در این برنامه حسن بلخاری استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، محمدباقر لاریجانی استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران، حمید پارسانیا، استاد دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، حسن رمضانی خراسانی از شاگردان علامه حسنزاده آملی، منوچهر صدوقی سها عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،سیدحسن امین پژوهشگر حکمت اسلامی و از شاگردان علامه حسنزاده آملی و قادر فاضلی استاد حوزه و دانشگاه و از شاگردان علامه حسنزاده آملی سخنرانی کردند.
حسن بلخاری در ابتدای این برنامه گفت: نخست به روح حضرت آیتالله حسنزاده آملی عارف ربانی و عالم بزرگ و بلند مرتبه اندیشه و تمدن اسلامی، سلام و درود الهی میفرستم و از خداوند متعال خواستارم روح این عالم جلیل القدر را با ارواح پاک اولیا و عرفا و صلحا محشور و قرین و مأنوس بفرماید. در این مجلس به چند نکته بنیادین در باب جناب استاد حسنزاده و مهمتر، نوع تحقیقات و مطالعاتشان و همچنین سیره و خصال ایشان اشاره خواهم کرد.
او ادامه داد: دو یا سه سال پیش که انجمن مفاخر مراسم بزرگداشت آیتالله جوادی آملی را برگزار کرد، من در آن مراسم در شرح خصال جناب آیتالله جوادی آملی، هم مقالتی نگاشتم و هم مطلبی را در سخنرانی خود ارائه کردم که مهمترین نکته آن موانست ذاتی سه گوهر بینظیر در اندیشه و تمدن اسلامی بود. یکی گوهر تقوا و دیگری گوهر عقل و سوم گوهر حکمت. بین این سه موانست ایجاد میشود، بنا به تعریفی که در لغت از این سه گوهر وجود دارد (گرچه در قلمرو مفهوم فضاهای متفاوتی را شامل میشوند)، لیکن در قلمرو ریشه و لغت، نسبتی جوهری با هم دارند و همان نسبت جوهری از دیدگاه من عامل موانست ذاتی این سه گوهر و همنشینی جوهری آنها است. مساله ای که اینها را به هم پیوند میدهد و این موانست را ایجاد میکند، این است که هر سه در لغت به معنای «منع»اند.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: بنابراین اگر یک عالم علم لغت به بطن این سه واژه نظر کند، متوجه میشود که هر سه واژه اشاره به «منع» دارند یا نگاه داشتن(تقوی) و بند بر پای نهادن (عقل) و لگامزدن (حکمت). معتقد هستم نسبتی که از لحاظ لغوی بین این سه واژه در اینجا وجود دارد، میتواند مبنای یک استنتاج جوهری شود؛ نسبت جوهری و ذاتی به این معنا که «تقوا» در ذات خود اگر به حقیقت باشد، عقل و حکمت را هم دارد. اگر حکمت به حقیقت، حکمت باشد در ذات خود تقوا و عقل را هم دارد. و اگر عقل به حقیقت، «روحانی» باشد به همان معنا که در قرآن هم ردیف نقل و سمع آمده؛ بنابراین در ذات خود، هم حکمت و هم تقوا را دارد.
بلخاری تأکید کرد: البته اینجا بحثی وجود دارد که من در آن جلسه هم به آن اشاره کردم که چرا این سه مفهوم بنیادین و گوهرین هرسه از سر منع و عقال و وقایه در این حوزه مفهوم پیدا میکنند. شاید از این رو که در خلقت انسان ابتدا فجور بر انسان الهام شد «و نفس و ما سواها فالهمها فجورها و تقواها» و کسی تا به تزکیه نرسد و فجور را نزداید و منع از لذات نفس نکند، به حقیقت رستگار نمیشود و این داستانی برای خود دارد که بماند برای فرصتی دیگر.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی گفت: این نکته را در مقدمه عرض کردم تا بگویم عالمان حقیقی در تمدن اسلامی صاحب این سه گوهر اند و بربنیاد حکمت جوهریشان، عقلانیتی در اندیشه و در تعلیمشان وجود دارد که مثال زدنی است و بر بنیاد این حکمت، تقوایی در گفتار و کردار و خصال و سیره و حیاتشان وجود دارد که این هم مثال زدنی است و این را یکی از مصادیق موانست جوهری عقل و حکمت و تقوا میدانم.
او ادامه داد: از همین رو مایل هستم مصداق برجسته این موانست را در عصر کنونی مرحوم علامه حسنزاده آملی بدانم. همه کسانی که در باب ایشان مطالعه کرده اند و اندک آگاهی از ایشان دارند، میدانند که در حوزه تقوا، سیره ایشان مثال زدنی بود و میدانند که در قلمره حکمت از جمله حکمای جامع تمدن ما بودند. تسلط در فقه و تفسیر و کلام و فلسفه و عرفان و ریاضیات و هیئت و نجوم و هندسه و حتی ادبیات و شعر و آشنایی با رموز و وقوف به اسرار ابیات مولانا یا حافظ نیز در آثار ایشان وجود دارد و این جنس جدی حکمت در تمدن اسلامیاست. اگر در قرآن «حکمت» به مفهوم «خیر کثیر» است، بنابراین بالذات بیانگر این است که اگر به کسی «حکمت» بدهند، عقل و تقوا هم میدهند و یا شاید تقوا، سبب شود که موجب خطاب عطیه الهی یا مشمول این رحمت الهی شوند.
او افزود: آن کسی که در جوهر خود مفهوم حکمت یا طلب حکمت را بپروراند، بر بنیاد « مَن أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ لیلأ...» و این اخلاص را بستر بنیادین طلب حکمت قرار بدهد، این مهم در سیره عملی او و سیره حیات و زندگی او حتما گرایش عقلی به فلسفه، گرایش به عرفان عملی یا تقوا و البته گرایش به عرفان نظری را پدید میآورد. میخواهم بگویم برآمده و مستنتج از این گوهر یعنی حکمت حقیقیه، هم وقوف به بطن و متن عقلانیت در دانش فلسفی حاصل میشود و هم عاملیت در حوزه تقوا و عرفان عملی و هم عالمیت در مبانی رمز گونه عرفان نظری. این ویژگی ذاتی و جوهری اشاره به حکمت و خیر کثیری است که در قرآن به کفایت بیانگر جامعیت مفهوم حکمت و آثار گران بها و بی نظیر آن است.
رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ادامه داد: حال اگر به مجموعه آثار و تألیفات جناب استاد حسنزاده آملی نگاه کنید اینکه مثلا یک وقوف جدی و یک همت عالی در پرداختن به فصوص الحکم ابن عربی داشتند، علاوه بر اینکه خود ایشان «ممد الهمم» را در شرح فصوص دارند و در پایان، فص فاطمیه را به آن کتاب اضافه میکنند. همچنین به شرح و تدریس شرح قیصری بر فصوصالحکم میپردازند. یا دیگر شارحان بزرگ فصوص در تمدن اسلامی که ایشان به آن پرداخته اند نیز بسیار مهم اند، لذا تأملات ایشان در باب «فصوص» بسیارجدی است. و به نظر میرسد نگاهی ویژه به این کتاب استثنایی در تمدن اسلامی داشتند.
او درادامه گفت: میدانیم «فصوص» از جمله کتب عظیمی است که در عین ایجاز، حاوی عالی ترین و شگرفترین معانی عرفان نظری و حکمت است. قطعا کسی که با جان مرحوم آیتالله حسنزاده آملی انسی داشته باشد و با آثار او آشنا باشد، میداند که ایشان نگاه و توجهی ویژه به «فصوص» داشتند. از آن طرف توجهی که به آثار ابنسینا و خواجهنصیر یا به آثار ملاصدرا و مولانا و حافظ داشتند نیز بسیار قابل توجه است. خوشا به حال این تمدن که چنین بزرگانی را در متن و بطن خود پرورانده است که عاشقان و طالبان حقیقی میتوانند در محضر این بزرگان خرمن خرمن معنا برگیرند.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در حوزه فلسفه، آثار فلسفی ایشان و در حوزه حکمت، آثار حکمی ایشان و در حوزه کلام، آثار کلامی ایشان و در حوزه عرفان، آثار عرفانی ایشان و در حوزه ادبیات، آثار ادبی ایشان و جامعیت موجود در این آثار، نشانگر مفهوم ذاتی حکمت بود و این نکته فوقالعاده مهمی است. میخواهم بگویم جوهر حکمت در این تمدن بهگونهای است که اگر جان آدمی حتی در مراحل نخست نسیمی از حقیقتش را احساس کرد و در جوهر خود برای ادراکات عقلی - فلسفی تلاش نمود؛ در ذات خود، دلیل ، انگیزه ، قدرت و قوت برای انجام مناسک عملی تا رسیدن به تقوا و همچنین ادراک رموز و اسرار عرفان پیدا میکند و لذا اگر به حقیقت، کسی در این تمدن از شمول رحمت الهی در حوزه حکمت بهرهمند شود، مانند ظهور آثاری که مرحوم حسنزاده آملی آنها را پدید آوردند؛ بهترین اثر و نتیجه بهرهمندی از این رحمت و حکمت است . حضرت آیتالله حسنزاده آملی از این مسأله به ویژه در ایجاد نسبت بنیادین بین علم و عمل و بین عقل و حکمت و تقوا بهرهمند بودند. لذا سیره عملی مرحوم ایشان، جلوه کامل حکمت و عرفان نظری است و حکمت و عرفان نظری ایشان نیز، جلوه کاملی در سیره عملی معظمله دارد که این فوق العاده مهم است.
