رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی:
ادبیات صورت هنری زبان است/ تأثیر انقلاب اسلامی بر زبان و ادبیات موضوع پایاننامهها قرار گیرد
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در سومین نشست اندیشکده ادبیات پایداری با اشاره به موضوع ادبیات به عنوان صورت هنری زبان گفت: انقلاب اسلامی بزرگترین تحول سیاسی و اجتماعی دوران زندگی ماست و در همه چیز اثر داشته است، از جمله در زبان و ادبیات ما و جا دارد این موضوع از حالت کلی در بیاید و تأثیر انقلاب اسلامی بر زبان و ادبیات در سؤالهای ریزتری خرد شود و هر سؤال موضوع یک پایاننامه قرار گیرد.
محمدرضا سنگری، رئیس اندیشکده ادبیات پایداری حوزه هنری در ابتدای این نشست، ضمن بیان خلاصهای از جلسات قبل گفت: «در نخستین جلسه «هویت ملی، زبان، ادبیات فارسی و ادبیات انقلاب اسلامی» در محضر آقایان حسینعلی قبادی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و محمود بشیری، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی بودیم. آقای بشیری در صحبتهایی که مطرح کردند، بحث هویت ایرانی را با چند شاخصه مورد بررسی قرار دادند از جمله به ویژگی هضمکنندگی فرهنگ ما اشاره کردند؛ یعنی ما نقش فعال در برخورد با فرهنگهای مهاجم داشتهایم. فرصت دیگر، گیرندگی و پرورندگی است؛ یعنی ما فرهنگهای مهاجم را رشد و تعالی دادیم و آنها را تلطیف بخشیدیم و فرصت سوم که مطرح کردند، «هویت تلفیقی» است؛ یعنی هویت ملی با هویت دینی ما در آمیخته است و ویژگی دیگر هویت ادبیات ما این است که عدالتگراست.»
وی اظهار کرد: آقای قبادی، دو نوع پرسش را فراروی ما قرار دادند که ما واقعاً با این دست سؤالات مواجه هستیم که پرسشهای آغازین و عام هستند. مثل این که تعریف ما از هویت چیست؟ کارکرد آن، چه هست؟ آیا هویت، ثابت است یا سیال؟ یگانه است یا تلفیقی است؟ دسته دوم پرسشهای ثانوی و خاص بود. مثلاً بحث هویت در تاریخ دفاع مقدس آیا با هویت انقلاب اسلامی یگانه است؟ یعنی پیوستگی دارد یا باید منفک و جدا از هم ببینیم؟ بحث نسبت فرهنگ تاریخ و هویت با دفاع مقدس چگونه است؟ که هرکدام میتواند زمینهساز بحثهای تفصیلی باشد و دغدغههایی است که در اندیشکده ادبیات پایداری داریم.
سنگری دلیل تشکیل اندیشکده ادبیات پایداری در حوزه هنری را مبتنی بر این فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی دانست: «برای طرح مباحث ادبیات پایداری و به خصوص ورود این مباحث در دانشگاهها، نیازمند تشکیل اندیشکده هستیم» و عنوان کرد: «در جلسه قبل که برگزار شد، آقای قبادی یک سؤال جدی را مطرح کردند که آیا ما در طول زایش آثار ادبی در چندین سال گذشته شاهکار داشتهایم؟ یک اثر شاخص ممتاز قابل عرضه در سطح جهانی داریم یا خیر؟ البته این پرسش، پرسشی است که باید دگرگونه پاسخش گفت که الان قصد پرداختن به این مبحث را نداریم. همچنین آقای مهدی سعیدی، حوزه اقالیم پنجگانه هویت ادبیات فارسی را مطرح کردند و اینکه هویت، عنصر تمایزساز هست و البته متناظر به همانندیهایی هم هست. همچنین سیر هویت ملی و ایرانی را در تاریخ مطرح کردند و معتقد به هفت مرحله بودند. آقای مسعود کوثری نیز در نشست دوم، بحثهایی را در باب هویت جمعی مطرح کردند و معتقد بودند که دو عنصر برای هویت باید قائل شد. عنصر اول تعلق و عنصر دوم توغل است و اینها بحثهایی بود که در جلسات گذشته مطرح شد.
حداد عادل، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با اشاره به معنای هویت گفت: هویت یک بحث فلسفی است؛ یعنی هرچیزی خودش است. مثل اینکه اگر قضیهای بسازیم که بگوییم الف، الف است، این قضیه مبتنی بر اصل بیهویتی است. (هو، هو است؛ یعنی او، او است) هویت را اینگونه میتوانیم ترجمه کنیم و اینکه هر چیزی خودش، خودش است، این شاید بدیهیترین اصل عقلی باشد.
منظور از زبان فارسی، هم زبان فارسی و هم ادبیات فارسی است
وی با اشاره به زبان و ادبیات اظهار کرد: با تمایزی که بین زبان و ادبیات بعضی وقتها قائل میشوند، زبانشناسان در مقابل ادیبان قرار میگیرند. این بحث، سابق خیلی جدی بود. ادبیات را اینگونه تعریف میکنند که صورت هنری زبان، ادبیات است. وقتی زبان، جنبه هنری نداشته باشد، فقط زبان است، اما همینکه هنر در آن ورود پیدا میکند، میشود ادبیات، وقتی میگوییم زبان فارسی، هم منظورمان زبان فارسی و هم ادبیات فارسی است؛ یعنی وقتی صحبت از زبان فارسی میکنیم، آن را بدین معنا بهکار میبریم که شامل جنبه ادبی و غیر ادبی میشود و وقتی که میگوییم ادبیات، تقریباً به معنای این است که زبان هم در آن هست.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی افزود: در باب هویت، ما بحثی داریم و آن تقسیم هویت به هویت فردی و هویت جمعی است. هویت فردی برای شناختن و شناساندن فرد بهکار میرود. درواقع هویت، سه نوع است. یکی مشخصات شناسنامهای ماست که شامل خصوصیات فیزیکی و جسمانی است. یک نوع دیگر از هویت، به شخصیت فرد مربوط میشود. هر فرد شخصیتی دارد که آن را در شناسنامه نمینویسند که چه آدمی است. بعضی از هویتها در جواب چیستی و بعضی در جواب کیستی است.
