به مناسبت سوم شهریور سالروز اشغال ایران توسط متفقین
وضعیت مطبوعات و رادیو پس از شهریور 1320 چگونه بود؟
سوم شهريور 1320 يادآور روزی است كه نيروهای بيگانه سه كشور انگليس، شوروی و آمريكا خاک ايران را به اشغال خود در آوردند. كتابها و منابع بسياری برای شناخت رويدادهايی كه منجر به اشغال ايران شد، در دسترس پژوهشگران تاريخ وجود دارد.
دلايل غير قابل انكاری وجود دارد كه ثابت میكند رضاشاه پهلوي با دخالت مستقيم انگليسها بر سركار آمد و دولت احمدشاه قاجار را كه در ناتوانی و بیكفايتی توانايی اداره ايران و اجرای دستورات بيگانگان را نداشت، خلع كرد و سلسلهای نو بنياد را در ايران برقرار ساخت. اما رضاشاه به تدريج و بر اثر تحكيم پايههای ديكتاتوریاش، از سياست انگليس روی گردان شد و تمايل خود را به آلمانیها آشكار ساخت. در آن هنگام آلمانیها با روی كار آمدن حزب نازی، به قدرتی مسلم در اروپا تبديل شده بودند.
سپردن بازرگانی خارجی به آلمانها، استخدام كارشناسان متعدد آن كشور و اجازه به آلمانیهای نازی برای تبليغ و مخالفت با سياستهاي روس و انگليس، از جمله دلايل آشكار روگردانی دولت ايران از سياستهای پيشين بود. از سويی ديگر، گرايش به هيتلر و نازيسم در ميان تودههای مردم ايران كه تحت تاثير پيشروی آلمانهای نازی در جبهههای جنگ قرار گرفته بودند، عرصه را برای فعاليت دلخواهانه انگليس تنگ میكرد.
در چنين احوالی بود كه دامنه جنگ به سرعت در اروپا و بسياری از نقاط جهان وسعت گرفت. اوج آن نبردهای خونين هنگامي بود كه در روز 30 تير 1320 (22 ژوئن 1941) آلمانها به خاک شوروی حمله بردند. اين تهاجم تقريبا غير منتظره و دور از انتظار بود. چرا كه پيش از آن ميان «فن رينتروپ» وزير امور خارجه آلمان و «مولوتف» همتاي شورویاش، قراردادی مبنی بر عدم تعرض به خاک يكديگر بسته شده بود.
مهندس رضا گنجهای، مدیر باباشمل
وضعیت مطبوعات پس از شهریور 1320 چگونه بود؟
آن روزها غیر از مطبوعات و محافل و احزاب مربوط به روس و انگلیس در تهران، بودند از مطبوعات و افرادی که سعی میکردند در این گیرودار تا حدی مستقل فکر کنند و ضمنا جنبه آزادیخواهی خود را هم حفظ کنند. این دسته از روزنامهها به هم بیشتر ارتباط جسته سعی میکردند نقش وسط بازی کنند.
آن روزها غیر از مطبوعات و محافل و احزاب مربوط به روس و انگلیس در تهران، بودند از مطبوعات و افرادی که سعی میکردند در این گیرودار تا حدی مستقل فکر کنند و ضمنا جنبه آزادیخواهی خود را هم حفظ نمایند؛ مثلا مهندس گنجهای که فعلا رئیس دانشکده فنی دانشگاه است روزنامه هفتگی «باباشمل»1 را منتشر میکرد که با سبک مخصوص خودش که انتقادات اساسی به صورت فکاهی داشت تأثیر خاصی در افکار میبخشید و یا مرحوم ملکالشعرای بهار با انتشار یادداشتهایی تحت عنوان افکار «تاریخ احزاب سیاسی» در روزنامه ایران که بعدا بهصورت کتابی درآمد، گوشههای مهم تاریخ را در اختناق دوره طلوع رضاشاه و فعالیتی که برای از بین رفتن حکومت مشروطه به کار رفته بود در محیط سیاسی تهران تأثیر میبخشید و یا روزنامههایی از قبیل «داد»، «باختر»، «ستاره» و «اقدام»، بدون وابستگی به هیچیک از سیاستهای روس و انگلیس در راه آزادیخواهی و انتقاد شدید از اوضاع، بیاثر در محیط سیاسی نبودند.
البته روزنامه «مرد امروز» به قلم مرحوم محمد مسعود که به تازگی منتشر میشد با انتشار مطالب بسیار تند و صریح که فحشهای رکیک هم داشت، سرآمد مطبوعات بود و تیراژ زیاد داشت؛ به نحوی که به قول خود مسعود، مردم روزهای شنبه انتظار میکشیدند یک شماره روزنامه مرد امروز بخرند و بخوانند تا ببینند چه فحش تازهای است که محمد مسعود در آن هفته یافته است علیه هیئت حاکمه در روزنامهاش بنویسد تا دل زخمخورده مردم قدری خنک شود.
این دسته از روزنامهها به هم بیشتر ارتباط جسته سعی میکردند نقش وسط بازی کنند تا تندرویهای مطبوعات چپ و راست را تعدیل کنند. به همین دلیل فکر تازهای پیش آمد که صرف نظر از مطبوعات حزبی بتوان همه روزنامههای انتقادی و حتی نویسندگان منتقد را در صفی قرار داد که با مشورت یکدیگر در مسائل سیاسی روز، مخصوصا در امر انتخابات مجلس چهاردهم، نظارت کرده برای حفظ دموکراسی جدیدالولاده پس از شهریور 1320، که باید مخلوق خود را به شکل مجلس جدید بهوجود آورد، همکاری کنند و نام این صف را جبهه آزادی گذاشته و ملکالشعرای بهار در رأس آن قرار گرفت. در همین صف بود که مطبوعات دست چپ اعم از توده، مثل «رهبر» یا غیر توده متمایل به آن، مثل «آژیر»، متعلق به پیشهوری و یا «دماوند»، متعلق به فتاحی نیز قرار داشتند و تودهایها تصور میکردند بتوانند از این صف نیز به نفع خود بهرهبرداری کنند.
ساختمان بیسیم و اولین محل رادیوی تهران در دوره رضاشاه
ابزار متفقین و متحدین برای تسخیر افکار عمومی
رادیو از مهمترین ابزار متفقین و متحدین برای تسخیر افکار عمومی در جنگ امواج بود. متفقین به راحتی توانستند رضاشاه را در این جنگ مغلوب کنند و جامعه ایرانی که به واسطه سانسور همیشگی از سیاست در ایران تنها خفقان را به یاد میآورد، از حکومت رضاشاه در مقابلِ متفقین دفاعی از خود نشان نداد. رضاشاه جنگ امواج را باخته بود و اطرافیان او تنها به لگدزدن به رادیو بسنده کردند.
اینکه چرا متفقین به راحتی توانستند افکار عمومی را مهیای از قدرت به زیر کشیده شدن رضاشاه کنند به سیاستهای او در قبال رادیو برمیگردد. دولتمردانِ پهلوی همواره رادیو را سانسور و از آن تنها به عنوان دستگاه تبلیغاتی استفاده میکردند. حتی تلاش داشتند تا مانع از پخش رادیوهای خارجی در ایران شوند. قسمت اعظمی از جمعیت ایران بیسواد بودند و مطبوعات به قدر کافی در دست همگان نبود و به این ترتیب، رادیو تنها به دستگاه تبلیغاتی شاه تبدیل شده بود و از بیان حقایق به دور بود.
تبلیغات رادیو باعث شده بود جوانان، پهلوی را مظهر قدرتی بپندارند که با وجود آن، انگلیس و روس نهتنها جرئت ندارند به ایران حمله کنند، بلکه او بهقدری ماهر و زبردست و ورزیده در مسائل دنیایی است که مجال کوچکترین اقدامی بر ضد منافع مملکت به آنها نخواهد داد. حتی 3 شهریور هنوز از رادیو تهران و مطبوعاتِ پردهپوش آن روز که زیر شلاق سانسور به سر میبردند، هیچ خبر قابلتوجهی دستگیر نمیشد. خبرهای رادیو بیشتر متوجه جبهه جنگ بود، اما نه جنگ ایران و متفقین، بلکه جنگی که آلمان در جبهه شرقی و غربی اروپا به راه انداخته بود. سیدحسین فاطمی در یادداشتهای خود، شنیدن خبر حمله قوای روس و انگلیس و پیشروی آنها از ایستگاه رادیو تهران را از حیرتانگیزترین و عجیبترین حوادث زندگی خود میداند.