بلخاری تصریح کرد: از این رو وفات ایشان بر جان مذهب و تمدن ما گران آمد، چرا که ایشان یکی از چهرههای بی نظیری بودند که در جان و حیات خود اجتماع علم و عمل را در مفهوم جامع حکمت، محقق کرده بودند.چون برخی مدرس فلسفه و برخی محقق فلسفه. یعنی فلسفه و حکمت و عرفان در آنها تحقق مییابد. یعنی، تحقق عرفان و جامعیت و ظهور عرفان نظری در عرصه عرفان عملی و تقوا و مناسک .
استاد دانشگاه تهران در پایان گفت: در پایان اشاره کوتاهی به مباحث و تحقیقات مرحوم حسنزاده آملی در باب ریاضیات داشته باشم. ایشان در کتاب «یازده رساله فارسی» دو یا سه رساله در مورد فلسفه ریاضیات دارند وباقی مسائل مربوط به ریاضیات را باید در دیگر آثار ایشان جستجو کرد. در حقیقت ایشان متاثر از شریفه «إنّا کُلَّ شَىْء خَلَقْناهُ بِقَدَر»، نسبت جوهری و ذاتی بین حکمت و ریاضیات ایجاد میکنند. میخواهم بگویم کسانی که در حوزه خیر کثیر حکمت، به دانشها و علوم مختلف نظر میکنند، این دانشها و علوم را در حاق حقیقی خود مورد ادراک قرار میدهند.
او تاکید کرد: بنده در کتاب «قدر» (نظریه هنر و زیبایی در تمدن اسلامی) که برگرفته از برخی معانی مطروحه در آثار ایشان بود، مفصل از لحاظ هنری و معماری به جایگاه بی بدیل قدر در عالم ریاضیات و هندسه پرداخته ام و شرح و بسط این معنا که چگونه ریاضیات و هندسه و متاثر از حکمت میتواند حیات مادی انسان را آباد نموده و به حقیقت حیات انسان جهت دهند.
طبیب روحانی
در ادامه این برنامه محمدباقر لاریجانی به ایراد سخن پرداخت و گفت: ما هر وقت که در خدمت مرحوم علامه حسنزاده آملی بودیم به میزان قابلیتی که داشتیم چیزی از ایشان میآموختیم. جلسه و محضری نبود که در خدمت ایشان باشیم که آن محفل، محفلی آموزشی نباشد و هرگز به خاطر ندارم که در نشست و برخاستها و گفتوگوها، سخنی غیرمفید در لسان مبارک ایشان جاری شده باشد؛ ایشان چنین شخصیتی بودند؛ لذا در تمام جلسات و حرکات و سکنات و صحبتها برای انسان آموزنده بودند.
او ادامه داد: اگر از لحاظ روحی حال مساعدی داشتیم؛ خیلی ما و شاگردان را بهاصطلاح تحویل میگرفتند و نکاتی را بیان میکردند؛ اما اگر کمی مغشوش بودیم و حال مساعدی نداشتیم، مراعات میفرمودند و به خوبی متوجه حال روحی ما میشدند؛ این یک نکته مهم نزد اساتید بزرگ است که میتوانند به خوبی حالات و سکنات شاگردان خود را درک کنند و به مناسبت وقت مطالبی را بیان کنند.
او تأکید کرد: وقتی افراد به دنبال استاد میگردند، باید کسی را پیدا کنند که شرایط آنها را درک کند و متناسب با حالات روحی آنان دستوراتی بدهد و اشکالاتشان را برطرف کند؛ مرحوم حسنزاده نیز این حالت را داشتند. وقتی یک طلبه ای را صدا زدند و فرمودند: ای بنده خدا اگر به درس فصوص یا تمهید وارد میشوی، باید با طهارت کامل ظاهری و باطنی وارد شوی، ظاهراً ایشان اشارتی باطنی به آن طلبه داشتند که نیازمند طهارت بوده و به هردلیل موفق به انجام این عمل نشده بوده است.
لاریجانی دربخش دیگری از سخنان خود گفت: مرحوم حسنزاده آملی، طبیب روحانی بودند، همانطور که امثال ما طبیبان جسمانی هستیم، برای تشخیص و درمان بیماریهای نفسانی و درونی انسانها نیز نیازمند طبیب روحانی هستیم که به مناسبت حالات درونی شخص به راهنمایی و دستگیری از او اهتمام کند. گاهی مرحوم علامه حسنزاده آملی به مناسبتی به من فرمودند که ممکن است یک نگاه نامناسب، سالها انسان را به لحاظ روحانی و نفسانی عقب بیندازد که توضیح بیشتر درباره این موضوع در این مجال نمیگنجد. اما در همین باب و در جهت تزکیه و تربیت نفس نیز دستورات معنوی فراوانی داشتند که آن دستورات را به برخی از خواص و شاگردان نزدیک خود اعطا فرموده بودند.
استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران تصریح کرد: مرحوم علامه حسنزاده برای مولفههای معرفتی و بینشی ارزش قائل بودند و اگر کسی از ایاشن دستوری اخلاقی یا معنوی میخواست، بر این نکته تاکید داشتند که باید ذهن انسان باز باشد تا مطلب برایش جا بیافتد. بنابر این لازم است که طلاب و اهالی علم بینش خود را ارتقا دهند و به تزکیه نفس بپردازند تا ابواب معرفتی به روی آنها گشوده شود.
او اضافه کرد: استاد حسنزاده همواره تاکید داشتند که مردم نباید نگاهشان به معارف دینی اینگونه باشند که این معارف همانند یک دارو یا کپسول درمانی قابل استفاده و درک اند. بلکه در این مسیر همت و ممارست و استقامت نیاز است. البته دراین راستا برخی از توصیههای خود را در قالب رساله ای با عنوان «لقاءالله» به رشته تحریر درآورده اند که میتواند برای اهالی این امور مفید و قابل استفاده باشد.
عالم ذوالفنون
سومین سخنران این مراسم حمید پارسانیا بود. او طی سخنانی گفت: من به چهار مطلب در رابطه با استاد حسنزاده آملی اشاره میکنم که مطلب اول درباره منزلت و جایگاه علمی ایشان خصوصا در حوزه فرهنگی و تاریخی معاصر ما به عنوان یک عالم ذوالفنون است. نکته دوم در نسبتی است که ایشان بین علوم مختلف برقرار میکردند، نکته سوم درباره نسبتی است که به علامه حسنزاده مخصوصاً در علم هیئت داده میشود و نکته چهارم خاطرهای است که از ایشان دارم.
او ادامه داد: استاد حسنزاده، علامه ذوالفنون بودند و در علوم مختلف همانند کلام، فلسفه، ادبیات، فقه و اصول و هیئت و ریاضیات، به جایگاهی رسیده بودند که در موضع اجتهادی قرار داشتند و این منزلت این عالم بزرگوار را نشان میدهد. ایشان در پانزده سالی که در تهران بودند از اساتید بزرگی بهره بردند و استقرار جدی ایشان در حکمت اسلامیبود.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی افزود: نکته دوم این است که به رغم گستردگی دانش علامه حسنزاده، نسبت به حوزههای معرفتی مختلف اما این دانشها به شکل پراکنده در وجود ایشان جمع نشده بود بلکه از نظم و ارتباط منطقی برخوردار بودند. این اقتضای خود دانشهاست که پیوستگی پیدا میکنند. در حوزه علوم عقلی، عمده تدریس ایشان متوجه علوم الهی و ربانی بود لذا حتی هیئت، ریاضی یا طبیعیات به دلیل استفاده از مبانی الهی، رنگ الهی میگرفت اما علمی که مورد توجه ایشان قرار داشت، علم الهی بود و حجم دروس در این علم با سایر علوم قابل مقایسه نبود.
پارسانیا تأکید کرد: نکته سوم درباره تعرض به ایشان از جهات مختلف است که بعضاً شاهد آن هستیم؛ اما این نسبتها درست نیست. شرح و تدریس دروسی همانند نجوم و ریاضیات بدین به این معنی نبود که هرچه بیان میکنند نظر خود ایشان باشد؛ همانگونه که خود استاد بیان میکردند که به عنوان مثالنظر بطلمیوس در فلان موضوع ممکن است مورد تأیید همگان نباشد. ایشان اساساً به لحاظ فلسفی، فلکالافلاک و کلیت هیئت بطلمیوس را برهانی نمیدانستند؛ لذا نسبت دادن ایننظریات به ایشان و اینکه خودشان هم قائل به چنین مسائلی بودند، صحیح نیست.
این استاد دانشگاه تهران در خاتمه سخنش گفت: در پایان عرائضم قصد دارم یکی از خاطراتم را درباره مرحوم حسنزاده بیان کنم. علامه حسنزاده، مدتی در دهه شصت شمسی ، علم النفس را در مدرسه تحت اشراف آیتالله مکارم شیرازی تدریس میکردند و منزل ایشان هم نزدیک آنجا بود. در خاطرم هست که بعد از پایان درس، خدمت ایشان بودیم و پرسشی مطرح شد که با چهرهای بشاش، بحث را تا دم کوچهای که منزلشان بود ادامه میدادند. در همان یک خانم محترمه ای به سمت ایشان آمد و قصد فروش مقداری از اجناسش را داشت که به وسیله کوپن ارزاق تهیه کرد بود.ایشان با کرامت تمام، وجه اجناس را دادند و فرمودند: از تو این اجناس را میخرم و دوباره آنها را به شما بازمیگردانم. لذا وجه آن را پرداخت کردند و اجناس را هم به آن شخص دادند؛ سپس دست به سوی آسمان بلند کردند و فرمودند: خدا را شاکرم که توانستم مشکلی را از کسی برطرف کنم. امیدواریم خداوند این عالم ربانی را قرین لطف و رحمت خود قرار دهد.
انسان خودساخته و بهثمرنشسته
در ادامه این نشست حسن رمضانی به ایراد سخن پرداخت و گفت: انسان به ثمر نشستهای چون حضرت استاد حسنزاده آملی که هم در بعد علم، قلههای علم و معرفت را فتح کرده بود و به مدارج بسیار عالی و بالایی دست یافته بود و هم از نظر عمل و مراعات اخلاص، آیتی بود بس بزرگ و سترگ، مصداق چنین سخنی و چنین فرمایشی است. فرمایش از قول حضرت عیسی (ع) هست که از ایشان پرسیدند که «من نجالس؟» ما با چه کسی نشست و برخاست داشته باشیم؟ حضرت بر این سه خصوصیت تأکید داشت: یکی دیدن آن شخص که انسان باید با او نشست و برخاست داشته باشد و دیگری سخن او و سومی عملش. نسبت به دیدن فرمود: یذکرکم الله رؤیته. با کسی بنشینید که نگاه به او شما را به یاد خدا میاندازد. حضرت استاد حسنزاده آملی اینگونه بود. از خدا سخن میگفت. از حق صحبت میکرد.
از رسیدن به خدا و سلوک الی الله و لقاءالله و فنای فی الله و بقاء بالله سخن میگفت. تمام آنچه را که این مرد بزرگ قلم زد، نوشت، تببین کرد، از این رنگ و بو برخوردار بود. نگاه به او انسان را به یاد خدا میانداخت و امر دوم، سخن او و گفتار او در علم انسان بیفزاید و حضرت استاد اینگونه بود. آثاری که از آن مرد بزرگ به جای مانده است، چه نوشتار و چه گفتار، همه آنها پر است از نکات و دقائق علمی که بر علم و معرفت انسان میافزاید . امر سوم هم عمل آن بزرگوار است که نگاه به عمل او و توجه به عمل او، انسان را به آخرت ترغیب میکند و میکرد.
او افزود: استاد حسنزاده اهل دنیا نبود. هر گاه سخن دنیا و چرب و شیرین آن به میان میآمد، از «دنیا» تبری میجست. وابسته نبود؛ نه به پست و مقام و نه به جاه و موقعیت. انسانی بود که بندگی خدا را برای خود، بهترین عنوان میدانست. همان فرمایش امام امیرالمؤمنین (ع) که به درگاه الهی عرضه میدارد: «کفی بی فخراً ان تکون لی ربا و کفی بی عزاً ان اکون لک عبدا» بارالها! در عزت من همین بس که من بنده تو هستم و در فخر و مباهات و افتخار من همین بس که تو «رب» من هستی. «انت کما احب فجعلنی کما تحب» تو همانگونه هستی که من دوست دارم. تو هم من را همانگونه قرار بده که تو دوست میداری. حضرت استاد اینگونه بود. بندگی خدا را برای خودش بالاترین عزت میدانست و مربوب بودن به ربوبیت حضرت حق را برای خودش بالاترین فخر و افتخار به حساب میآورد و چیزی از خدا، جزء خود خدا نمیخواست. میفرمود اگر بهشت شیرین است، بهشتآفرین شیرینتر است. میفرمود «حلوا» به کسی ده که محبت نچشیده است.
رمضانی در پایان گفت: بهشت برای حضرت استاد لباس قاصر و کوتاهی است بر قامت بزرگ و عظیم این انسان ملکوتی که در بعد علم و عمل، سلامت بود و با توجه به این علم و عملِ سلامت، به عظمت ملکوتی دست یافته بود. او را نمیشد با بهشت و حور قانع کرد. او فقط و فقط با خدا و عنایت ویژه خدا و عبودیت و بندگی خدا و ربوبیت حق- تبارک و تعالی قانع میشد و این برای او بسنده بود. «یا من یکفی من کل شیء و لا یکفی منه شی.» ای کسی که از همه چیز کفایت میکنی و جای همه چیز را پر میکنی و چیزی از تو کفایت نمیکند و جای تو را پر نمیکند. «اکفنی ما اهمنی من امر الدین و الدنیا و الآخره» بنابراین تو من را در امر دین و دنیا و آخرت کفایت کن که تو همانی هستی که اگر کسی تو را داشته باشد همه چیز را دارد و اگر تو را از دست بدهد همه چیز را از دست داده است. منطق حضرت استاد این بود.
نکاتی درباب استادان علامه حسنزاده
چهارمین سخنران این نشست منوچهر صدوقی سها بود، او گفت: درباره اساتید مرحوم حسنزاده به خصوص در محدوده علوم عقلی تا جائیکه من میدانم ایشان وقتی از آمل به تهران تشریف میآورند به خدمت مرحوم آقای شیخ محمد تقی آملی رضوان الله تعالی علیه میروند که از علما و حکمای تراز اول بودند. ظاهرا آشنایی ایشان با اساتید تهران از طریق مرحوم آقای آملی است. تا جائیکه من میدانم در ساحت معقول، ایشان در تهران موفق به حضور در حوزه درس آقای آملی میشوند و ظاهرا بیشتر فقه و اصول را خدمت ایشان میخوانند و خدمت استاد بزرگوار خود بنده آقای شیخ علی محمد جولستانی اعلی الله قدره که آقای حسنزاده کتبا یکی - دو جا به این تلمذ اشاره فرموده اند، نیز مشرف میشوند. و بعد از ایشان هم مرحوم علامه شعرانی.
او ادامه داد: از دیگر اساتید ایشان در تهران مرحوم الهی قمشه ای بودند و مرحوم فاضل تونی رحمت الله علیهم اجمعین که از سرآمدان شاگردان آقا میرزاهاشم اشکوری بودند و آقا میرزاهاشم هم خلیفه آقا محمد رضا قمشه ای است و این سلسله جلیله مشایخ عرفان نظری اند در عصر خودشان. بعد که به قم مشرف میشوند تا جائیکه من میدانم ارتباط ایشان بیشتر با دو برادر جلیل القدر مرحومان علامه طباطبائی و سید حسن الهی بوده است.
عضو شورای علمی انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: عرفان نظری به عنوان این که علمی است از علوم، در حد این علمیت، حقیقت علم نمیتواند باشد. ما از روز اول که درس خوانده ایم گفته ایم و خوانده ایم و شنیده ایم که «العلم هو الصوره الحاصله من الشی عند النفس» علم انسانها نوعا علم حصولی است که حاصل میشود از خارج در درون انسان است. نقشی است که از بیرون در درون انسان نقش میشود؛ اینکه نمیتواند حقیقت علم باشد. فرض بفرمایید این استکان الان جلوی من است و درون آن آب است و آب هم ولرم است. اگر استکان را در کنار حرارت بگذاریم، گرم میشود. اگر در داخل یخچال بگذارم سرد میشود. سردی و گرمی در خارج یک حقیقتی است. آب گرم در خارج واقعا گرم است و آب سرد در خارج واقعا سرد است. اما، نه گرمی و نه سردی در خارج استقلال وجودی ندارند و هیچ کسی نمیتواند بگوید آن، خود گرما و خود سرما است؛ عرض تابع یک جوهری است، باید چیزی باشد تا سرد و گرم شود. اگر علم هم از همین مقوله بوده باشد که یقینا علم حصولی هم از همین مقوله است، نمیتواند چندان اعتبار و ارزشی داشته باشد. عین حرارتی که عارض بر آب میشود؛ علم صوری برای نفس بنده حاصل میشود، عین همان حرارتی که از آب زائل میشود، نقش هم از ذهن من زائل میشود. ثم ماذا! این چه علمی است. حقیقت علم نقوش و الفاظ و ... نیست.
صدوقی سها تأکید کرد: حقیقت علم همان نوری است که از نفس قدسیه انسان بر میآید و ساطع میشود به نحوی که مرحوم آقای عصار استاد ما میفرمودند، نفوذ میکند در حقایق اشیاء. میخواهم عرض کنم که فلسفه و حتی عرفان نظری نیز، اگر مراد از آنها همان الفاظ و نقوش و ... باشد چندان کار ساز نخواهند بود؛ حقیقت علم اینها نیست. حقیقت علم، تطور نفس انسانی است به علمیت؛ یعنی ذات انسان خودش بشود علم. مگر درباره حق تعالی نمیگویید که صفات عین ذات اند؛ در اینجا هم تا چنین حالتی پیدا نشود مشکلی حل نخواهد شد.
