گفتوگوی ایبنا با مهدی کیوانی، مولف کتاب «بازرگانی و اصناف پیشهور در عهد صفوی»
اصناف پیشهور عهد صفوی، نیرومندترین نهاد مدنی بود که از عهده مسوولیتهای اجتماعی و فرهنگی برآمد
مهدی کیوانی میگوید: ایرانیان در دوره صفویه مثل زمانهای پیشین و پسین از چنان آزادی و استقلالی برخوردار نبودند، اما شواهد و مدارک نشان میدهد اصناف پیشهور عهد صفوی به عنوان نیرومندترین نهاد مدنی توانستند از عهده برخی از مسوولیتهای اجتماعی و فرهنگی نسبت به شهروندانشان برآیند.
واقع آن است که با وجود انبوهی از پژوهشهای شرقی و غربی در باب صفویان، هنوز جوانب ناشناخته از آن ادوار اندک نیست و به ویژه در موضوعات اجتماعی و اقتصادی، مجال فراخی در برابر پژوهشگران تاریخ قرار دارد و از همین طریق است که میتوان ریشه بسیاری از حوادث و رویدادها و تحولات بعدی را در طول این چند قرن و مناسبات ایران با قدرتهای بزرگ جهانی در آن عهد جستوجو کرد. دکتر مهدی کیوانی تاریخشناس و پژوهشگری است که عمر گرانبهای خویش را در راه پژوهش و تعلیم در رشته تاریخ سپری کرده است، تازهترین اثر کیوانی کتاب «بازرگانی و اصناف پیشهور در عهد صفوی» است. این کتاب از سوی انتشارات مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی به چاپ رسیده است، کتاب مذکور دوره صفوی را از مهمترین ادوار تاریخی ایران به شمار میآورد، چرا که با گذشت نهصد سال پس از فروپاشی ساسانیان یک دولت متمرکز ایرانی توانست بر سراسر ایران آن روزگار فرمانروایی کند. با وی درباره این کتاب و تحولات ایران در زمان صفویه به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید:
قدرت صفویان را در چه میدانید که سبب موفقیتشان در یکپارچه کردن کشور شد؟
بدون تردید تاسیس سلسله صفویه حادثه غریبی بود که توانست ققنوسوار ایران را از تجزیه یا حتی از نابودی برهاند. ایرانیان در آن زمان به دنبال فرزندان شیخ صفیالدین اردبیلی برای نجات کشورشان به راه افتادند که غیر از جنگهای مملکت «بر باد ده» داخلی قدرتهای خارجی امپراتوران از امپراتوری عثمانی و شاهان ازبک گرفته تا اروپائیانی که درصدد تجزیه ایران بودند تا کشوری را از صفحه تاریخ پاک کنند کشوری که نزدیک به سه هزار سال با دردمندی خوفناکی افتان و خیزان نام و یاد ایران را در زمره مردم مقاوم و وطنپرست جهان، نگه داشت.
ظهور صفویان بزرگترین رخداد تاریخی ایران دوره اسلامی است، دلایل این رخداد یگانه گوناگون است، فهرستوار به برخی از این دلایل اشاره کنید تا چرایی انتخاب این موضوع به خوانندگان معرفی شود.
