پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۰
نقش محوری ادبیات داستانی در قرابت دانش‌آموزان با ارزش‌های انقلاب اسلامی/ باید عمل علی لندی‌ها را در داستان مطرح کنیم

محمدحسن ابوحمزه، نویسنده حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تاکید دارد که در شرایط کنونی که دانش‌آموزان نسبت به دوران انقلاب اسلامی و دفاع مقدس فاصله زمانی زیادی دارند، ادبیات داستانی می‌تواند در ایجاد قرابت و پرکردن این فاصله موثر باشد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فرارسیدن 13 آبان و روز دانش‌آموز بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با محمدحسن ابوحمزه از نویسندگان پرکار و متعهد حوزه دفاع مقدس و انقلاب اسلامی تاملی کوتاه بر ادبیات داستانی با محوریت دانش‌آموزان داشته باشیم. او معتقد است که نسل‌های جدید از وقایع انقلاب اسلامی و دفاع مقدس فاصله گرفته‌اند و ادبیات داستانی می‌تواند این فاصله را پر کند. در ادامه این گفت‌وگو را می‌خوانید.
 
شما کتابی به نام «سربازان توی گهواره» با اشاره به حوادث 13 آبان 1357 تالیف کرده‌اید، لطفا درباره آن توضيح دهید.
 این کتاب قصه زندگی یک خانواده انقلابی است که مرتضی پدر خانواده در دوران رژیم ستم‌شاهی در مبارزه با رژیم به شهادت می‌رسد. با شروع اعتراضات مردمی و انقلاب در سال 1357 خانواده مرتضی فعالیت‌های خود را ادامه می‌دهند. مریم مادر خانوده است که با فرزندانش حسن و حسین و حسنا زندگی می‌کند. حسین و حسنا که از سایر دانش‌‌آموزان آگاه‌تر هستند با همراهی گروهی در مدرسه راهنمایی خود اعتراضات دانش‌آموزی را هدایت می‌کنند. آنها در روز سیزدهم آبان از دو مدرسه دخترانه و پسرانه راهپیمایی را تدارک دیده و با وجود مخالفت و ممانعت مدیران مدرسه‌ها به سوی دانشگاه تهران به راه می‌افتند. در طول مسیر به مشکلاتی برمی‌خورند که با همفکری هم آن‌ها را بر طرف می‌کنند. از جمله مشکلات، حضور یک زن ساواک در مسیر راهپیمایی است که در صدد شناسایی عوامل اصلی راهپیمایی است و با شگردهای هوشمندانه حسین و حسنا و دیگر دوستانشان خنثی می‌شود. در دانشگاه با حمله گارد پلیس و ساواک دانش‌آموزان در دانشگاه گرفتار می‌شوند. چندین نفر شهید می‌شوند و دانش‌آموزان به کمک هم مجروحان را نجات می‌دهند و به جای امن می‌رسانند. شب تمام اعضای خانوده زیر کرسی جمع می‌شوند و اخبار گوش می‌کنند که خبر استعفای شریف امامی پخش می‌شود. حسین و حسنا صلوات می‌فرستند.
 
تا چه اندازه حجم کتاب‌های نوشته شده درباره نقش دانش‌آموزان در رویدادهای انقلاب و الگوسازی از آنها در ادبیات داستانی را کافی می‌دانید؟
 ادبیات داستانی در هر برهه از تاریخ تاثیر خاص خود را دارد. در دهه اول و دوم انقلاب، دانش‌آموزان فاصله کمتر تاریخی با موضوع انقلاب داشتند و دسترسی به حوادث و ماجراها آسان‌تر بود و تاثیر خودش را داشت. امروز که بیش از چهل سال از حادثه می‌گذرد به همان اندازه هم دسترسی دانش‌آموزان به منابع مطلع و شفاهی کمتر شده، پس مطالعه، تحقیق و پژوهش به کار می‌آید که سن دانش‌آموزان و شرایط آنها بیشتر مطالعه را بر می‌تابد تا تحقیق و پژوهش یا روش‌های دیگر. پس کتاب داستان و رمان اولین منبع تامین نیازمندی‌های فکری دانش‌آموزان به شمارمی‌رود. در مسیر هم قرار گرفتن این دو مولفه یعنی دانش‌آموز و کتاب هم از اهمیت برخوردار است که چگونه برنامه‌ریزی شود تا جوان و نوجوان فقط به سوی ادبیات خاصی مانند کتاب‌های تخیلی از نوع هری‌پاتر سوق پیدا نکند و از ادبیات بومی انقلابی و تاریخی کشور خود نیز بهره‌مند شود. اینجا وظیفه نویسندگان، ناشران و مدیران دست اندرکار بسیار دشوار می‌شود که بتوانند طوری رفتار کنند تا خلأ موجود پرشود.
 