او ادامه داد: در این محدوده، یعنی آن علمی که با نفس نفیس مرحوم حسنزاده عینیت داشته باشد تا جایی که من میدانم، این بهره را از مرحوم آقای سید حسن الهی برادر بزرگوار مرحوم علامه گرفته بودند و داستانهایی که نقل میکردند و بسیاری از دوستان شنیده اند؛ کاشف از همین معنا است که در خدمت مرحوم «الهی» یک رقم تطور نفسانی برای ایشان پیش آمده بوده است و این همه که از اتحاد عقل و عاقل و معقول دم میزنند و ما هم دم میزنیم، لااقل این مهم برای ایشان حاصل شده بوده است.
میراثدار عقلانیات و عرفانیات
در ادامه سید حسن امین به ایراد سخن پرداخت و گفت: استاد ما علامه حسن حسنزاده آملی حامل و میراثدار عقلانیات و عرفانیات 1400 ساله اخیر مکتب تشیع بود. از این جهت مخصوصاً در ابعاد فلسفی و عرفانی اگر ما میخواستیم که اسوه و نمونه برجسته تمام فیلوسافان و عارفان و متفکران و حتی متعبدان این هزاره اخیر را در شخص واحدی جمع کنیم مصداق اتم و اکمل این شخص علامه حسنزاده بود. بنابراین هر چند که ابعاد شخصیتی ایشان متعدد و متنوع بود اما میزان تولید علم و تعداد آثار ایشان حقیقتاً حیرتانگیز است. یعنی اگر یک انسان معمولی که 8 ساعت باید بخوابد و 8 ساعت کار کند و 8 ساعت هم به عبادت و عبودیت و زندگی زناشویی و تربیت اولاد بپردازد، آن شخص حتی ممکن است موفق نشود از آثار انبوه علامه حسنزاده آملی رونویسی کند.
او افزود: ایشان بخت خوبی داشتند که موفق شدند آخرین نسل از استادان فلسفه و حکمت و فلکیات و نجوم که در مرتبه متعالی بودند، را درک کنند و تقریباً میتوانم بگویم هیچکدام از آنها تکرار نشدند. مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی استاد ایشان بوده است یا اینکه علامه طباطبایی یا برادر ایشان محمد حسن الهی طباطبایی در عرفان و سلوک، استاد ایشان بودند. همچنین استاد برجسته دیگری که ایشان داشتند، استاد ابوالحسن شعرانی بودند که یکی از مردان ممتاز صد ساله اخیر بودند. ایشان فوق العاده متواضع افتاده و بیاندازه بیادعا و بیتکبر بودند.
یک عمامه بسیار کوچکی میبستند و اکثراً بعد از اینکه در مدرسه مروی تدریسشان تمام میشد به طرف کتابفروشی اسلامیه که ناشر آثار ایشان بود، میرفتند و آنجا مینشستند و من هم مکرر در مدرسه مروی و هم در همان انتشارات و کتاب فروشی اسلامیه خدمت ایشان میرسیدم. و چه کارهای بزرگی از جهت تصحیح متون و منابع کردند و در همه آن کارها هم آقای حسنزاده را با خودشان سهیم نموده بودند. زبان فرانسه میدانستند. اصلاً به مادیات و دنیا هیچ اعتنایی نداشتند، آقای حسنزاده نیز تحت تعلیمات آقای شعرانی همان روش بیاعتنایی به دنیا را داشتند و زندگی بسیار سختی هم در تهران تجربه کرده بودند.
امین در بخش دیگری از سخنان خود گفت: یکی دیگر از استادان برجسته مرحوم علامه حسنزاده آملی، آقای محی الدین مهدی الهی قمشهای است که در دانشگاه هم تدریس میکرد. مرد عارف و بسیار بسیار متواضع که طبع شعر هم داشت و دیوان شعر او هم منتشر شده و آقای حسنزاده هم ، شاعرانهگیای که دارد بیشتر برگرفته از همین آقای الهی قمشهای است. مابقی استادان ایشان اعتنایی به شعر نداشتند و شاید سرایش شعر را دون شأن علما و حکما میدانستند. به هر جهت ایشان این بخت بزرگ را داشت که در حوزه فلسفه تهران بلکه حوزه فقهی تهران، تمام استادان برجستهای که در این شهر در آن زمان وجود داشتند را درک کند.