وی اظهار کرد: در کنار هویت فردی، یک هویت جمعی هم داریم که میتوانیم به آن هویت ملی بگوییم. در اینجا ما با همین اصطلاحها مواجه هستیم. مثلاً اگر درمورد ایرانیان و جامعه ایرانی صحبت میکنیم در سه سطح مختلف قابل تعریف است. مثل آنچه در شناسنامه فرد میآید، بگوییم ایران سرزمینی است که اینقدر مساحت دارد، کشورهای اطراف کدامند و غیره، اما اینکه این ملت را با داشتهها و ذخایرش تعریف کنیم، نوع دوم هویت است و نوع سوم این است که ایرانی و ایران را به اعتبار فرهنگ معرفی کنیم. این هم لایه سوم است. بنده خیلی سال است که در تعامل درباره فرهنگ، همیشه فرهنگ را با شخصیت مقایسه میکنم. نمیگویم فرهنگ، شخصیت جمعی است و شخصیت، فرهنگ فردی است. درواقع فرهنگ، وقتی که به فرد اطلاق میشود، شخصیت فرد را شکل میدهد و وقتی به جمع اطلاق میشود، اسمش فرهنگ میشود. این نحوه نگاه به ما این امکان را میدهد که هم فرهنگ و هم شخصیت را بشناسیم؛ یعنی ما میتوانیم فهرست بالابلندی تنظیم کنیم و بگویم وقتی صحبت از شخصیت فرد میکنیم، مؤلفهها و عناصری این شخصیت فرد را تشکیل میدهند؛ مثلاً اعتقاد فرد، جزئی از شخصیت هر فرد است یا اخلاق، دانش، آگاهیها، عادتها، هوسها، حافظه فرد و خیلی موارد دیگر، تار و پود شخصیت فرد است. شما متناسب با عناصری که من ذکر کردم و متناظر با اینها میتوانید در فرهنگ هم مقولاتی پیدا کنید؛ مثلاً آن چیزی که در فرد، اعتقاد است، در جامعه، فرهنگ اطلاق میشود. آنچه در فرد بهعنوان جهانبینی مطرح است در جامعه، فلسفه نامیده میشود، یا سنت در جامعه شبیه عادت در فرد است. این زبان که فرد با آن صحبت میکند در جامعه باز هم به معنی زبان است. هر فرد زبانی دارد که با آن سخن میگوید و شخصیتش است. ملت هم یک زبان دارند.
زبان رکن اساسی هر فرهنگ است
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، زبان را رکن اساسی هر فرهنگ عنوان کرد و گفت: از اینجا متوجه میشویم که رابطه زبان و هویت چیست، اگر کسی از ما بپرسد که شما بهعنوان ملت ایران تعریفی از خودتان دارید، ممکن است بگویید ایران کشوری است در آسیا که این خصوصیات را دارد، نوع حکومت را توضیح دهید و غیره، زبان در واقع هم فرهنگ را حفظ میکند و هم به فرهنگ شکل میدهد. زبان مشحون از عناصر فرهنگی است. مثلاً خوب است که انسانها تمرین کنند و یاد بگیرند جایگاه زبان را در فرهنگ جستجو کنند. مثلاً انگلیسیها به کهکشان میگویند راه شیری، درواقع آنها اینگونه تصور میکنند که اینکه بخشی از آسمان سفید است، انگار شیر روی آن را ریخته شده است، اما ایرانیها میگویند، انگار قافلهای که بار کاه آن داشته از این سرزمین عبور میکرده، این کاههای زردرنگ درخشان بر زمین ریخته و حکایت از کشیده شدن بار کاه دارد. بعضیها این تفاوت را ناشی از دو نوع ذوق میدانند. ما در زبان فارسی کلماتی داریم که خود کلمه شعر است، مثل گلدسته مسجد، انگار چندین شاخه گل را کنار هم قرار دادهاند و دور آن را بستهاند، ولی عرب میگوید منار، برای اینکه در قدیم کاروانها در صحرای عربستان بیشتر شبها سفر میکردند و برای اینکه راه را گم نکنند، برجهای بلندی میساختند و بالای آن آتش روشن میکردند و کاروانها از راه دور آتش بلند را میدیدند و سربازان به سمت آن هدایت میشدند و میگفتند محل نار، بنابراین خوب است، دقت کنیم که کلمات چه بار فرهنگی دارند. در تمام بخشهای زبان، جای پای فرهنگ را میبینید.
وی تصریح کرد: یک جنبه دیگر از زبان که هویتبخش است، خاصیت ارتباطی زبان است؛ یعنی زبان وسیله ارتباط است. وجود زبان واحد سبب ارتباط بین صاحبان زبان میشود و اینها یک هویت جمعی پیدا میکنند. انقلاب اسلامی بدون تردید، چه کسی با آن موافق باشد، چه نباشد، بزرگترین تحول سیاسی و اجتماعی دوران زندگی ماست و در همه چیز اثر داشته است، از جمله در زبان و ادبیات ما و این موضوع اینقدر مهم است که جا دارد از حالت کلی در بیاید و تأثیر انقلاب اسلامی بر زبان و ادبیات در سؤالهای ریزتری خرد شود و هر سؤال موضوع یک پایاننامه قرار گیرد.
نظر شما