوان (یادگاریەک بە‌ڕەو ه­زەکانی ئێسقانمەوە)، کتاب «نازارنامه» در زمینه ادبیات فولکلور منطقه هه‌وشار (افشار)، ترجمه فارسی تحفه مظفریه، کتاب­‌های «زیبایی­‌شناسی ویتگنشتاین» و «زیبایی­‌شناسی سهروردی»، هر دو به زبان کُردی، کتابی شامل ترجمه و مجموعه­ یادداشت­‌هایی راجع به میلان کوندرا و بورخس به زبان کُردی و کتاب «گوریس» (مجموعه نمایشنامه­‌هایی که به کُردی نوشته­‌ام) برای چاپ در آینده­‌ای که نمی­‌دانم کی خواهد بود، آماده می­‌شود.
 
و سخن آخر؟

خیال حوصله بحر می­‌پزد، هیهات
چه­‌هاست در سر این قطره محال­‌اندیش! 

به کوی میکده گریان و سرفکنده روم     چراکه شرم همی آیدم ز حاصل خویش

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها