نشست «کوروش هخامنشیان، آنگونه که باید شناخت ...» برگزار شد
سلیمی نمین: محمد مقدم به ساختگی بودن سلسله هخامنشیان معترف است/ جلیلیان: استدلال مقدم بهشدت نارواست
عباس سلیمینمین با ارجاع به مقدمه محمد مقدم در کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» معتقد است که سلسله هخامنشیان ساخته و پرداخته باستانشناسان در خدمت اشرافیت یهود است و دکتر شهرام جلیلیان با رد این سخن مقدم بر این باور است که کتابی که مورد اشاره است حتی یک فصل درباره تاریخ بابل و قوم یهود ندارد!
در این نشست که بیش از دو ساعت طول کشید، بحث درباره ارتباط سلسله هخامنشیان و ارتباط آن با اشراف یهود به درازا کشید و قرار شد بررسی وجود و شخصیت کوروش در وقت دیگری در همین صفحه بهزودی صورت بگیرد.
عباس سلیمینمین گفت: ما بهعنوان مسلمان به تاریخمان توجه ویژه داریم و این جزء آموزههای قرآنی است توجه به تاریخ. بنابراین تاریخ بسیار مهم است به ویژه تاریخ خود یک ملت. بنابراین نه من نه جناب شهرام جلیلیان در این مسیر نیستیم که تاریخ را نفی کنیم. اگر ما تاریخ هخامنشی محور را نفی میکنیم به این معنی نیست که میخواهیم بخشی از تاریخمان را نادیده بگیریم برعکس میخواهیم آن بخش از تاریخ را که واقعیت دارد، بدانیم تا از آن تجربه کسب کنیم. اگر تاریخ را برای ما جعل کرده باشند! ما هرگز نمیتوانیم از این تاریخ بهره بگیریم.
او افزود: بنابراین اگر امروز بحثی درباره تاریخ باستان صورت میگیرد به این معنی نیست که ما میخواهیم بخشی از تاریخمان را متزلزل کنیم یا نادیده بگیریم. چنین سخنی تهمت است، برای اینکه تعقل در این قضیه حاکم نشده است. بنابراین من تاکید دارم تاریخمان را مطالعه کنیم تا بر عمر خودمان بیفزاییم. یعنی کسانی که تاریخ ما را هخامنشی محور کردند، در واقع بخشی از عمر ما را تقطیع کردند، به عبارتی تنزل تاریخ باستان ما به 2500 سال و مبدا آن را هخامنشیان قرار دادند، ظلم بزرگی است به ملت ایران، فلات ایران و تاریخ بشریت. چون در واقع تاریخ ایران با تاریخ بشریت گره خورده و هر نوع جعل در این قضیه تاریخ بشریت را خدشهدار میکند.
این تاریخپژوه عنوان کرد: برای شروع بحث سراغ کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» نوشته آلبرت اومستد میروم که آقای محمد مقدم آنرا برای انتشارات امیرکبیر ترجمه کرده است و قطعا آقای جلیلیان او را میشناسد که بهشدت طرفدار تاریخ هخامنشی است و در این رابطه کارهای زیادی کرده است و در مقدمه به بحثی اشاره میکند که قابل توجه است؛ اگرچه مقدم خود گرایش پررنگی به تاریخ باستان دارد؛ اما در اظهارنظر او درباره کتابهای دوره هخامنشی درخور توجه است. او مینویسد: «در سدههای 17 و 18 میلادی نوشتههای کتاب مقدس زیر نکتهسنجی و خردهگیری پژوهندگان و فرزانگان در اروپا قرار گرفت.
در همین هنگام پارهای از نویسندگان بزرگ اروپا نوشتههای باستانی دین و فرهنگ ایران و هند روی آوردند. برای جلوگیری از پیشرفت و گسترش این طرز فکر دستگاههای دینی اروپا و سپس آمریکا کوشش و خرج بسیار کردند که از راه پژوهشهای تاریخی بنیاد نوینی برای تاریخی جلوه دادن داستانهای دینی خود استوار سازند. کاوشهای فراوان در سرزمینهای کتاب مقدس پی در پی انجام گرفت و با آثاری که یافت میشد، نامهای کتاب مقدس گذاشته میشد و آنچه برخلاف میل به دست میآمد یا به دست فراموشی سپرده میگشت یا تعبیری دلخواه از آن میشد و گزارشهای باستانشناسی و بحثهای زبانشناسی و تاریخهایی که نوشته شده با همه دانش و پژوهشی که برای آنها به کار رفته و زمینه بزرگی که برای پژوهشهای آینده به دست داده، هدف اصلی همه آنها جزء این چیزی نبوده است. پس جای شگفت نیست که در این کتاب ]تاریخ شاهنشناهی هخامنشی[ نویسنده آگاه آن، همین روش را به کار بسته و مواد بسیاری را برای نشان دادن نادرستی داستانهای کتاب مقدس و در درجه دوم نویسندگان یونانی گردآوری و گزارش کرده است. شاید سزاوارتر بود عنوان آن را «تاریخ بایل و یهود در عصر هخامنشی» میگذاشت.» آنچه خواندم سطوری از مقدمه (صص 2 و 3) کتاب به قلم محمد مقدم از دانشگاه یوتا بود.
سلیمینمین بیان کرد: در این مقدمه محمد مقدم اعتراف جدی دارد، آثاری که پیدا میشد قرار بود به عبارتی تاریخ یهود را گویاسازی کند. آثاری که میتوانستند با آن تطبیق دهند، حفظ میکردند و آنهایی که نمیتوانستند تطبیق دهند، از بین میبردند. من برای اینکه بحث را تکمیل کنم، کتاب «تخت جمشید» اثر اشمیت را با خود آوردم که در این کتاب آثار بسیار روشنی را در حوالی تخت جمشید میبینید که امروز اصلا نمیتوانید سراغش را بگیرید. این کتاب تصاویر زیادی از آثار عیلامی (خشت و گلی) دارد که امروز اصلا در اطراف تخت جمشید وجود ندارد. بنابراین آنچه محمد مقدم بیان میکنند لااقل در آثار کسانی که کاوشهایی در تخت جمشید انجام دادند و تبدیل به کتاب کردند، خیلی ملموس است.
او افزود: بنابراین اگر رویکرد تاریخ هخامنشی محور حل مشکلات اشرافیت یهود بوده که هست یعنی اشرافیت یهود مشکل جدی در تاریخ داشته؛ چه در تاریخ باستان چه در تاریخ اروپا و این بحث جدی است برای ما که عدهای برای حل مشکل تاریخ یهود، یعنی تاریخ اشرافیت یهود که در واقع منشا مفاسد زیاد است که تورات هم بخش زیادی از مفاسد را نشان میدهد. بنابراین یکی از موضوعاتی که لازم و ضروری است که آنرا تشریح کنم تورات در واقع بخش اعظمش تاریخ یهود است یعنی کتاب آسمانی نیست بلکه تاریخ یهود را بیان کرده است، به طوری که افراد مختلفی تاریخ یهود را نوشتند و به طور مرتب به تورات اضافه شده است.
ردی از ستایش تمدن یهود در اثر اومستد نیست!
شهرام جلیلیان در ادامه این نشست با اشاره به پیشنهاد مکتوب کردن دیدگاههای دو طرف بحث گفت: من نماینده جریان خاصی نیستم و معلم تاریخ در دانشگاه شهید چمران اهواز هستم و تاریخ ایران باستان را تدریس میکنم و در حقیقت به تاریخ نیاکان بسیار علاقهمندم به آن افتخار میکنم کما اینکه به تاریخ دوران اسلامی و تمدن آن هم با افتخار مینگرم. همچنان که بخشهای درخشان تاریخ معاصر میبالم و در بخشهایی که سرخوردگی داریم باعث ناراحتی و غمگینیام میشود. با این حال عقل حکم میکرد وقتی میخواهم با شما گفتوگویی داشته باشم که حتما مناظرههای شما را ببینم و گفتوگوهای شما را بخوانم و بشنوم و این شانس را داشتم پیش از اینکه به این گفتوگو بیایم با افکار شما از طریق تلویزیون و مصاحبههایی که انجام دادید، آشنا بشوم.
او افزود: نکاتی که مطرح کردید، هیچکدام جدید نبودند و دیدگاه شماست که طی سالهای گذشته هم تغییری نکرده است. من در این بحث بنا ندارم دیگر دیدگاههایی را که در گفتوگوهای دیگر ارائه دادید یا مکتوب کردید، نقد کنم. همین جملاتی که در اینجا مطرح کردید، بررسی و نقد میکنم و کاری هم به سخنان دیگر پژوهشگران ندارم. نکتهای که باید به آن اشاره کنم، بالیدن همه انسانها به نکات درخشان تاریخی یک جامعه است چنانکه در دورههای ضعف نیز سرخوردگی وجود دارد. در میان کسی نیست که به دوران دفاع مقدس افتخار نکند، دورهای که اجازه ندادیم یک سانتیمتر از خاک کشورمان از دست برود. وقتی به تاریخ گذشته نگاه میکنیم در دوره هرپادشاهی که بخشی از خاک ایران را از دست دادیم، سخت برآشفته میشویم و شاهان آن دوره را نالایق میدانیم و سیاستمداران ناآگاهی بر سر کار بودند که کشور به غارت رفته و اثار ملی ما به تاراج رفته است. وقتی از قاجاریه حرف میزنیم یاد استانهایی میافتیم که از کشورمان جدا شد و به دست روسها افتاد.
استاد تاریخ دانشگاه چمران عنوان کرد: یکی از دورههایی که در تاریخ ما درخشان است و با مرور وضعیت آن دوره به ما احساس غرور دست میدهد. برای اطلاع دوستان که خودشان هم میدانند عرض میکنم دوره هخامنشیان یعنی دورهای که فرمانروایان آن گستره جغرافیای را اداره میکردند که در سه قاره پراکنده بود؛ شامل بخشی از هند امروزی، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، عراق، عیلام، سوریه، فلسطین، سرزمینهای اشغالی، صحرای سینا، مصر، لیبی، حبشه تا مراکش از این طرف هم تا ترکیه، مقدونیه و غیره. فرمانروایان دوره هخامنشی نزدیک به بیش از 200 سال این قلمرو را با یک سیاست بسیار سنجیده اداره کردند.
جلیلیان با انتقاد از سخنان محمد مقدم گفت: کتاب «تاریخ شاهنشاهی هخامنشی» که آقای سلیمی نمین به درستی سطوری از آن را خواندند، من هم دارم. خیلی در شگفت هستم که جناب مهندس در هیچ کجای این کتاب بخشی را نشان نمیدهند که اومستد در این کتاب از تاریخ اشرفیت یهود را پررنگتر از دیگر استانهایی که در تاریخ هخامنشی وجود دارد، نشان دهد! و چرا به گفته بهشدت نادرست مترجم این کتاب استناد میکنند نه به مطالب خود کتاب. دوستان متنی که جناب مهندس خواندند خیلی خیلی بدیهی است در غرب یک کشاکشی میان کلیسا و علم وجود داشت. مخالفان کتابهای مقدس به دنبال دستاویزهایی بودند برای اینکه کتاب مقدس عهد عتیق و جدید را بیاعتبار نشان دهند.
ابزاری که بعد از عهد رنسانس و به ویژه دوره روشنگری داشتند این بود که به شرق بیایند و به دنبال این بودند آیا تمدنهای باستانی پیدا میشود که کهنتر و اصیلتر از داستانها و افسانههایی باشد که در کتاب مقدس است یا نه؟ و این پدیده باعث شد که باستانشناسان حمایت کنند هر بار که اروپاییان، دینستیزان و کسانی که با کلیسا سر دشمنی داشتند، الواح گلی را در میانرودان پیدا میکردند که نشان میداد که داستان تولد حضرت موسی نمونه کهنتر دارد یعنی سارگن اکدی، بسیار خشنود میشدند که دین یهود چنان که تصور میشود، دین کهنی نیست و داستانهای برآمده از ...
او درباره کاوشهای مبتنی بر کتاب عهد عتیق و مقدس ادامه داد: هر جا الواحی پیدا میکردند مانند گیلگمش که داستانی کهنتر دارد، آنرا برجسته میکردند که کلیسا و حکومتهای دینمدار به مقابله برمیخیزند و جنانچه اشاره کردید به دنبال آن رفتند تا داستانهایی بیابند که عهد عتیق و جدید را تایید بکنند. لذا باستانشناسی که با این انگیزه میآمدند همانطور که اشاره کردید به دنبال جغرافیایی بودند که در عهد عتیق آمده بود برای همین نخستین جایی که در ایران کاوش میشود، شوش است، زیرا در کتاب عهد عتیق و منابع یونانی بارها نام شوش آمده است. برای همین مستقیم به تختجمشید نمیروند. برای همین با باستانشناسی تلاش کردند مطالب کتاب مقدس را تایید کنند، زیرا کسی مانند ولتر چندین اشتباه را در بخش عهدعتیق کتاب مقدس پیدا کرده بود. از آن طرف جغرافیدانان تصورات جغرافیایی کتاب مقدس را به زیر سوال بردند. در حقیقت دانشمندان محتوای کتاب مقدس را که تحریف شده بود، زیر سوال بردند.
مترجم کتاب بیان کرد: اما نکته اینجاست تصوری که دکتر محمد مقدم درباره این کتاب دارد این را به شهادت متن بیش از 700 صفحهای کتاب عرض میکنم، به هیچ عنوان نباید به پیشنهاد مترجم تاریخ بابل و یهود در عصر هخامنشیان میشد، زیرا جناب سلیمینمین این کتاب 37 فصل دارد و حتی یک فصل آن به طور مستقل درباره یهود و بابل نیست. کتاب را نگاه کنید حداقل عناوین فصلهای آن را بنگرید کجای کتاب در ستایش از تمدن یهود است؟!
نظر شما