سانسور در ایران باعث شد متفقین بتوانند با رادیو بر افکار عمومی ایران بهسرعت تأثیر گذارند و جامعه تمایلی به همراهی با رضاشاه از خود نشان ندهد تا او در مقابل امواج کوبنده متفقین بیدفاع بماند؛ برای مثال، عصر 19 شهریور 1320، مقالهای با عنوان «تأثر مردم» در روزنامه «اطلاعات» انتشار یافت و هنگام اخبار شب از رادیو پخش شد. نکته مهم این بود که این مقاله نه فقط به زبانِ فارسی، بلکه به زبانهای عربی، ترکی، فرانسه و انگلیسی هم در رادیو پخش شد. در این مقاله ضمن دفاع از سیاست بیطرفی دولت، از بسته شدن سفارتخانههای متحدین در تهران بر اثر فشارهای دولت شوروی و انگلیس اظهار تأسف شد، اما اعتراض شدید دولتهای شوروی و انگلیس نسبت به این مقاله، از ادامه جنگ رادیویی توسط رضاشاه جلوگیری کرد. سفیرکبیر شوروی در دیدار با سهیلی، وزیر خارجه ایران، این اقدام را وسیلهای برای تهییج مردم دانست که «کینه روسها و انگلیسیها را در دل نگاه دارند و درصدد تلافی برآیند».
رضاشاه در جنگ امواج شکست خورد و باید ایران را ترک میکرد. او چند روزی در اصفهان به اتفاق سه نفر از پسران و چند تن از همراهش توقف داشت. در ایامی که اصفهان منزل میرزا جعفر کازرونی توقف داشت، از رادیو خبرهای تهران را میشنید. در اولین جلسه مجلس بعد از عزیمت او، اول سیدیعقوب انوار، بهشدت به اوضاع بیستساله حمله کرد و جمله «الخیر فی ماوقع» را گفت. بعد دشتی نطقی کرد که در آن موقع بیسابقه بود و معایب و مضار حکومت خفقانی را که پهلوی در سراسر مملکت مستقر کرده بود، متذکر شد و پایانِ اظهاراتش، محاکمه رضاشاه و رسیدگی به جواهرات سلطنتی را از دولت فروغی خواست. وقتی پهلوی این نطقها را در اصفهان شنید سخت برآشفته شد و پسرش علیرضا نیز از شدت خشم لگدی به رادیو زد و آن را بر زمین انداخت.
يک رويداد ويژه تاريخی در شهريور 1320
هنگامی كه ايران توسط نيروهای بيگانه اشغال شده بود و دل هر ميهن دوستی به درد میآمد، روزی حسين گل گلاب صحنه دردناكی را میبيند كه يک هموطن او از سربازی انگليسی كتک میخورد و فحاشی میشنود و همان سرباز بيگانه به افسری ايرانی نيز كه قصد مداخله داشت، سيلی میزند. گل گلاب از ديدن آن حادثه چنان منقلب میشود كه با چشمانی اشکبار نزد روحالله خالقی؛ آهنگساز نامدار ايرانی، میرود و با تاثر و اندوه میپرسد: «كار ما به اينجا رسيده كه سرباز اجنبی توی گوش نظامی ايرانی بزند؟» خالقی به او میگويد: «ناراحتی تاثيری ندارد، بيا كاری كنيم و سرودی بسازيم.»
همان جا شادروان گل گلاب شروع به زمزمه شعری میكند و خالقی موسيقی آن را مینويسد. زندهياد غلامحسين بنان نيز آن را با صداي هوش ربا و فراموش نشدنی خود میخواند و در زمانی كوتاه سرود «اي ايران» توسط اركستر بزرگ ملي ايران ساخته میشود و بر سر زبانها میافتد: «ای ايران ای مرز پرگهر، ای خاكت سرچشمه هنر، دور از تو انديشه بدان، پاينده مانی تو جاودان ...»
نظر شما