ترابي در نشست نقد شعرهاي كتاب «پاره خط» در سراي اهل قلم (سهشنبه ۳ دی) گفت: شاعري ميتواند شعري متفاوت بگويد كه جهان را متفاوت ببيند. شعر وقتي لذتبخش است كه جهاني كه در آن ديده ميشود، جديد باشد. تفاوت شعر حافظ و سعدي در همين است: در دنيايي است كه در آن زندگي كردند؛ لذا سعدي از زيبايي سخن ميآورد؛ ولي دنياي حافظ دردآلود و تلخ است. در اين جلسه غير از ترابی، محمد علي آبان و مژگان عباسلو نيز حضور داشتند./
وي افزود: فكر من زبان من است و انديشه و زبان به هم گره خوردهاند. هيچ شاعري به عمد زبان را در هم نميريزد؛ براي اين كه شعري اتفاق بيفتد بايد جهان تخيلي وجود داشته باشد كه به كمك واژگان بتواند بيان شود. تا تخيلي در كار نباشد شعر نيز نيست.
اين شاعر گفت: در ادبيات فارسي از زمان رودكي به بعد، به جز شاعران شاخص كه تعدادشان به ۲۰ تن ميرسد، باقي مقلدند و كار درخوري نكردهاند. بلكه فقط بيان ديگران را تغيير دادهاند. حتي خود حافظ نيز مفاهيم را از شاعران ديگر گرفته و آنها را در قالب جديدي به ما ارايه داده است و در اصل، تخيل متعلق به شاعران ديگر است. حافظ را بيش از اندازه بزرگ كردهاند و این، باعث شده كه ما شعر شاعران ديگر را برداريم و بلايي بر سر آن بياوريم و به اسم خودمان ثبت كنيم. حافظ است كه مجوز اين كار را به ما داده است.
ترابي گفت: ما شعر سعدي را ميخوانيم و همان مفاهيم را در حافظ مييابيم. تخيل شعر بايد واقعيت داشته باشد. تفاوت وهم و تخيل در همين است. تخيل را نميتوان در عالم بيرون پيدا كرد. تخيل من مخاطب را به حركت مياندازد و شاعري ميتواند شعري متفاوت بگويد كه جهان را متفاوت ببيند. شعر وقتي لذتبخش است كه جهاني كه ديده ميشود، جديد باشد. تفاوت شعر حافظ و سعدي در همين است: در دنيايي است كه در آن زندگي كردند؛ لذا سعدي از زيبايي سخن ميآورد؛ ولي دنياي حافظ دردآلود و تلخ است.
وي گفت: اولين شاعر كسي است كه قد رعنايي را به سرو تشبيه ميكند. اين شاعر تخيلي قوي دارد؛ اما باقي فقط مقلدند يا كسي كه نخستين بار لب را به لعل تشبيح كرده است؛ تشبيهي شاعرانه به كار برده و باقي مقلدند. به اين دليل است كه در ادبيات ايران چشم معشوق هميشه سياه است و گيسويش هميشه كمند است و لبش هميشه لعل و اين متاسفانه شعر نيست؛ بلكه دروغي زيباست. شعر بايد تخيل داشته باشد و تخيل، ريشه در واقعيت. تفاوت وهم و تخيل در اينجاست كه وهم، ريشه در دنياي بيروني ندارد و از ذهن شاعر گرفته شده است، اما تخيل ريشه در دنياي بيروني دارد.
محمد علي آبان، شاعر و نويسنده و استاد دانشگاه، از ديگر سخنرانان اين مراسم بود. او درباره تعريف شعر گفت: در طول تاريخ نتوانستند تعريف دقيقي از شعر بيان كنند. در جهان امروز كه همه شالودهها و تعريفها شكسته شدهاند، تعريف شعر كار سخت و دشواري است. در تعريف شعر واژه تخيل بيشترين واژه استفاده شده از زمان ارسطو تا كنون است. اما آيا، هرچه كه در آن تخيل بود، شعر است؟ بدون در نظر گرفتن پارامترهاي خاص، جهان امروز به اين نتيجه رسيده كه بله، شعر است. بحث دوم اين است كه گونه شعري را بايد كجا پيدا كرد؟ اين بر ميگردد به بعد زيباييشناسي مخاطب.
