حسین پدرام متولد 1366 کارشناس تاریخ از دانشگاه فردوسی مشهد و از فعالان نویسندگی و روزنامهنگاری مشهد است.
«باروی خون» روایتی داستانی از بخشهای کمتر گفته شده تاریخ است. جهان داستانی کتاب در ایلام باستان میگذرد؛ جغرافیایی موثر در شکلگیری یکی از اولین تمدنهای بشری.
آنچه در «باروی خون» میگذرد، وامدار نامها و مکانهاست، اما آنچه در هاله ابهام باقی میماند، خاستگاه وقایع است؛ نسبت تخیل با واقعیت و تاریخ، تا کجا دستخوش تجربهگرایی نویسنده قرار گرفته است؟ مهمتر از پاسخ به این پرسش، نزدیک شدن به جهان مهگرفتهای است که 3200 سال قبل با سازوکاری دور از ذهن ما برقرار بوده است. خوانش «باروی خون» از ایلام عصر اونتاشگال برای ما تصویر میسازد؛ تصویری که مدیوم داستان تا کنون به سراغش نرفته بود.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«پَشیشورَبو مهتر پیشکاران با تکانِ سر، نگهبانان را به بازگرد تیغها در نیام دستور کرد و رو به کشاورزِ خُرد، چشمْ خشم کرد: «ناجورگویِ بیکیش و خرد! تو که باشی که اونتاش ارجمند درشت گویی؟ ز فرازمندی او هم بس که گفتار در دهان نچرخاند بهر پاسخ به مانندان تو، ز بزرگمرتبگی او هم بس که نگاه به مانندگان تو نگرداند. سرچشمه سُرور همگان و فرنود مهر خدایگان، هیچ جنبشی ز دیدگانش پنهان نباشد. گر چه آدمیست و کالبدی سان مردمان دارد، ولی گنجایی منش او ز کالای سپهریان است. او پیشانی آفرینش است و آبروی هر جنبش؛ اونتاشناپیریشا پسر هومباننومِنَ و از پُشت اِتَّرکیتَّه و از پشتترِ پَهیرایشن. همو که توانمندترین خدایگان یاوریاش کردهاند. پس چَم باز کن و بنگر که ز چه سخن گویی. این زبان بیگاه تو را به ژرف تاریکی کشاند.»
نظر شما