گفتوگو با حسین مسرت، مولف کتاب «سفرنامه تاجیکستان»
«سفرنامه تاجیکستان» روایتی از تاریخ گذشته این سرزمین کهن/ جایگاه سفرنامههای ایرانی کجاست؟
حسین مسرت میگوید: شمار سفرنامههای چاپشده ایرانیان در مقایسه با سفرنامههای بیگانگان بسیار کم است؛ نه از اینرو که سفرنامههای ایرانی کمتر باشد، بلکه از این جهت که کمتر کسی اهتمام به چاپ آن دارد، کافی است که عنوان خارجی بر یک سفرنامه بخورد، هم ناشر (سرمایهگذار) و هم خریدار هردو طالب آناند.
وی همچنین در بزرگداشت مفاخر یزد نقش بسزایی داشته و از جمله بنیانگذاران انجمن فهرستنگاران نسخههای خطی به شمار میرود و با کتابخانهی وزیری، کتابخانهی کاظمینی، بنیاد فرهنگی و پژوهشی ریحانه الرسول(ص)، انجمن کتابخانههای عمومی یزد و انجمن مفاخر فرهنگی یزد همکاری داشته است. با مسرت درباره سفرنامههای فارسی و کتابی که به تازگی منتشر شده است گفتگویی انجام دادهایم که در ادامه میخوانید:
با توجه به اینکه به تازگی کتابی با نام «سفرنامه تاجیکستان» نوشتهاید، شاید لازم باشد اطلاعاتی درباره سفرنامهها به مخاطبان کتاب بدهید، شما نخستین سفرنامه فارسی را کدام سفرنامه میدانید؟
ایران، تاریخ پر فراز و نشیبی داشته و بسیار مصیبتها را دیده است، به غیر از بلایای طبیعی، مانند سیل و زلزله، جنگهای خانمان سوزی را نیز پشت سر گذاشته که از پسِ آن، سالیان درازی را در فقر و عسرت به سر برده است، هجوم وحشیانه قوم مغول را شاید بتوان به عنوان بزرگترین یورش تاریخی یک ملت به ملت دیگر دانست. میزان آسیب و خسارتهای مادی و معنوی که از این جنگ خانمان سوز بر سرزمین و مردم ایران وارد شده، به رقم در نمیآید، یکی از بزرگترین این زیانها، سوزانیده شدن بیشتر کتابخانههای ایران به دست این قوم خونریز است، دست کم چندین هزار کتاب در این آتشسوزیها سوخته شده است. کتابهایی که هر کدامشان نتیجه عمرها بوده است، و از اینروست که ما در حیطه زمانی پس از اسلام تا عصر صفویه، تنها یک سفرنامه فارسی بر جای مانده داریم و آن هم از آنِ ناصرخسرو است، شاید ماندن سفرنامه او را بتوان مدیون ارزشهای علمی و شخصیتی خود ناصرخسرو دانست که از دستبرد روزگار مصون مانده است.
پس از سفرنامه ناصرخسرو، کهنترین سفرنامه فارسی کدام است؟
پس از سفرنامه ناصرخسرو، کهنترین سفرنامه فارسی بر جای مانده، همانا سفرنامه موسی بیگ، نخستین سفیر شاه عباس به هلند است و پس از آن سفرنامه محمد حسین بیگ، سفیر شاه سلیمان صفوی است به سیام، با نام «سفینه سلیمانی» که محمد ربیع بن محمد ابراهیم آن را نوشته است.
دوره قاجار یکی از دورههای تاریخی است که سفرنامههای بسیاری در این دوره نوشته شده است. دلیل این مساله چیست و نخستین سفرنامه دور قاجار کدام است؟
یکی از مهمترین دورههایی که سفرنامههای فراوانی از آن برجای مانده، دوره قاجار است و این به سه دلیل است: نخست رشد درصد باسوادان کشور، دوم بازشدن پای ایرانیان به فرنگ و سوم نزدیکی زمان نگارش آن تا حال حاضر (حداکثر 190 سال قبل). نخستین سفرنامه بر جای مانده از دوره قاجار، سفرنامه میرزا ابوطالب اصفهانی (ساکن هند) به اروپاست، با نام «مسیر طالبی»، پس از آن دو، سفرنامه همزمان از میرزا صالح شیرازی با نام «گزارش سفر» که شرح مسافرت اوست به روسیه در سال 1224 ه.ق و دیگری از میرزا ابوالحسن شیرازی «ایلچی» با نام «حیرت نامه» موجود است. این دو، نخستین پیشگامان سفرنامهنویسی در ایران عصر قاجار هستند، پس از آن با باز شدن پای ایرانیان به خارج و گسترش روابط تجاری، سیاسی و فرهنگی با اروپا، عده بیشتری راهی کشورهای خارج به ویژه اروپا شدند و سفرنامههای متعددی از خود به یادگار گذاشتند.