ضرورت کشیک نفس
در پایان این برنامه نیز قادر فاضلی به ایراد سخن پرداخت و گفت: آشنایی من با حضرت علامه از طریق خواندن کیهان فرهنگی بود که در سالهای 61 و 62 شمسی چند سالی چاپ میشد و به رایگان لابلای روزنامه کیهان فروخته میشد. در هر شماره با شخصیتی مصاحبه میکردند و من تصادفا مصاحبه ایشان را خواندم و بسیار علاقمند شدم. یکی دو سال بود که من به قم آمده بودم و سال سوم طلبگی من بود ، علاقمند شدم و آدرس ایشان را پیدا کردم و به کوچه ممتاز رفتم، دق الباب کردم و خود ایشان تشریف آوردند و در را باز کردند و گفتند: چی میخوای آقا جان! این اصطلاح آقاجان تکیه کلام ایشان بود. گفتم اینطور است و من میخواهم از محضر شما استفاده کنم. جمله ای فرمود و یادم است که وقتی به حجره برگشتم کلی گریه کردم. گفتند: آقاجان شما از دور آب میبینید، به نزدیک که بیایی سراب میبینید! من در خود فرو رفتم که به ایشان چه بگویم! سپس گفتند آقا ما به شما نیازمندیم! گفتند که شما چه کاره هستید و چه میکنید؟ گفتم من طلبه هستم. گفت چه میخوانی؟ گفتم شرح لمعه میخوانم. گفتند: معقول چه خوانده ای؟ گفتم که معقول چیزی نخوانده ام. گفت اینکه نمیشود باید مقداری هم معقول بخوانی و گفتم مثلا چه بخوانم؟ گفت نهایه ای، بدایه ای، شرح تجریری خوانده باشید و بعد انشاا... توفیقی شد ما هم در خدمتتان هستیم.
من از همانجا خداحافظی کردم و رفتم و کتاب نهایةالحکمه را خریدم و شرح تجرید علامه شعرانی که از اساتید استاد حسنزاده بودند را فراهم کردم خواندم و خلاصه نویسی کردم و با حاشیهها مطالعه میکردم. باز خدمتشان رفتم و گفتم من پارسال آمدم و شما اینطور گفتید و من هم به توصیه شما رفتم و یک دور حکمت خواندم. گفتند: چه اراده ای و بعد مکثی کردند و گفتند شما میتوانید از هفته آینده بیایید و در درس شرح اشارات ما شرکت کنید.
او افزود: حرف اول ایشان که آقاجان شما از دور آب میبینید ولی سراب میبینید در ذهن ما چطور تاثیر گذاشت که ما سالها بعد پنج جلد کتاب تحت عنوان آب و سراب نوشتیم. که به بررسی عرفانهای نوظهور و مقایسه آنها با عرفانهای اسلامی پرداخته است و چاپ هم شده است.
فاضلی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: علامه حسنزاده از برادر مرحوم علامه طباطبائی مرحوم سیدمحمدحسن الهی نقل میفرمودند که سیدمحمدحسن الهی به من فرمود: روزی از طریق علم اعداد وعلم جفر سوالی کردم که چگونه میتوان به خدمت امام زمان رسید؟ (علم اعداد وعلم جفر فنی در علوم غریبه اند و این بزرگان ین علوم را میدانند و علامه حسن زاده نیز میدانستند). میگفتند: جواب آمد؛ «بالتوجه التام الی الله». با توجه تام نه توجهی ناقص چون امام زمان خلیفةالله است، کسی که به الله توجه نداشته باشد به خلیفه الله هم توجه نخواهد داشت. حال سوال و جواب چگونه بود من نمیدانم این مربوط به علم اعداد است. علامه حسن زاده میفرمودند آدم باید کشیک نفس بکشد.
استاد حوزه علمیه قم تأکید کرد: مرحوم علامه حسنزاده این جمله را زیاد میفرمود که: هر کس میهمان سفره خویش است. یعنی شما در آن دنیا بر سر سفرهای مینشینی که خودت از این دنیا آماده و تهیه کردهای و به آن طرف فرستادهای. یک نکته فنی و علمی و کاربردی که میفرمودند، این است که؛ عامه میپندارند انسان به بهشت و جهنم میرود، ولی خاصه اعتقاد دارند بهشت و جهنم در انسان است. انسان خود، بهشت و جهنم است و در خودش بهشت و جهنمی ایجاد میکند. قرآن کریم میفرمایند: «واما آن کان من المقربین فروح و ریحان جنت نعیم» . یعنی این آدم، خود روح ریحان و جنت نعیم میشود. جمله لطیفی است. عامه میگویند فلانی به بهشت رفت و فلانی به جهنم رفت ولی خاصه میگویند فلانی خود بهشت و فلانی خود جهنم است. این نکته در انسانسازی بسیار کارساز است.
نظر شما