این کتاب به پژوهش درباره یکی از غنیترین حوزههای ادبیات قومی ایرانزمین میپردازد و با کاوش در زمینههای روایی ادبیات کُردی، میکوشد با جستجوی خاستگاهِ روایت و ظرفیتهای روایی در عرصه فرهنگ عامه، تحول و تطور زنجیرهای را که منجر به شکلگیری ساختارهای روایی در بخش ادبیات کلاسیک و مدرن کُردی شده است، بررسی کند.
به بهانه چاپ پنجم کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» که چند ماه گذشته در دسترس علاقهمندان قرار گرفت، با محمد رحیمیان نویسنده این کتاب به گفتوگو نشستیم که در ادامه از نظر مخاطبان میگذرد.
چرا نوشتن؟ به نظرتان نوشتن چه اهمیت و جایگاهی دارد؟
به نظر من پرسش «چرا نوشتن؟» را باید از نو و اینگونه طرح کرد: «چرا ننوشتن؟» یا به عبارتی «چرا نوشتن نه؟». ننوشتن سر باز زدن است. در غیاب نوشتن، جهان تنگ و تاریک است. ننوشتن تنهایی و ملال است. آنکه نمینویسد، در محاق است. روزهای ننوشتن روزهای عصیان و عبثبودگی است. روزی که نوشتن روی نمیدهد، روز فراغت از خویشتن و غفلت از جهان است. ننوشتن محافظهکاری است و نوشتن افشای خویشتن. ننوشتن غیاب است و نوشتن حضور. ننوشتن دور افتادن از خویشتن و جهان است و نوشتن تحقق حضور و بودن. بنابراین هموار باید پرسید چرا ننوشتن؟ به گونهای شاید بتوان گفت آنچه باید به پرسش کشیده شود «ننوشتن» است نه «نوشتن»؛ زیرا نوشتن امری طبیعی و جزء ضرورتهای ذاتی بشری است و شاید بشود گفت ننوشتن نوعی پرهیز و ریاضت است و نوشتن آرامش و قاعده زیست انسانی. در این میان باید پرسید چرا ننوشتن؟ و چرا این همه اندک نوشتن؟ چرا دیر نوشتن؟ و چرا مجالها را به ننوشتن سپری کردن؟ واقعا چرا قصور؟ چرا اندک و چرا این همه دیر به دیر؟ و چرا ننوشتن؟ و آن پرسش رازناک و قدری مخوف که چه مجالی برای نوشتن باقی است؟
نوشتن کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» از کجا شکل گرفت؟
واقعیت آن است که در حوزه ادبیات داستانی کُردی آثاری چشمگیر تولید شده بود و من به دلایل گوناگون علیرغم علاقه و دغدغه در این زمینه، مجالی برای مطالعه آنها نیافته بودم و این حسرت با دورانی از تحصیلات من توأمان شده بود که باید برای مقطع کارشناسی ارشد ادبیات فارسی در دانشگاه تهران رسالهای تهیه میکردم. خُب! فرصتی طلایی بود که همپای تحصیل آکادمیک، پژوهشی جدی در زمینه ادبیات داستانی کردی به انجام برسانم. ایده خود را با جناب استاد پورنامداریان و جناب استاد شفیعی کدکنی مطرح کردم. البته تزهای دیگری را هم برای رساله ارائه کردم ولی هر دو استاد از همین تز «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کُردی» با اشتیاق استقبال کردند و جناب دکتر پورنامداریان راهنمایی رساله را عهدهدار شدند.
ابتدا پیشنهاد کردند که شادروان جناب دکتر یونسی راهنمایی رساله را بر عهده بگیرند که جناب ایشان با گشادهرویی خاص کُردی فرمودند که نمیتواند به صورت رسمی راهنمایی رساله را عهدهدار شود اما از هیچ رهنمونی دریغ نخواهد کرد. از آنجا که استادان دانشکده هیچ یک دانشی در زمینه ادبیات کُردی نداشتند، پیشنهاد شد جناب دکتر قطبالدین صادقی به عنوان مشاور رساله همکاری کنند که ایشان هم با بزرگواری پذیرفتند. گرچه تحصیلات جناب استاد صادقی ادبیات نمایشی بود و هیأت علمی دانشکده دیگری بودند اما به خاطر استقبال دانشکده ادبیات از رساله، ضوابط اداری قضیه نادیده گرفته شد. منظور آنکه استادان دانشکده بهویژه جناب دکتر پورنامداریان بسیار مشتاق این رساله بودند. حتی روز دفاع، برخلاف قاعده آن دوران (سال ١٣٧٩)، دو داور برای ارزشیابی رساله در نظر گرفته شده بود و ماجرا چنان پیش رفت که نمره رساله بیست شد و در همان جلسه دفاع استادان حاضر در جلسه، پیشنهاد چاپ و انتشار رساله در قالب کتاب را مطرح کردند؛ اگرچه مدت مدیدی این مثنوی تأخیر شد و نهایتاً کتاب در سال ١٣٩٢ برای اولین بار از طرف انتشارات «رامان سخن» منتشر شد در حالی که من در ١٤ تیر ١٣٧٩ از رساله دفاع کرده بودم.
یکی از نقاط قابل نقد کتاب همین قضیه است. البته فصل اول و دوم کتاب نیازی به تجدیدنظر ندارد اما فصل سوم آن لازم است توسعه پیدا کند چرا که در فصل سوم تنها آثار 9 نفر از نویسندگان (رمان و داستان کوتاه)، مورد بررسی قرار گرفته است. البته در سال دفاع رساله (١٣٧٩) با معیاری که در مقدمه توضیح داده شده است، آثار همین 9 نفر میتوانست در رساله مطرح شود. با اینکه زمینه پژوهشی کتاب تا پایان فصل دوم قابل قبول و قابل اتکاست و زمینههای شکلگیری ادبیات داستانی مدرن کُردی بهخوبی توضیح داده شده و پژوهش مناسبی در زمینه ادبیات داستانی کلاسیک کُردی به معنای کلی کلمه صورت بسته است و میتوان گفت صورتبندی خوبی در این زمینه به سرانجام رسیده است، اما بررسی نشو و نمای ادبیات داستانی مدرن کُردی تنها به کردستان ایران محدود شده است و راجع به کردستانهای عراق و ترکیه و سوریه که در زمینه رمان کُردی آثاری سترگ و عظیم تولید کردهاند، بحثی نشده است؛ که البته این مسئله مربوط به محدویت زمانی رساله بود. در هر حال از نظر خودم، نقدی جدی که بر کتاب وارد است، همین محدویت دوگانه است؛ محدودیت مربوط به جغرافیای ادبیات داستانی کردی و دیگری محدود شدن به آثار منتشره تا سال ١٣٧٩. همین مسئله نشان میدهد که این کتاب ظرفیت آن را دارد که تا سه یا چهار جلد توسعه پیدا کند. در سال چاپ کتاب، مجال اضافه کردن آثار منتشره جدید و گسترش میدان تحقیق به بخشهای همجوار کردستان برایم فراهم نبود. البته لازم است اشاره کنم که نقد و تحلیل آثار داستانی کُردی محدود به این کتاب نیست و مقالات متعددی در زمینه ادبیات داستانی در نشریات کُردی نوشتهام که اگر مجالی باشد، امکان آن هست که این مقالات به شکل کتاب کردی یا پس از ترجمه به فارسی به همین کتاب اضافه شود. واقف هستید که واژه «سیر» باب بحث و پژوهش را هموار گشوده نگه میدارد.
برای نوشتن این کتاب که امروز به چاپ پنجم رسیده است، با چه مسائل و مشکلاتی مواجه بودید؟
با همان مسائل و مشکلاتی که همه نویسندگان با آن مواجه هستند. آن هم نوشتن در زمینه ادبیاتی که به اقلیت از آن نام برده میشود و صد البته تعبیر دقیق و منصفانهای نیست. فقدان منابع کافی برای پژوهش، عدم حمایت نهادهای مرتبط و جدی نگرفتن ادبیات کُردی در یکهتازی و غلبه ادبیات فارسی و ... و دیگر اینکه علاقهای به ذکر مصائب آن هم از نوع کلیشهای آن ندارم.
با توجه به اهمیت حفظ و نشر فرهنگ جامعه و فرهنگ بومی، بفرمایید ادبیات کُردی در حال حاضر در چه جایگاهی قرار دارد؟
ادبیات کردی فینفسه مسیر خود را پیدا کرده است و اهمیت و ارزش خود را در ذات خود دارد و در عصر بلوغ خود است. اما اگر منظورتان جایگاه آن در عرصه فرهنگی و ادبی ایران است، ادبیات ایران زمین و حوزه فرهنگی ایرانی نتوانسته است از آن بهره لازم را ببرد و به عنوان یک ظرفیت تاریخی، فرهنگی و زیباشناختی و حتی ذوقی، خود را از آن بهرهمند سازد. درخت تنومندی را در یک منطقه خرم و خوش آب و هوا در نظر بگیرید که بالیده است و ثمر داده است. درخت فی حد ذاته بالیده است اما تصور کنید که رهگذران و کسانی که میتوانند و جزو ضروریاتشان است، سود و ثمره آن را درنیافته باشند و بیتفاوت از کنار آن بگذرند.
برای رسیدن ادبیات کُردی به جایگاهی که دارد، چه کارهای میتوان انجام داد؟
استحضار دارید که ادبیات کردی در جهان شناخته شده است و به زبانهای اروپایی ترجمه شده است؛ اما در کتابهای آموزشی مدارس ایران، ترجمههایی حتی بعضاً ضعیف از ادبیات آمریکای لاتین منتشر میشود و از ادبیات کردی نامی هم برده نمیشود؛ با این حساب گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق؟!