چرا در این دوره سفرنامه حاج سیاح محلاتی با چالشهای بسیاری مواجه شد؟
از بحثانگیزترین سفرنامههای این دوره، یکی سفرنامه حاج سیاح محلاتی است و دیگری «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» اثر: حاج زین العابدین مراغهای که در همان زمان پس از نگارش و چاپ، عامه باسوادان از آن استقبال کردند، حتی کار بدان جا کشید که هر کس که نسخهای از «سیاحتنامه ابراهیم بیگ» را میداشت، سوء ظن و اتهام بر او واقع میشد. دیگر سفرنامه مشهور این دوره، سفرنامه حاجی پیرزاده نائینی است که همه اینها به دلیل داشتن اطلاعات سودمند و دست اول از منابع عمده و موثق دوره قاجار به شمار میروند، این نکته از سفرنامه پیرزاده قابلتوجه است: «هنگام توقف حقیر در بمبئی بهقدر دویست خانوار جمعیت از دست حکومت یزد که معدل الملک شیرازی بود، فرار کرده به بمبئی آمدند و فارسیها [زردشتیان] آنها را جمعآوری نموده، جا و مکان و منزل داده [است]، هرکدام را به کاری مشغول ساخته که کار بکنند و محتاج نشوند و طایفه فارسیها خانهها و عمارتها و بنگلههای خود دارند و تجار معتبر در میان فارسی بسیار است»
از پیشینه سفرنامهنویسی در ایران نیز بگویید.
سفرنامهنویسی فارسی پیشینهای به درازای تاریخ پرفراز و نشیب ایران دارد، چون تمامی این سفرنامهها به منزله یادداشتهای شخصی تلقی میشده، عمدتاً کسی اهتمام به استنساخ از آن نمیکرده است، بدین روی با نابودی نسخه اصلی، بسیاری از اطلاعات خوب تاریخی نیز از میان میرفته است و هم از اینروست که متأسفانه سفرنامههای به جا مانده از دوران قدیم، تعدادشان بسیار معدود است. خوشبختانه با پیدا شدن صنعت چاپ، روند چاپ این گونه کتابها رو به فزونی نهاد، البته در حد چاپ سفرنامههای رجال دولتی و مشاهیر، مانند سیفالدوله، رکنالدوله، امینالدوله و حاج سیاح و یا سفرنامههایی که به دستور حکام یا شاهان نویسانده شده است. همچون سفرنامههای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه.
هر کدام از این سفرنامهها، بسته به ذوق و استعداد و نگرش نویسنده آن، دارای ارزشهایی منحصر به خود هستند، میرزا صالح شیرازی در اندیشه تحصیل علم چاپ از اروپا، ابوالحسن خان پی مأموریت، ناصرالدین شاه در فکر خوش گذرانی و زیباییها و تنی چند نیز همچون حاج سیاح، دقیق به مسایل اجتماعی.
ارزش سفرنامهها در چیست و چگونه میتواند راهگشای مهمی در نگارش تاریخ ایران باشد؟
در ارزش و اهمیت سفرنامهها همین بس که به عنوان معتبرترین سندهای اجتماعی و تاریخی، کلیه پژوهندگان تاریخ اجتماعی، سیاسی و جغرافیای تاریخی از آن استفاده میکنند. هنوز که هنوز است و قرنها از نگارش سفرنامه ناصرخسرو میگذرد، از این کتاب به عنوان معتبرترین سند اجتماعی قرن پنجم که بازگوینده دقایق زندگی مردم آن دوره است یاد میشود. در این باره میر احمدی مینویسد: «اهمیت همه جانبه سفرنامهها از نظر تحقیقات تاریخی و جغرافیایی، هنوز آن چنانکه باید روشن نشده است. در حالی که در لابهلای سطور این سفرنامهها، بسیاری از نکات تاریخی، جغرافیایی، جامعه شناسی، گیاه شناسی، پزشکی و مسایل اقتصادی قابل تعمق، یافت میشود. در میان کشورهای مشرق زمین، سفرنامه نویسی به ویژه در میان جغرافیدانان مسلمان، اعم از ایرانی و غیره از استقبال خاصی برخوردار بوده، و یافتهها و یا تجربههای این سیاحان به صورت کتابهایی مانند: المسالک و الممالک و یا رحله به یادگار مانده است.
سفرنامهنویس باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
سفرنامهنویس در نگارش سفرنامه، هیچ حب و بغضی نسبت به آنچه که در درازای راه میبیند، ندارد، چشمی دقیق است که همه چیز را با دیدی ژرف میبیند، در اندیشه خوشامد یا بدآمد کسی هم نیست، تنها یادداشتهایی است از سر صدق، بدون واهمه و برای دل خود، به بیان نکتههایی میپردازد که در کتابهای تاریخ نگارش یافته همان دوران نیز نیامده، یا کمتر آمده است. نگارنده سفرنامه، تصویرگری دقیق از اوضاع پیرامون خود اوست، وضع لباس، چند و چون ارزاق، جمعیت، خصلتهای روحی و اخلاقی، آداب و رسوم و حتی تمیزی معابر و مکانهای عمومی.
گویی پیشتر گفته بوید که کتاب «سفرنامه تاجیکستان» نخستین کتابی است که به سفرنامه تاجیکستان را روایت کرده است. از این کتاب بیشتر بگویید.
سفرنامه تاجیکستان دستاورد سفر به کشور تاجیکستان و شهر دوشنبه در بهار سال 1383 (2004میلادی) است که پس از 17 سال، واژه چینی و چاپ شده است. بخش نخست سفرنامه در همان سال 1383 و بی درنگ پس از برگشت از تاجیکستان که ذهن هنوز در همان حال و هوای سفر بود و برخی افتادگیها و کاستیها در یادداشت، بازخوانی، ویرایش و پیرایش شد. ولی پیش آمدن چند کار پژوهشی دیگر، روند بازخوانی را با درنگ روبهرو کرد؛ از این رو سفرنامه از تاریخ 28 اردیبهشت تا به پایان آن در تیر همان سال، گونهای گزیده وار دارد.
چه انگیزهای برای نگارش این سفرنامه داشتید؟
سالها بود از دریچه تلویزیون ایران میدیدم که کشوری زیبا به نام تاجیکستان وجود دارد که مردمان مهربان و با صفایش به زبان نیاکان ما سخن میگویند و خود را از نژاد آریایی میدانند. آرزو میکردم که روزی راهی این کشور شوم تا اینکه در زمستان سال 1382 زمینههای این سفر فراهم شد. انگیزه این رهنوردی نیز گذراندن دوره دکترای زبان و ادبیات فارسی در انستیتو شرقشناسی و میراث خطی آکادمی علوم تاجیکستان و پژوهشگاه رودکی وابسته به دانشگاه ملی دولتی تاجیکستان بود که پس از نامه پراکنیهای چند باره و چند ساله، با پا در میانی پروفسور کمالالدین عینی فراهم شد. خوبی این رهسپاری، همراهی با سخنور توانای استان یزد، دکتر غلامرضا محمدی (کویر) بود که سختیهای این سفر دور و دراز و جدایی از خانمان و خانواده و فرزندان را بر من هموار میکرد و در شبهای تنهایی و غربت، پس از پشت سر نهادن آموزشها و خستگیهای آمد و شد در شهر، ترنم آوازهای دلنشین او به من آرامش میداد.
این یادداشتها دستاورد دیدهها و شنیدهها در سفر به تاجیکستان است. برای اینکه هیچ گونه پیش داوری نداشته باشم. پیش از سفر، از خوانش هرگونه کتاب درباره این سرزمین خودداری کرد و برای تکمیل یادداشتهای خود نیز از هیچ نوشته چاپ شده و پایگاه اینترنتی بهره نبردهام. (شاید این تصمیم، کمی شگفت آور و یا جای پرسش داشته باشد و برخی آن را درست نپندارند). در این کتاب تنها بازتاب و بازگوینده دیدهها و شنیدهها از سرزمین و مردم آن دیار را ارایه دادهام و چون به گونه روزنوشت است، در برخی جایها برخی گفتهها تکراری یا پراکنده شده است. به هنگام به کارگیری واژههای تاجیکی، برابرنهاد ایرانی آن درون قلاب [ ] آمده است. نکته درخور گفتن دیگر اینکه، من در بسیاری جایها به همراه آقای محمدی بودم، ازاینرو در بسیاری جایها فعل جمع به کار رفته است.
