این کتاب انتخاب ناشر بود. مدتی بود که کتابهای داستانی و غیرداستانی مرتبط با جنگ جهانی دوم را مطالعه میکردم و اتفاقاً همان موقع ناشر این کتاب را برای ترجمه به من پیشنهاد کرد و همین همزمانی و علاقهمندیام به موضوع باعث شد پیشنهاد ناشر را بپذیرم. در این میان، پرفروش بودن کتاب و مهمتر از آن، بکر بودن موضوع کتاب هم در انتخابم بیتأثیر نبودند؛ چرا که کتابهای بسیاری درباره جنگ جهانی دوم نوشته شدهاند؛ اما شاید کمتر کتابی بر روز دی (یعنی روزی که نیروهای متفقین برای آن برنامهریزی کرده بودند تا فرانسه را از اشغال نازیها آزاد کنند) و نقش زنان در این روز تمرکز کرده باشد. زنانی که صرفاً در پشت جبهه نبودند، بلکه لباس نظامی مردان را به تن کردند، تحت آموزش قرار گرفتند و حتی چتربازی یاد گرفتند تا بتوانند شبانه با چتر پشت خطوط مرزی فرود بیایند، و دست به فعالیتهای خرابکارانه زدند، و چون آلمانیها به دیدن زنانی که سوار بر دوچرخه به این طرف و آن طرف میروند عادت داشتند به آنها مظنون نمیشدند، در حالی که آنها با آن ظاهر ساده و آرامشان نقش قاصد و جاسوس را ایفا میکردند و اطلاعات لازم را در اختیار شبکه مقاومت فرانسه قرار میدادند. این صرفاً یکی از نقشهایی است که در این کتاب به آن پرداخته شده و به جرأت میتوانم بگویم اگر به خاطر وجود این زنان نبود، شاید پایان جنگ طور دیگری رقم میخورد. این ویژگیها، به همراه اطلاعات مستند این کتاب، و چشمانداز جدیدی که نویسنده برای نگاه به جنگ انتخاب کرده بود، در کنار نثر روان و فصلبندی منظم کتاب و خطوط داستانی و پیرنگ منسجم کتاب دست به دست هم داد تا برای ترجمهی آن مصمم شوم.
جنگ همیشه بسترساز داستان آدمهاست. جنگ جهانی دوم در این کتاب نقش پررنگی دارد. این ارتباط جنگ و آدمها را چطور یافتید؟
بدیهی است جنگ از جهات گوناگون تأثیرات بسزایی بر زندگی آدمها میگذارد که صرفاً به مسائل سیاسی و اقتصادی محدود نمیشوند. شرایطی را تصور کنید که بیشتر مردان به جای خانههایشان در میدان جنگ هستند. همه چیز جیرهبندی میشود و مردم ناچارند الگوی همیشگی زندگیشان را تغییر دهند و با کمترینها بسازند. حتی زنها و بچههایی که مستقیماً در جنگ مشارکت ندارند به نوعی درگیر میشوند، چرا که وقتی مردان در جبهه هستند، احتمالاً زنان و کودکان ناچار به کار کردن میشوند. از طرفی آثار گوناگون جنگ با پایان یافتن جنگ تمام نمیشوند، بلکه تا مدتها ادامه پیدا میکنند و همچنان ابعاد گوناگون اقتصادی، اجتماعی و روانی جامعه را تحتالشعاع قرار میدهند. بنابراین نمیتوان از جنگ گفت و به خانوادههایی که شهر و دیارشان را ترک کردند و از همه داراییهایشان گذشتند و از آن بدتر، عزیزانشان را از دست دادند اشارهای نکرد. آنچه در این کتاب درباره رابطه میان جنگ و زندگی آدمها پررنگ جلوه میکند، صفتهایی است که انگار به واسطه جنگ در آدمها برجستهتر میشوند. شجاعت، آزادیخواهی، فداکاری و از جانگذشتگی سربازان و مأموران، چه زن و چه مرد، کاملاً جلوهگر میشود و از سوی دیگر، صفات جنگطلبانهای چون فریب، زیادهخواهی و فرصتطلبی میان سردمداران جنگ بیشتر از هر زمانی خود را نشان میدهد. جنگ از دیدگاه من، همچون صحنه تئاتری است که آدمها روی آن نقش خود را ایفا میکنند و تاریخ تماشاگر آنهاست و دربارهشان قضاوت خواهد کرد.
زنان همیشه در پسزمینه داستانهای مربوط به جنگ نقشی ایفا میکنند. آن هم در گذشته. اما در این رمان، زنان نقش جدیتری دارند. نویسنده در این حوزه درگیر عقاید خاصی بوده است؟
سارا رز، نویسنده کتاب، که روزنامهنگاری آمریکایی است، از یادداشتهای روزانه، روایات شفاهی، اسناد جنگی، و تاریخنگاریهای نظامی برای نگارش این کتاب استفاده کرده است. ضمن آنکه به فرانسه رفته و زبان فرانسوی را آموخته است، و حتی چتربازی کرده و خواندن کد مورس را یاد گرفته است تا بتواند خود را کاملاً در زندگی قهرمانهای کتابش غرق کند. انگیزه نویسنده را شاید بتوان در بخش پایانی کتاب خلاصه کرد. سارا رز کتاب را با پیروزی متفقین تمام نکرده است، بلکه به نگاه جنسیتی در جنگ پرداخته است، به زنانی که شجاعانه برای آزادی جنگیدند، اما بر خلاف همقطارانشان که مرد بودند، با تشریفات نظامی شکوهمندانه به خانه بازنگشتند. او مینویسد: «زنانی که درست مثل مردان جزو مأموران مخفی بودند و همان وظایف را بر عهده داشتند، برای دریافت نشان صلیب ویکتوریا که بالاترین نشان نظامی بریتانیاست معرفی نشدند، چرا که رسماً سرباز محسوب نمیشدند و برای دریافت نشانهای نظامی واجد صلاحیت نبودند، درجه و حقوق دریافتی آنها پایینتر از مردان بود و در نتیجه غرامت جنگی کمتری نیز به آنها تعلق گرفت.» سارا رز به کمرنگ جلوه داده شدن نقش زنان در تاریخ جنگ اشاره کرده است. به گفته او «اگر روایات شفاهی نبود سرگذشت بسیاری از این زنان در تاریخ برای همیشه از بین میرفت.»