بنیانگذاران این حاکمیت شیعی مذهب نه تنها به هویت ایرانی بعد از 9 قرن- مگر در زمانهای کوتاهی- معنا بخشیدند. این حاکمیت ایرانی بر سراسر کشور در حال تجزیه تسلط پیدا کرده و به ایران وحدت تاریخیاش را بازگرداند. چه فتاده است که امروز ایرانیان آذری تبار یا ایرانیان آذری زبان شمال ارس خود را از تبار ترکان اوغوز آسیای مرکزی میدانند و نوای بینوایی ترک تباری سر دادهاند در حالیکه خاقانی و نظامی فارسیزبانانِ شاعر از شروان و شهر گنجه بودند. آنها با تجدید روح ایرانشهری یعنی صفویه دوره ساسانیان را به تاریخ ایران به گونهای بازگرداندند و همچنین خلافت عربی عباسی را از تاریخ ایران زدودند. صفویان با جمع همزمان ساختارهای پنجگانه نگهدارنده تاریخ ایران یعنی زبان فارسی، سامان سیاسی برخوردار از فره یا لطف ایزدی، رسمیت بخشیدن به مذهب شیعی البته با رواداری کمتر نسبت به ادیان دیگر، رساندن مرزهای ایران به مرزهای تاریخیاش یعنی از رود جیحون تا رود فرات و بالاخره برقرار کردن آیینها و رسوم ایرانی اسلامی چون جشن نوروز و جشن ولایت علی بن ابیطالب به ایران هویت ایرانی بخشیدند.
اگر صفویان و احساسات ملیت و هویت ایرانی آنان نبود، ایرانِ دیروز ایالتی از عثمانی و ایرانِ امروز همچون سوریه، لبنان، عراق و فلسطین یعنی ایالات پیشین عثمانی بود. این همه در بخش اول کتاب مذکور آمده است، در این باره دیدگاه شما چیست؟
شهرنشینی در اثر گسترش تجارت و پیشهوری و آشنایی با شهرنشینی در عثمانی زاده شد. البته عثمانیها در این پدیده نو سهمی نداشتند زیرا آنها این شهر و شهرنشینی را از روم شرقی یا بیزانس به ارث برده بودند. در دو نهاد مورد بحث در کتاب مذکور در این شهرهای نو یا گسترش شهرهای قدیم تحقق یافت. به دنبال آن تولد طبقه متوسط به صورت نصفه و نیمه در همین شرایط رخ داد البته به دلیل عدم بلوغ این طبقه حاکمیت مستبد و مرتجع به جای تکیه بر تاجر و پیشهور داخلی و حفظ منافع ملی با گرفتن رشوه آن را به کمپانیهای فرنگی و تاجرنمایان ارمنی فروختند. ظهور پدیده فرنگیمآبی نه در زمان قاجار که در روزگار صفویه اتفاق افتاد. اگر به طبقه متوسط جدید یعنی تاجر و پیشهور اجازه داده میشد در اداره شهر و شهرها شرکت کنند، به محمود افغان با طالبان همراهش با گرفتن فتوایی از مفتی مکه که منسوب عثمانی بود، اجازه نمیدادند از قندهار به قصد اصفهان بیاید و هیچ نیرویی در راه جلوی آنها را نگیرد.
برای خوانندگان این پرسش پیش میآید که چگونه ایران چنین شکست تحقیرآمیزی را تحمل کرد؟
پاسخ در دو قسمت بیان میشود: اول افغانها ایرانی بودند و از رعایای شاه محسوب میشدند، دوم مردم از استبداد، فساد و ستم خسته شده بودند، آنقدر خسته که توان اعتراض نداشتند اما به وقت بروز حادثه نه تنها به شاه بلکه از پشت به خود خنجر زدند و شکست گلونآباد را پذیرفتند. این شکست آغاز عقبافتادگی بعدی را رقم زد. ایران تا این زمان کشوری عقب مانده نبود اما به دلیل ترس که در حکومت استبدادی فضیلت است، استبداد قدسیگونه صفویه راه اندیشیدن را بر مردم بست و این تحریم آزاداندیشی مایه عقبافتادگی جدید ایران شد. بزرگترین علت عقبماندگی نوین تاریخی و پس از آن نفوذ روس و انگلیس در ایران در لاغرماندگی طبقه متوسط یعنی تجار و پیشهوران بود. خوانندگان تاریخ فهم و اهل فکر و فرهنگ با خواندن کتاب مذکور، ریشههای عقب افتادگیهای بعدی و ماندگاری استبداد و ارتجاع ابدی را نه تنها در سیاست که در فرهنگ عوام که در دانش و بینش طبقه خواص هم دیده میشود، در مییابند.
کتاب «بازرگانی و اصناف پیشهور در عهد صفوی» تا چه حد به تحولات تاریخی عهد صفوی پرداخته است؟
کتابهای تاریخی نوشته شده در سده اخیر بیشتر وقایع محور است و کمتر به تاریخ اجتماعی و اقتصادی دوره صفویه توجه کردهاند، به طور کلی اینگونه تحقیقات ارزنده را به دو دسته تقسیم میکنند. گروه اول که توسط اساتید دانشگاه یا منورالفکران سنتی نگاشته شده است. در این آثار از هیچگونه فلسفه تاریخی- خواه بورژوایی خواه مارکسیستی- استفاده نشده است. دسته دوم تاریخهایی هستند که نویسندگان آن تحت تاثیر تاریخسازیهای نوشته شده توسط مورخان مارکسیست روسی (شوروی سابق) تاریخهای خود را به رشته تحریر درآوردهاند. بدینگونه نه تنها از این زمان اقتصاد ما که نگاه تاریخی ما سیاستزده شد و ما را به کجراهه کشاند. با این فلسفه تاریخها نمیتوان تاریخ ایران را تبیین و تحلیل کرد. به گفته هایدگر آلمانی «فقط غرب و اروپا در ژرفای حرکت تاریخیشان اهل فلسفه هستند.» (بخارا، ش 145، ص419) اگر کشورهای غربی فلسفه تاریخ دارند، تاریخشان متغیر است. تاریخ ما تاریخ سکون و تکرار است و در آن جایی برای حرکت زمان وجود ندارد. تاریخ ایران از کهنترین ایام تا همین امروز بر خیل عظیمی از اسطورهها و بتهای مقدس شکل گرفته است. در این تاریخ هزارتوی هر چند دوامش وامدار ساختارهای پنجگانه است ولی تکرار و سکون مردهوارش از این بازی تاریخی شروع میشود نمایشی است که تنها بازیگرانش تغییر میکنند ولی نقشها همانهاست.
در ادامه این پرسش مطرح میشود که اگر وقایع تاریخ ایران با هیچ فلسفه تاریخی قابل تبیین نیست، پس چگونه ایران و ایرانی پس از تحمل این همه تهاجم و تطاول هنوز زنده و پاینده است؟
بعد از نیم قرن خواندن تاریخ و ایستادگی در برابر ناملایمات به این نتیجه رسیدم که تاریخ ایران با هیچ فلسفه تاریخی قابل تبیین نیست، بعد از عبور آگاهانه به این نکته پی بردم که پی بردن به علل ماندگاری یا عدم ماندگاری هر کشور یا هر تمدنی را باید در دل تاریخ همان کشور و تمدن پیدا کرد. اینجا بود که به تعریف ساختارهای پنجگانه رسیدم، ساختارهایی که در سختترین شرایط هویت ایران را در هزارتوی خود نگاه داشت و این هویت را عمدتا در شعر شاعران پارسیگوی میتوان مشاهده کرد. فصل اول از بخش اول کتاب مذکور درباره این ساختارهای پنجگانه گفتوگوی لازم را ارائه میدهد. با بیان این جمله تاریخی از بیهقی این دیباچه را به پایان میرسانم: «اگرچه این اقاصیص از تاریخ دور است... که فلان پادشاه فلان سالار را به جنگ فرستاد و... این آن نبرد را اما من میخواهم آنچه واجب است به جای آورم... میخواهم که داد این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خفایا برگردم» (تاریخ بیهقی، مقدمه مصحح).
در مجلد دوم کتابتان به اصناف پیشهور عهد صفوی پرداختهاید، چه تحولات اجتماعی و اقتصادی جدیدی در عملکرد اصناف پیشهور عهد صفوی رخ داده است؟
اگرچه پیشینه تاسیس تشکیلات سازمانی گروههای پیشهور به عهد ساسانیان بازمیگردد، اما پیشهوران در عهد صفوی با مسایل تازهای روبهرو شدند. تمرکز قدرت همهجانبه سیاسی، گسترش شهرنشینی، آشنایی ایرانیان با اروپاییان و کالاهایشان پیشهوران را با مسایل جدیدی روبهرو ساخت. بزرگترین نشانه این تحول را میتوان در گسترش بازارهای مرکزی شهرهای بزرگ ایران دید. بازارها با در خود داشتن دهها مدرسه، مسجد، قهوهخانه، تیمچه، بازارچه و نیز دهها راسته بازار که به یک صنف معین اختصاص داده شده بود همه نشان میداد که تحولات اجتماعی و اقتصادی جدیدی در عملکرد اصناف پیشهور رخ داده است. درست است که با دخالت شاهان صفوی به خصوص عباس اول و دوم ماموران دولتی میتوانستند هم بر پیشهوران نظارت بیشتری داشته باشند و هم مالیات صنفی منظمتری از پیشهوران بگیرند، اما در برابر، پیشهوران میتوانستند از راههای جدیدتر نه تنها بهتر از منافع خود دفاع کنند بلکه توانایی بیشتری برای انجام مسوولیتهای اجتماعی و فرهنگی نسبت به مردم شهرشان پیدا کردند.
بدون تردید انجام چنین پژوهشی برای تدوین بهتر تاریخ اجتماعی و اقتصادی عهد صفوی ضروری بود. گرچه شرقشناسان برآنند که پیششرطهای تشکیل اصناف پیشهور به عنوان یک نهاد مدنی مستقل و آزاد نیازمند برخورداری این نهادها از استقلال و آزادی عمل میباشد. با توجه به عدم وجود چنین آزادی و استقلالی در کشورهایی نظیر ایران عهد صفوی، وجود اصناف به عنوان یک نهاد مدنی کارساز معنا پیدا نمیکند. درست است که ایرانیان این زمان مثل زمانهای پیشین و پسین از چنان آزادی و استقلالی برخوردار نبودند، اما شواهد و مدارک نشان میدهد اصناف پیشهور عهد صفوی به عنوان نیرومندترین نهاد مدنی توانستند از عهده برخی از مسوولیتهای اجتماعی و فرهنگی نسبت به شهروندانشان برآیند.
چه دلیلی باعث شد به دوره صفویه علاقهمند شوید و از میان سلسلههای گوناگونی که بر ایران حکفرمایی کردند به این دوره تاریخی پرداختهاید؟
به سبب شوق فهمیدن زندگی ایرانیان در عهد صفوی که از نوجوانی در من وجود داشت پایاننامه خود را در پیوند با این فهمیدن و شناخت برگزیدم. از آنجا که فکر میکردم ایران تنها در این عهد بود که به استقلال سیاسی واقعی از دست رفته خود توسط اعراب در 9 قرن پیش که ربوده شده بود باز پس گرفتند و ایرانیان را به راه تاریخی و فرهنگیشان برگرداندند. از آنجا که نگاه تاریخی من نه شاهمحور (که در میان وقایعنگاران سنتی و مرسوم بود) و نه خلقمحور بود با استفاده از آموزههای مکتب آنال فرانسوی به پژوهش در دستاوردهای شاه و خلق که درک میزان مدنیت هر دورهای را معین میکند، روی آوردم. انتخاب موضوع پایاننامه در همین راستا انجام گرفت. پژوهش درباره دو نهاد شهرنشینی مدرن یعنی نهاد تجار و پیشهوران اصلیترین موضوعی بود که میتوانست مدنیت این عهد را مشخص کند. به هر تقدیر پایاننامهام را تحت عنوان «بازرگانی و اصناف عهد صفوی» زیر نظر فرانک بگلی نوشتم. پایاننامه مذکور ابتدا در سال 1982 میلادی در برلین و سپس ترجمه آن به فارسی در سالهای 90 در تهران در چندین بار به زیور طبع آراسته شد. تدوین این پایاننامه تنها گوشهای از شکوه دوره صفویه و نقش بی بدیل این عهد را در تجدید حیات ایران باستان و تشکیل دوباره کشوری مستقل و نیرومند به نام ایران، با هویت تام و تمام تاریخی خود نشان میداد.
