نامزدهای ایرانی جایزه آسترید لیندگرن در نخستین روز هفته کتاب با تاکید بر آنچه عوامل برونزا و درونزا بسترسازی حیطه ادبیات کودکان و نوجوانان خواندند، بر لزوم توجه به اقتصاد صنعت نشر تاکید کردند.
فریدون عموزاده خلیلی در این نشست -که همزمان با بیست و نهمین دوره هفته کتاب در مرکز آفرینشهای کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان برگزار شده بود- بر لزوم بهینهسازی در دو سطح برونزا و درونزا تاکید کرد.
این نویسنده ادبیات کودکان ونوجوانان تصریح کرد: برای جهانیشدن ادبیات کودک و نوجوان ایرانی لازم است تا در دو سطح یا دو حوزه بهصورت جدی کار شود. یک سطح برونزاست و در محیط اتفاق میافتد و به تصمیمات، راهکارها و اقداماتی برمیگردد که در سطح جهان بایستی مهیا شود. در این حوزه میتوان از «ترجمه های موفق آثار ایرانی»، «تعامل و مراودات فرهنگی بین پدیدآورندگان ایران و خالقان عرصه جهانی» و «ایجاد شرایط مساعد اجتماعی برای نگارش و چاپ آثارخوب» یاد کرد. البته این خدمات به ناشران و دولتمردان و نهادهای فرهنگی در حوزه ادبیات کودک و نوجوان برمیگردد و ارتباطی با نویسنده ندارد. ما، در این زمینه خیلی ضعیف بودیم. بهگونهای که بهجز کتابهای تصویری، کتابهای دیگر ما بهویژه رمانهای نوجوانانه ما بهسختی در جهان دیده میشود. نمایشگاهها و جشنوارههای جهانی ادبیات کودک و نوجوان ایرانی را نمیشناسند.
نویسنده «دو خرمای نارس» گفت: در سطح درونزا نیز، متاسفانه نویسنده ما تصور میکند اگر مطلبی را مینویسد و مورد حمایت رسمی قرار میگیرد و بعضا اثرش تیراژ قابل توجهی در کشور میگیرد، الزاماً اثر خوبی است؛ در حالی که اینطور نیست. من در گفتگو با رئیس آلما در سال ۹۴ متوجه این مشکل شدم. بر اساس گفته رئیس آلما کتاب های کودک و نوجوان ایرانی به هیچ وجه بازگوکننده شرایط، ویژگیها و حال و هوای کودکان ایرانی نیستند. باید کارهای خود را بهگونهای بنویسیم که مخاطب جهانی بفهمد شخصیت ایرانی و کودکان و نوجوانان ایرانی در ایران چگونه زندگی میکنند؛ در حالی که اینطور نیست و تجربه زیستی نویسندگان ما، در داستانهایشان سرریز نشده است. بنابراین نمیتواند به کشف منتهی شود. ما، در داستانهایمان صرفاً تیپ معرفی میکنیم و این سبب میشود ادبیات کودک ما برای جهانیشدن با مشکل مواجه شود. هیچ تفاوتی بین کودک ایرانی با سایر کودکان در آثار نویسندگان ما وجود ندارد که بتواند او را شناسنامهدار کند. کما اینکه در مورد پرداختن به مفهوم عشق ما نتوانسته و نمیتوانیم آن را به گونهای تصویر کنیم که مخاطب در لابهلای اثر کشف این مفهوم جهانی در شهری خاص با مختصات خاص ایرانی چه رنگ و بویی دارد.
بنا به گفته عموزاده خلیلی ضعف در خلق جهان داستان، خلق شخصیتها و ... باعث شده است که ادبیات کودک ما فرصت رشد پیدا نکند. خلق و کشف از موجبات پیروزی یک اثر است.
او افزود: اگر ما میبینیم افرادی چون جمشید خانیان یا حمیدرضا شاهآبادی نامشان برای دریافت جوایز جهانی، مثل آسترید لیندگرن معرفی شدهاند، علتش آن است که این افراد در آثار خود این ویژگیها را لحاظ کردهاند؛ یعنی اگر نویسنده ما، عرقریزان خلق و کشفی را سبب شود و از آن طرف سازمانها و نهادهای مرتبطه در حوزه دیدهشدن این آثار و نویسندگان آنها بهخوبی، کار خود را انجام دهند، نتایج خوبی به بار خواهد آمد.