میتوان این رمان را محلی برای ورود زنان به حیطه جنگ و محیط مردانه در زمان جنگ جهانی دوم دانست؟
نویسندهی کتاب در پینوشت کتاب توضیح میدهد اولین زنانی که در نبردی مدرن خدمت کردهاند آنهایی بودند که طی جنگ جهانی اول، بین سالهای 1914 و 1916 در روسیه به جنگ رفتند. ولی زنان واحد اجرایی عملیات ویژه یا SEO طی جنگ جهانی دوم جزو نیروهای رسمی ارتش نبودند و فعالیتهای چریکی با نبردهای سازماندهی شده تفاوت بسیاری دارد. در سال 1942، متفقین در شرف شکست بودند و آلمان شکستناپذیر به نظر میرسید. تمام مردانی که در انگلستان توانایی جسمانی داشتند به جنگ رفته بودند. چرچیل به عنوان آخرین تیر ترکش خود، واحد اجرایی عملیات ویژه را تأسیس کرد و با استخدام جاسوسانی، آنها را تحت آموزشهای خرابکارانه و نیز نظامی قرار داد. اما به دلیل کمبود مردان، این واحد دست به اقدام غیرمنتظره و بیسابقهای زد و زنان را استخدام کرد. 39 زن داوطلب شدند، و خانه و زندگیشان را رها کردند تا عضو این سازمان در فرانسه شوند. در نهایت، نیمی از آنها دستگیر شدند و یک سومشان جان خود را از دست دادند. در این کتاب سارا رز بر زندگی سه نفر از این زنها تمرکز کرده است. اودت سانسوم، لیز دو بیساک، و آندره بورل. این زنان با انجام فعالیتهای خرابکارانه، قطارها را از ریل خارج میکردند تا در آمد و شد نیروهای آلمان اختلال ایجاد کنند، انبار سلاحها و مهمات را منفجر میکردند، خطوط برق و تلفن را قطع میکردند و اطلاعات مهمی را جمعآوری و منتقل میکردند تا زمینه را برای تهاجم متفقین در روز دی مهیا کنند.
آیا میتوان گفت که نویسنده حتا به زنستیزی دوران هیتلر و دست کم گرفتن زنان اشاره کرده و از اطلاعات تاریخی گرفته تا علوم انسانی در این رمان بهره برده است؟
بله. نویسنده برای نگارش این کتاب از منابع و اسناد متنوعی بهره گرفته است و قطعات پراکندهی این پازل را کنار هم قرار داده و در نهایت خطوط داستانی متعدد کتاب را در فصلهای پایانی با نزدیک شدن به نبرد نرماندی و روز دی در هم ادغام کرده است. در مورد وضعیت زنان نیز همه میدانیم در دوران رایش سوم نقشی که برای زن تعریف شده بود در خانهداری خلاصه میشد. به عبارت دیگر زنان نقش همسر و مادر را بر عهده داشتند و حتی دختران آلمانی را تشویق میکردند که اگر قرار است بین شغل و ازدواج یکی را انتخاب کنند، ازدواج را انتخاب کنند. نویسنده در کتاب به این موضوع اشاره میکند که طی جنگ جهانی دوم، هنگام تصمیمگیری برای استخدام زنان در واحد اجرایی عملیات ویژه، نگرش آلمانیها به زنان بیتأثیر نبوده است. او مینویسد «زنان برای امور مخفیانه بسیار مناسب بودند، وقتی تنها در خیابانها رفتوآمد میکردند خونسرد به نظر میرسیدند و چون آلمانیها زنان را دست کم میگرفتند، محال بود به خانمی به عنوان خرابکار مظنون شوند.» پینوشتهای کتاب نشان میدهد که نویسنده بر اساس اسناد موجود در موزه جنگ بریتانیا این وقایع را روی کاغذ آورده است.
مطالعه این کتاب را به چه مخاطبانی پیشنهاد میکنید؟
این کتاب پر از جزئیات است، شخصیتهای متعددی دارد و ممکن است برای بعضی خوانندهها کمی سنگین باشد، چرا که لازم است مخاطب کتاب تا حدی با تاریخچهی جنگ جهانی دوم، کشورهای درگیر، رهبران این جنگ و شرایط آن دوره آشنایی داشته باشد، ولی برای علاقهمندان به تاریخ، جزئیاتی را دربارهی روز دی، و به طور خاص زنان شبکهی مقاومت فرانسه شامل میشود که پیشتر به آنها پرداخته نشده است. گاهی دوستانی که جلد کتاب را میبینند از من سؤال میکنند مگر روز دی دخترانی هم داشته است؟ و جواب من این است که بله، و این زنان غیور یکدیگر را «دختر» صدا میزدند و نام کتاب بر این اساس انتخاب شده است.
نظر شما