وي افزود: در كشور ما، رفته رفته قالبهاي شعري اضافه شدهاند و هرگونه جديدي كه وارد فضاي شعري شد، با آن مخالفتهایی صورت گرفت و در نهايت، هر گونهای توانست جاي خود را در بين افراد جامعه باز كند؛ اما انتخاب گونهها به ديدگاه زيباييشناسي مخاطب باز ميگردد. زبان اصليترين ركني است كه در تعريف شعر ارايه شده است؛ ولي زبان از معنا جدا نيست.
وي درباره شعرهاي عليمحمدي گفت: شعرهاي سينا عليمحمدي درونمايهای اجتماعي دارند و با مطالعهاي كه در اين اثر شد، در اولين برخورد دغدغههاي شاعر به خودي خود خودش را نشان داد. شاعر در اين شعرها به راحتي در برابر هر واژهاي كه خودش را به او تحميل ميكند، تعظيم نمیکند.
این منتقد ادامه داد: من دغدغههای زبانی علی محمدی را در سه بخش با عنوان سازهاي مخالف عنوان ميكنم: ۱. ديگر بياني ۲. گريز از مدار عادي زمان ۳. برجستهسازي. با اينكه عليمحمدي شاعري جوان است، ولي اثرش جوان نيست؛ البته نه از جهت ساختار - بلكه از نظر انديشه.
در اين جلسه، مژگان عباسپور نيز به نقد شعرهاي علي محمدي پرداخت و گفت: شعر سپيد زمان ما شعر «سخت مخاطب»ي است. اما شعر آقاي سينا عليمحمدي، شعري است كه گرچه در گونه سپيد سروده شده است، اما خلاف اين جريان قرار دارد و مخاطبان كلاسيكپسند را هم با خود درگير ميكند.
وي گفت: كتاب «پارهخط» مرا با مناظر جديد و بديع آشنا كرد. «پاره خط» در كليت خود منحصرا عاشقانه نيست؛ چون نوع نگاه شاعر به دليل كارش، نگاهی ژورناليستي است و اين ديد ژورنالیستی در شعر شاعر نيز تاثير گذاشته است. در حقيقت، استفادههاي تصويري در شعر عليمحمدي به شعر سپيد بسيار نزديك است؛ اما نگاه ژورناليستي نيز از شعرهاي او جدا نيست.
عباس پور بيان كرد: نگاه شاعرانه عليمحمدي خاكستري است و در عين حال اين رنگ را به مخاطبان خود نيز القا ميكند و به دنبال تعریف جديدي براي مفاهيمي چون دمكراسي، عشق و آزادي است. در «پاره خط» با بازيهاي كلامي زيبايي رو به رو ميشويم كه برای زيباتر كردن شعر به كار رفته است. اما چيزي كه مخاطب را خيلي وابسته و علاقهمند به شعرهاي او ميكند، تصاويري است كه از دنياي واقعي و مخيل خود ارائه ميدهد و هميشه دنياي بيرون و درون خود را به هم وصل میکند. بيشك «پارهخط» نويد جديدي براي آشتي مخاطب با شعر سپيد است.
وي در پايان اظهار داشت: نقطه قوت ديگر در «پاره خط»، غافلگيري است. شاعر در اين كتاب به ما نشان داد كه ميشود در شعر سپید هم از اوج و فراز و فرودها و غافلگيري استفاده كرد. نكته ديگر اينكه اجرا كردن شعر، نیازمند خلاقيت و نوآوري است و عليمحمدي به خوبی از عهده این امر برآمده.
در پايان جلسه ضياءالدين ترابي در باره بازيهاي زباني رواج يافته در شعر امروز اظهار داشت: من باز تاكيد ميكنم كه ما بايد با بازيهاي زباني در شعر خداحافظي كنيم. بازيهاي زباني در شعر معاصر بسيار رواج يافته بود؛ اما اكنون رو به افول گذاشته است كه جاي بسي خوشحالي است. شعر هيچ ربطي به بازي زباني ندارد. شعر تخيل است و زبان وسيلهاي براي بيان تخيل است. هويت ايراني و زبان ايراني با هم گره خورده و ما حق نداريم به هر شكل دلخواه از آن استفاده كنيم. اين كار باعث ميشود زبان به قهقرا سير كند. در «پاره خط»، سينا عليمحمدي گاهي به دام بازي زباني دچار شده است.
نظر شما