به همین سبب بر آن شدم تا به دنبال نخستین نسل استادان منورالفکر مروج صفویهشناس ایرانی و غیر ایرانی پژوهش درباره صفویه به عنوان نخستین دورهی آشنایی ما با نگاه و فرهنگ غربی- ادامه دهم عصارهی تمدن و فرهنگ این عصر با مقایسهای میان فرهنگ ما با فرهنگ و تمدن غرب که قصد سلطه بر جهان را داشت میتوانست خود را در دو نهاد مدنی تجار و پیشهوران نشان دهد. با تلاش تمام در جهت دوری گزیدن از فلسفه تاریخهای بورژوایی و مارکسیستی که ما را به بیراهه یا کجراهه کشانده بود- بر آن شدم تا بر اساس پنج ساختار برآمده از روح تاریخ اسطورهزده ایران و با استفاده از روش تحقیق مکتب فرانسوی آنال خود را به این هدف بیهقی نزدیک نمایم ابوالفضل بیهقی درباره هدفش مینویسد: «در دیگر تواریخ چنین نیست اما چون من این کار پیش گرفتم میخواهم که داد این تاریخ را به تمامی بدهم و گرد زوایا و خبایا برگردم» (بیهقی-مقدمه) بنابراین از سال 1375 بدون کوچکترین نگاه و چشمداشتی به پایاننامه دکتری خود تدوین کتاب مزبور را آغاز کردم. حمایت دکتر صادق سجادی، رئیس بخش تاریخ مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی در آن زمان و نیز راهنمایی و دلگرمیهای دکتر کاظم موسوی بجنوردی ریاست مرکز در چاپ و انتشار کتاب با میزانهای یگانه این مرکز درباره انجام انتشارش به من قوت قلب داد تا عمر بر سر این پژوهش بگذارم، پژوهشی که میتواند حقانیت و مشروعیت مردم و جغرافیای ایران را در شایستهترین مکان در تاریخ جهان به ثبت برساند.
به عنوان آخرین پرسش از پیشینه زندگی و فعالیت خودتان بگویید تا خوانندگان بیشتر با آثارتان آشنا شوند.
در سال 1319 در محله شمسآباد، محلهای ساخته شده در دوره صفویه در خانوادهای زرگرپیشه زاده شدم. عمویم مجتبی کیوان از شاعران بزرگ عصرش با انتخاب شغل معلمی راهی دیگر انتخاب کرد. این انتخاب توسط عمویم که الگویمان بود سبب شد تا خانواده کیوانها به مشاغل فرهنگی روی آورند. مجتبی کیوان از نسل سوم منورالفکران اصفهان به حساب میآمد. بعد از این نسل منورالفکران جای خود را به روشنفکران دادند، منورالفکران که از متن جامعه اهل فرهنگ و فکر بومی که در عهد ناصری با آشنایی با فرهنگ غربی رشد کرده بودند با تکیه بر سنت، منادی تجددخواهی و نواندیشی شدند. حاصل مبارزات فرهنگی این مردان ایراندوست زمینهساز ظهور انقلاب مشروطه و تدوین قانون اساسی شد. بخش عمده این منورالفکران در استبداد صغیر رشد پیدا کردند ولی تعداد زیادی از آنان در باغ شاه کشته شدند. از اینجا بود که در اثر اختناق عهد رضاشاه و آشنایی تحصیلکردگان با سوسیالیسم روسی پدیده روشنفکری جای منورالفکران را گرفت. روشنفکران با پشت کردن به سنت و تکیه بر سوسیالیسم کجراههای را تدارک دیدند که با فرهنگ سنتی با بتهای ازلی قدسیگونه هیچ نسبتی نداشت.