اخیراً در ادبیات فارسی متوسطه دوم در هر پایه، دو یا سه درس را با عنوان ادبیات بومی گنجاندهاند که البته صفحات سفیدی را مرحمت فرموده و مس کردهاند که دانشآموزان بروند و در این صفحات چیزی در حد اتل متل توتوله بنویسند و برای معلم بیاورند و با سرشکستگی در کنار غزلیات حافظ و مولوی بخوانند و دلخوش باشند که ادبیات بومی یا به تعبیر ادبا و فضلای بانی امور فرهنگی، ادبیات محلی دارند؛ مثلاً چیزی در حد دوغ محلی! جایی که خود معلمان ادبیات، هیچ شناختی از ادبیات بومی ندارند و آموزشی در این زمینه ندیدهاند، دانشآموزان با چه دانشی وارد این وادی بشوند؟ تو گویی از این بیابان چه برگی نصیبشان خواهد شد؟
پژوهش و چاپ کتابهای پژوهشی چه اندازه در حفظ و احیای فرهنگ و پیشینه یک ملت تاثیرگذار است؟
همچون باران است برای مزرعه و جنگل. همچون جویبار برای دریا. بدیهی است که در نبود جویباران، آتیه دریا کویر است.
مسائل و مشکلاتی که نویسندگان ما امروز در حوزه تالیف با آن دست و پنجه نرم میکنند، عمدتا چه مواردی است؟
غیاب خواننده. امروزه هر امری به صنعت تبدیل شده است. صنعتی که بیمشتری باشد، ورشکسته است. مسئله توسعه فرهنگی مستلزم توسعه علاقه به مطالعه و آگاهی و دانش است. متولیان فرهنگی در حد انجام وظیفه به امورات فرهنگی توجه دارند اما همیشه هر چیزی را از دولتمردان انتظار نداشته باشیم. کتاب را به زور نمیتوان فروخت یا دانش و عشق به مطالعه را نمیتوان به خورد کسی داد. بماند که نظام آموزشی ما نتوانسته است نسلی مشتاق مطالعه و پژوهش را تربیت کند. در هر حال اگر مطالعه و لذت خواندن و عشق به دانستن به پدیدهای همگانی و به نیاز روحی و به طریق اولی به نیاز جدی جامعه تبدیل شود، حتماً کسانی مترصد سرمایهگذاری در این زمینه هستند و آن را به یک صنعت تبدیل خواهند کرد. اما ناشران علاقهمندی که عمر و سرمایه خود را صرف نشر کتاب کردهاند، به خاطر نزول سرانه مطالعه نمیتوانند از مولفان حمایت کنند و مولفین هم برای نوشتن و نشر آثار خود، آهی در بساط ندارند. پرورش خواننده و توسعه فرهنگ مطالعه و پژوهش و بهرهگیری از پژوهشها و تألیفات میتواند مشکلات را حل کند. مردم برای زیبایی ظاهریشان پولهای هنگفتی را هزینه میکنند اما به زیبایی روح و لذت معنوی کتاب توجهی ندارند.
لطفا پیشینهای از کارها و فعالیتهای خودتان و کتابهایی که تاکنون نوشتهاید، بفرمایید و اینکه آیا کتاب تازهای هم در دست انتشار دارید؟
فعالیت فکری و فرهنگی اینجانب بیشتر در زمینه انتشار مقالات نقد ادبی و فلسفی و نمایشنامهنویسی بوده است. کتاب «پسماندههای بیداری در خواب» که نمایشنامههای ساموئل بکت را از منظر تئودور آدورنو بررسی کرده است، از طرف ناشر علاقه مند و ساعی «رامان سخن» منتشر شده است. چاپ دوم این کتاب به نشر «گوتار» سپرده شده است و نشر گوتار کتاب «زیباییشناسی زبان سهروردی از منظر ویتگنشتاین» را از من در دست انتشار دارد. مجموعه مقالات نقد ادبیات داستانی که بهنوعی ادامه همین کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» است، آماده است و اگر توفیقی دست دهد، جلد دوم و سوم همین کتاب، کتاب مجموعه مقالاتی در نقد شعر «واله» (اشعار یونس رضایی) با عنوان (یادگاریەک بەڕەو هزەکانی ئێسقانمەوە)، کتاب «نازارنامه» در زمینه ادبیات فولکلور منطقه ههوشار (افشار)، ترجمه فارسی تحفه مظفریه، کتابهای «زیباییشناسی ویتگنشتاین» و «زیباییشناسی سهروردی»، هر دو به زبان کُردی، کتابی شامل ترجمه و مجموعه یادداشتهایی راجع به میلان کوندرا و بورخس به زبان کُردی و کتاب «گوریس» (مجموعه نمایشنامههایی که به کُردی نوشتهام) برای چاپ در آیندهای که نمیدانم کی خواهد بود، آماده میشود.
و سخن آخر؟
خیال حوصله بحر میپزد، هیهات
چههاست در سر این قطره محالاندیش!
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم چراکه شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نظر شما