با توجه به اینکه شما بر سفرنامهها کار کردهاید جایگاه سفرنامههای ایرانی نزد ایرانیان چقدر است؟
شمار سفرنامههای چاپشده ایرانیان در مقایسه با سفرنامههای بیگانگان بسیار کم است نه از اینرو که سفرنامههای ایرانی کمتر باشد، بلکه از این جهت که کمتر کسی اهتمام به چاپ آن دارد، کافی است که عنوان خارجی بر یک سفرنامه بخورد، هم ناشر (سرمایهگذار) و هم خریدار هر دو طالب آناند، چه بسیارند ازاینگونه یادداشتهای ارزنده که سالهاست در گنجینه کتابخانههای شخصی یا عمومی خاک میخورند و در حقیقت اسناد مهمی از تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران هستند؛ و کسی در اندیشه چاپ و انتشار آن نیست. بهعنوان نمونه بنگرید به فهرست تقریبا کامل نسخههای خطی فارسی (جلد ششم) نگارش احمد منزوی که در بخش سفرنامههای آن به معرفی صدها گونه از این کتابها میپردازد که تنها تعدادی از آن چاپ شده است.
شیوه نگارش سفرنامه تاجیکستان چگونه بوده است؟ و در سفری که به تاجیکستان رفتید با کدام یک از بزرگان این سزمین سخن گفتهاید؟
این کتاب دارای چند پیوست است؛ نخست، «واژه ها، اصطلاحها و زبانزدهای گسترده در تاجیکستان»، دوم « بهرهوری از گویش یا زبان تاجیکی» که هر دو دریچهای بود برای نزدیکی من با تاجیکان و دیگر، گفتاری با نام «فرخی، شاعر مبارز ایران» نوشته فیض علی نجمانف که دستاورد آشنایی من با خط سیریلیک (الفبای روسی رایج خط کنونی تاجیک) در آن کشور است. همچنین از بزرگوارانی که در آن هنگام در آن کشور به دیدارشان رفتیم و از گفتوگوهایشان بهره بردیم و اکنون در این گیتیِ ناپایدار نیستند. استادانی چون دکتر کمالالدین عینی، دکتر ظاهر احراری، دکتر مهین بانو مَمَّدوا [محمد آبادی]، دکتر امر یزدان علی مردان اف، دکتر شادی قل اف، پروفسور دادخدا سیم الدین اوف، دکتر محمدجان شکوری، دکتر روشن رحمانی، دکتر خورشیده آتاناوا، دکتر منیازوف، دکتر جوره بیک نذری، رسول هادیزاده، دکتر ولی صمد، دکتر مقدمه مرجان اشرفی و نیز محمدعلی عجمی، سخنور تاجیک؛ و بسیاری دیگر که من آگاه نیستم.
چرا پس از گذشت 17 سال دست به نگارش این سفرنامه زدید زیرا در این زمان رویدادهای بسیاری بر این کشور گذشته و شاید اطلاعات این سفرنامه با روزگار کنونی همسو نباشد؟
درست میگویید، این کشور در این سالها از دید اجتماعی، استقلال، اقتصادی، بازرگانی، توسعه، جامعه، درآمد، سیاسی، شهرنشینی، فرهنگی و کشورداری به پیشرفتهای بسیار خوبی رسیده و شهر دوشنبه جامهای نو پوشیده و دیگرگون شده است به اندازهای که شاید من که به کشور سفر رفتهام آن را نشناسم. از این رو بسیاری از گفتههای آمده در این کتاب برای آن سالها و روزهای پس از رهایی از جنگ خانگی است که دشواریهای بزرگی بر سر راه مردم و دولت این کشور وجود داشت و به ناگزیر برخی صحنههای ناخوشایند و رخدادهای ناگوار دیده میشد. برخی دوستان میگویند: کاش این سفرنامه همان سال 1383 چاپ شده بود، چون اکنون به اندازهای کشور تاجیکستان پیشرفت و دگرگونی کرده که با آن روزهای پس از جنگ، قابل قیاس نیست، اما من بر این باورم که اکنون میتوان این نوشتهها را در بخشی از تاریخ گذشته این سرزمین کهن (سال 2004 میلادی) جای داد.
کتاب «سفرنامه تاجیکستان» در 226 صفحه، قطع وزیری از سوی انتشارات یزدا سال 1400 منتشر شد.
نظر شما