در چنین فضای پرتنشی که ارتجاع و استبداد راه تجدد و دگراندیشی را بسته بود دبستان و دبیرستان خود را گذراندم. در سال 1336 موفق به اخذ دیپلم ادبی شدم. در سالهای دبیرستان بود که تحت تاثیر تدریس معلمانمان به خصوص معلم درس تاریخ قرار گرفتم و به همین دلیل رشته تاریخ و معلم تاریخ شدن را برگزیدم. در دانشسرای عالی تهران و بعد در دانشگاه تهران رشته تاریخ را به پایان رسانده به دریافت مدرک کارشناسی تاریخ و جغرافیا و بعد کارشناسی ارشد در رشته تاریخ نائل شدم. در سال 1340 به استخدام آموزش و پرورش درآمدم. در همین زمان به عنوان دبیر تاریخ و جغرافیا در تنها دبیرستان بندرعباس به تدریس تاریخ پرداختم. پس از سه سال به اصفهان منتقل شده و به مدت 10 سال هم در دبیرستانهای شهر زادگاهم به تدریس تاریخ ادامه دادم. با توجه به جو ملتهب دهه 40 طبیعی بود که معلمان شاید معلمان متعهد با تقلید از افکار سوسیالیسم تحریف شده از تاریخ اسلحهای ساخته و با به کارگیری آن بر التهاب جامعه افزوده، شاهان را به عنوان تنها عوامل سیاهروزی مردم معرفی نمودند. در سال 1354 از آموزش و پرورش اصفهان به دانشگاه اصفهان منتقل شدم. در سال 1355 برای ادامه تحصیل با استفاده از بورسیه تحصیلی دانشگاه مزبور راهی دانشگاه دورهام انگلستان شدم. پس از اخذ درجه دکتری در مطالعات شرقشناسی به ایران و به دانشگاه اصفهان مراجعت کرده و تا سال 1385 که بازنشسته شدم با فراز و فرودهای گاه خوب و گاه دردناک اما با عشق به دانشجویانم عمر بر سر کاشتن نهال اندیشه تاریخی در ذهن آنان کردم.
نگاهی به آثار و مقالههای مهدی کیوانی:
1. سیری در تاریخ فرهنگ ایران که به اتفاق چند نفر از معلمان گروه تاریخ در سال 1353 در اصفهان چاپ و منتشر شد.
2. تاریخ جامع ایران که در 20 جلد و توسط مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی در سال 1393 منتشر شد، جلد ششم و جلد یازدهم این تاریخ که درباره طاهریان و افشاریه است از سوی اینجانب تدوین شده است.
3. تعداد 20 مقاله در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی تدوین کردهام که در این میان مقاله اصناف در جلد نهم سال انتشار 1379 که به عنوان بهترین مقاله شناخته شد.
4. تعداد 25 مقاله در دائرهالمعارف دیگری به نام فرهنگ آثار توسط اینجانب تدوین شده است.
5. مقاله «موانع و علل عدم رشد بورژوازی» در مجله دانشگاه فردوسی، سال انتشار 1379
6. مقاله دیگری به نام «کشورداری و وظایف دیوان و درگاه» که در مجله دانشگاه فردوسی سال 1371 به چاپ رسید.
7. مقالهای تحت نام «مرگ شاه» در مجله نگاه نو، شماره 25 سال انتشار 1374
8. مقاله «زندهرود ماندگار» در مجله نگاه نو، شماره 99
9. مقالهای تحت عنوان «مرثیهای برای اصفهان» در مجله هفت شهر، مجله شهرسازی شمارههای 27 و 28
10. مقالهای به نام «مقدمهای بر فلسفه تاریخ، نقش ایلات» در مجله دانشگاه فردوسی شماره 3 و 4
و بالاخره مقالهای با عنوان «تجددگرایی فرهنگی در جهان سوم» در مجلهای به نام راهبرد که در بهار 1376 به رشته تحریر در آمده است.
نظر شما