برای پرکردن این خلأ چه پیشنهادی دارید؟
باید علاوه بر افزایش تعداد کتاب‌های تالیفی و رساندن آنها به تعداد کتاب‌های وارداتی، محتوا و کیفیت آثار ادبی داخل کشور را از نظر متن و محتوا، داستان و قصه‌، شکل کتاب طراحی، کیفیت، نقاشی و غیره نسبت به رقبای خود بهبود ببخشیم. اگر بخواهیم با توجه به  کهن الگوها در ادبیات به موضوع  نگاه کنیم، می‌بینیم، دست ادبیات ایران خوشبختانه پر است. از طرفی شخصیت‌های شهید دانش‌آموز منحصربه‌فرد هستند و در بطن خود عناصری را دارند که برای همذات‌پنداری نسل‌های دیگر مفید هستند.
   
چگونه می‌توان از ادبیات داستانی برای معرفی امثال شهید علی لندی به دانش‌آموزان استفاده کرد؟
ادبیات داستانی برای دانش‌آموزان باید چند ویژگی داشته باشد. دارای تصاویر مناسب باشد، داستان خلاقانه نوشته شود، پایان خوش داشته باشد، غیرمستقیم به موضوع آموزشی پرداخته شود، طنز داشته باشد، در آن از تعلیق و غافلگیری استفاده شود و ساده و روان باشد. در داستان علی لندی باید دید می‌خواهیم علی لندی را معرفی کنیم یا عمل وی را. به عنوان نمونه وقتی قرار است فیلمی درباره شهید فهمیده ساخته شود، از زمان 45 دقیقه فیلم حدود 40 دقیقه به حسین فهمیده پرداخته می‌شود که پسر خوبی بود، به دوستانش کمک می‌کرد برای مادرش احترام قائل بود و غیره و در پنج دقیقه آخر، داستان شجاعت وی در انفجار نارنجک و متوقف شدن تانک دشمن و در نتیجه بسته‌شدن معبر و ترس دشمن و فرار و شکست عملیات گفته می‌شود. زمانی ما در کارگاه داستان و فیلمنامه شهید آوینی یک داستان نوشتیم. «در اتاق فرماندهی دشمن بعثی فرماندهان جمع شده و برای عملیات نهایی اشغال بخشی از باقیمانده شهر نقشه می‌کشند. فرماندهان زبده آموزش دیده بهترین ادوات و تجهیزات مدرن خود را پای کار می‌آورند. بهترین نیروهای آموزش دیده را اعزام می‌کنند، به کمک ارتش‌های خارجی جدیدترین عکس‌های هوایی از منطقه را به دست می‌آورند. امکانات پشتیبانی خوبی برای تشویق نظامیان و روحیه آنها جمع می‌شود. در برابر همه این تمهیدات، افسر اطلاعات عملیات گزارش از جبهه مقابل می‌دهد که مردمی با سلاح قدیمی و بدون هیچ سازماندهی پشتیبانی و آموزش آن طرف خط هستند توان مقابله نصف روز را ندارند. پایان کار همه می‌ترسند خبر را به فرمانده قرارگاه بعثی بدهند که شکست خورده‌اند. آنها فقط می‌گویند گزارش شده یک جوان با نارنجک به زیر تانک رفته، تانک آسیب دیده معبر بسته شده و نظامیان از ترس فرار کرده عملیات شکست خورده است. نام جوان را هم نمی‌دانند و بر زبان نمی‌آورند. پایان کار، نام حسین فهمیده توی اخبار رادیو ایران شنیده می‌شود.» حالا فرض کنید دو نفر که در صندلی سینما می‌نشنید و فیلم را می‌بینند در کدام اثر به عمق موفقیت کار جوان سیزده ساله ایرانی در دفاع مقدس پی می‌برند؟
 
آيا کتابی درباره دانش آموزان در دست تالیف دارید؟
 اخیرا مجموعه قصه طنز دفاع مقدس با نام «دیده بان‌ها ایستاده می‌خندند» برای جوانان و نوجوانان چاپ شده است و چهار مجموعه داستان کوتاه را به نام‌های «خانه پلاک 131»، «قصه‌های مادرجون»، « عمورضا» و «خاطرات مدرسه صدوق» را آماده چاپ دارم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها