در طول تاریخِ تحولات ایران، روشنفکران بیش از دیگر صنفها و گروههای اجتماعی نسبت به مدرنیته غربی و امکان یا امتناع گسترش آن در جامعه ایرانی واکنش نشان دادهاند. این اثر طبق برخی معیارها بر دیدگاههای سیداحمد فردید، سیدحسین نصر، رضا داوری اردکانی، داریوش شایگان، عبدالکریم سروش و فرهنگ رجایی تمرکز دارد. نویسنده واکنشهای این طیف از روشنفکران را ذیل دو روایت «اعتراض» و «وفاداری» به مدرنیته تجزیه و تحلیل کرده است؛ با این باور که جدال اصلی جامعه امروز ایران همچنان جدال «سنت و مدرنیته» است و تأمل در بحرانهای موجود در حوزههای دوگانه «سیاست داخلی» و «سیاست خارجی» در جامعه سیاسی ایران نشانگر چنین وضعیتی است.
در این شرایط ضرورت تلاش روشنفکران و اهل اندیشه برای حل و فصل منطقی و معقول چنین جدالی پررنگتر میشود. از نظر نویسنده تعارض میان مدرنیته و پُست مدرنیسم برای ما ایرانیان، به عنوان جامعهای در حال گذار، مسئلهای فرعی و کم اهمیت به شمار میآید. همانطور که میدانیم، برخی از روشنفکران معاصر ایرانی منتقدان رادیکال مدرنیته غربیاند و از آن عبور کرده یا حداقل در مقامِ نظر چنین ادعایی دارند. آنها از اندیشههای «پسا» و به خصوص اندیشه پسامدرن بسیار تأثیر پذیرفتهاند و در نقد مدرنیته از برنامههای پژوهشی و دستورکارهای فکری متفکرانی مانند دریدا، فوکو، لیوتار، بودریار، بدیو، رانسیر و... بهره جستهاند. طرفداران این گرایش با ترجمه و تألیف و نشر چنین آثاری تلاش دارند تفکر پُست مدرن را در فضای فرهنگی و روشنفکری جامعه ایرانی گسترش دهند. علیرغم تلاشهای ارزشمند این طیف از روشنفکران در معرفی آثار و ادبیات این حوزه به جامعه روشنفکری، به نظر میرسد اندیشه پُستمدرن بیش از آنکه مسئله محوری جامعه ایرانی باشد، صورتبندی جوامع معاصر غربی و پساصنعتی در دوره سرمایهداری متأخر است و دامن زدن به این نوع مباحث ما را از آگاهی نسبت به مُشکله اصلی، یعنی «جدال سنت و مدرنیته»، و تلاش برای گسترش مدرنیته در جامعه ایرانی که امروزه بیش از هر دورهای بدان احساس نیاز میشود، باز میدارد.
در بخشی از پیشگفتار کتاب آمده است: «داریوش آشوری، روشنفکر و زبانشناس معاصر، در نقد گسترش تفکر پُست مدرن در ایران میگوید: «نمیتوانیم با بحث پُست مدرنیته مسئله خودمان را بفهمیم، چرا که پُست مدرنیته را نمیتوانیم مطرح کنیم، مگر اینکه مدرنیته را بشناسیم. ما مدرنیته را هنوز نمیشناسیم و نمیتوانیم هر دو را همزمان بشناسیم؛ یعنی هم بخواهیم دستاوردهای مدرنیته را بشناسیم و به اجرا بگذاریم و هم همزمان آن را نقد کنیم. ما هنوز به اینجا نرسیدهایم و نمیتوانیم بدون دستیابی به دستاوردهای مدرنیته از روی آن جهش کرد.» (آشوری، 299:1375) رامین جهانبگلو نیز در نقد رویکرد پسامدرنیسم ایرانی مینویسد: «لغزش روشنفکران ایرانی به پسامدرنیسم را نباید به عنوان پیشرفت در اندیشه مدرن قلمداد کرد. شرایط پسامدرن را باید بهعنوان پیامد فروپاشی عقلانیت انتقادی در میان اکثریت روشنفکران ایرانی دانست.» (جهانبگلو،ب، 84:1384-82). در دیدگاه جهانبگلو ما نمیتوانیم از روی درهای که دره مدرنیته نام دارد، پرش کرده و وارد عصر پُستمدرن شویم؛ زیرا احتمال سقوط به قعر دره وجود دارد. در چنین شرایطی، نویسنده این سطور نیز معتقد است که ایجاد میانبُر از یک جامعه سنتی و مدرن نشده، مانند جامعه ایران، به سمت پُست مدرنیسم بیشتر نوعی «توهمِ شناختی» است. به تعبیر دیگر، استفاده از مفهوم یا «وضعیت پُست مدرن» در متن کنونی جامعه ایران معنای چندانی ندارد. زیرا ویژگی اصلی اندیشه پستمدرن در قرائت بسیاری از متفکران آن، نوعی خصم شدید علیه عقلانیت، سوژهگی، کارگزاری و فاعلشناسای مدرن است؛ خصمی که جامعه امروز ما به آن نیاز چندانی ندارد. بر عکس، جامعه امروز ما بیش از هر زمانی نیازمند عقلانیت، سوژهگی و کنشگریِ آگاهانه کارگزاران انسانی در مقابل ساختارهای سلطه و قدرت است.»
به هر ترتیب، اهمیت مدرنیته به مثابه الگویی همچنان مطلوب، و مدرنسازی ساختارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی جهت حل و فصل معضلات امروز جامعه ایران در عرصههای داخلی و بینالمللی، نویسنده را وادار ساخته تا صرفاً به دو روایت اعتراضی و وفادارانه پیرامون جدال سنت و مدرنیته بپردازد. برای بررسی چنین دیدگاههای متعارضی بر جنبههای «روش شناختی» و «معرفتشناختی» موضوع، به طور همزمان، تأکید شده است. از حیث روششناسی بر رویکردهایی مانند «هرمنوتیک متن محورِ» در روایت پل ریکور و «جامعهشناسی تاریخی» در روایت متفکرانی مانند تدا اسکاچپول، دنیس اسمیت و... تمرکز شده است.
از حیث معرفتشناسی نیز سه دیدگاه فلسفی معاصر، از مارتین هایدگر، کارل پوپر و چارلز تیلور که به ترتیب و طبق تعاریف رایج به مکاتبی مانند پدیدارشناسی، لیبرالیسم و جماعتگرایی/ اجتماعگرایی تعلق دارند، به عنوان چهارچوب نظری بحث بهکار گرفته شده است. به نظر میرسد ترکیب چنین رهیافتها و اندیشههایی از موضوعات بدیع اثر حاضر است. نویسنده تلاش کرده تا حد امکان اثری روشمند در این حوزه تولید کند و مطالب تازهای به ادبیات این حوزه بااهمیت بیفزاید. پرداختن به اندیشه چارلز تیلور، فیلسوفِ اجتماعگرای معاصر، برای فهم فضای فکری روشنفکران معاصر ایرانی، گامی در جهت عبور از دوگانه هایدگر- پوپریِ رایج در جامعه روشنفکری ایران است که در این اثر برای نخستین بار مطرح شده است. به نظر میرسد کاربستِ اندیشه تیلور، در کسوتِ متفکری کاتولیک، متعهد به اصول دینی و البته تجددخواه در عین توجه به پلشتیهای آن، برای مطالعه روشنفکری معاصر بصیرتهای جدیدی را در اختیار ما قرار میدهد. به هر صورت، با ابتنای بر چنین مباحث و رویکردهایی نویسنده به بررسی دیدگاههای روشنفکران ایرانی مذکور در مواجهه با مدرنیته غربی و ابعاد مختلف آن پرداخته است.
یافتههای این بررسی نشانگر آن است که نگرش روشنفکران موردنظر را میتوان در قالب دو روایت اعتراضی و وفادارانه نسبت به مدرنیته و تجلیات آن در جامعه ایران دسته بندی کرد. روایت اعتراضی به مدرنیته که از طرف روشنفکرانی مانند فردید، نصر و داوریاردکانی ظهور و بروز یافته است، منجر به ایجاد موانع فکری و سد راه فرایند مدرنسازی در جامعه ایرانی شده است. در مقابل روایت وفادارانه روشنفکرانی چون شایگان، سروش و رجایی، بیآنکه در چاه ویل غربزدگی بیفتند، زمینههای گسترش مدرنیته ایرانی را فراهم ساخته است. به سخن دیگر، اگر روشنفکران معترض با نگاه انتقادی و رادیکال خود نسبت به دنیای مدرن مانع از شکل گیری پویاییهای سیاسی و اجتماعی در سطح جامعه و سبب تقویت و گسترش حکومت محافظهکار و اقتدارگرا شدهاند، روشنفکرانِ وفادار با اخذ رویکردی انتقادی نسبت به مدرنیته غربی ضمن توجه به اهمیت تحولات و پویاییهای سیاسی و اجتماعی، سعی در گسترش دموکراسی و فرایندهای دموکراتیک در جامعه ایرانی دارند. به طور کلی، این اثر موضوع خطیر و نام آشنایی چون مدرنیته و اهمیت و ضرورت پرداختن به آن را در اندیشه معاصر ایران به بحث و بررسی گذاشته است. به زعم نویسنده، اگرچه بیش از یک قرن از طرح مسئله سنت و مدرنیته در ایران میگذرد، اما به جهت سیطره روندهای ناکارآمد و فرسوده در ایرانِ امروز هنوز میتوان به طرح و پردازش این نوع موضوعات و تولید آثار و ادبیات جدید در حوزه مدرنیته ایرانی اقدام ورزید. پرداختن به چنین مباحثی باعث خواهد شد تا از یکسو با طرح دیدگاهها و مباحث جدید بتوان به تعمیق و گسترش مدرنیته و مدرن سازی در جامعه ایران پرداخت و از سوی دیگر، به شناخت موانع و محدودیتها در این حوزه همت گماشت. امیدواری نویسنده این است که اثر حاضر اولاً سهم ناچیزی در بازنویسی تاریخ تفکر مدرنیته ایرانی و ثانیاً در حل و فصل بحرانهای موجود در جامعه امروز داشته باشد.
کتاب «تقریرهای رقیب درباره مدرنیته ایرانی: اعتراض و وفاداری» نوشته مختار نوری با شمارگان 500 نسخه در 418 صفحه به بهای 90 هزار تومان از سوی انتشارات قصیدهسرا منتشر شده است.
نظر شما