نویسنده کتاب «ژنرال پیسکولوسکی و پرفسو اسکولسکی» در بخش دیگری از سخنان خود در مورد ویژگی های آثار آسترید لیندگرن گفت: این نویسنده یکی از مهمترین نویسندگان حیطه ادبیات کودک و نوجوان است که پی پی جوراب بلنده او، از ویژگیهای منحصربهفردی برخوردار است. شخصیتها و زبان آثار آسترید لیندگرن همتراز مخاطبان کودک و نوجوان طراحی شده است و توام با بازی و سرگرمی است. اگرچه که در بطن خود با نوعی اعتراض و نقد نسبت به آموزش و پرورش رسمی و کودک رسمی همراه است. «پی پی» در مورد همهچیز شورش میکند. این اثر در لایههای عمیق تر خود نسبت به ساختار اجتماعی و وضعیت فرودستان ، با شوخ طبعی و زبانی طنز اعتراض میکند.
مضمون داستانهای آسترید لیندگرن مضامین اجتماعی است و به مباحثی چون دوستداشتن، عشق، به رسمیت شناختن شورش و اعتراض کودکان اهمیت ویژهای میدهد.
عموزاده خلیلی همچنین در مورد این سوال که اگر این جایزه جهانی به شما تعلق بگیرد، چه اتفاقی برای شما و ادبیات کودک ایران رخ خواهد داد؟ گفت: من خیلی جدی به این فرض فکر نمیکنم تا بخواهم راجع به آن برنامهای داشته باشم. زمانی که داوران اسم من را مطرح کردند، مخالفت کردم و در پی آن نامه نوشتم؛ اما این کار در نهایت انجام شد. البته این کار برای من هم جنبه های مثبتی داشت. چون باعث شد پس از مدتها بیخبری و بیتوجهی نسبت به بسیاری از کارها و فعالیتهایم بار دیگر توجه خود را معطوف آنها بکنم تا بتوانم تمامی کارهای خود را در اختیار کمیته مربوطه قرار دهم؛ ولی به هر حال دریافت این جایزه برای من بحث خیلی جدی نبود.
این نویسنده در زمره نویسندگانی است که معتقد است پسربچه «دو خرمای نارس» و دختری به نام «آفتاب»اش در زمره ماندگارترین شخصیتها برای او هستند.
جمشید خانیان از دیگر مدعوین حاضر در این نشست بود. وی با اشاره به اینکه جوایز ادبی خارجی عمدتاً به ماحصل فعالیتهای یک عمر نویسندگان تعلق میگیرد، نویسندگان را از اندیشیدن برای به دست آوردن این جوایز بر حذر داشت.
نویسنده رمان «در یک ظهر داغ تابستان دختری از بصره آمد» تاکید کرد: جوایز خارجی ادبی عمدتاً به ماحصل فعالیتهای یک عمر نویسندگان تعلق میگیرد. من خیلی به این اعتقاد ندارم که باید برای بهدستآوردن جایزه آلما، اندرسن و... دست به قلم شد. فکر میکنم ادبیات کودک و نوجوان ما، با مشکلات زیادی مواجه است. ما، در مقطعی از تاریخ، تاریخ سازی هایی کردهایم که فهم ادبیات کودک و نوجوان ما را برای جهانیان سخت کرده است.
خالق رمان «گفتوگوی جادوگر بزرگ با ملکهٔ جزیرهٔ رنگها» تصریح کرد: ادبیات کودک و نوجوان به مفهوم واقعی آن مقولهای است که دو،سه دهه بیشتر از آن نمی گذرد و ما، پیش از این تاریخ، زیر مسائلی مثل فشار سانسور به اسم ادبیات کودک دست به قلم میشدیم. یعنی ادبیات کودک ما، مقولهای است که ما بهتازگی به سمت آن رفتهایم. مضاف این که محیطهای مدیریتی ما با معضل جدی مواجه هستند. نهادهایی مثل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پیوسته با فراز و فرود مواجه هستند. چنانکه در یک دهه پیش، نگاه مدیریتی کانون با حضور فردی به نام آقای رضایی تغییر کرد و «عاشقانه های یونس در شکم ماهی» در آن شرایط شکل گرفت؛ اما، مدیریت فرهنگی ما دچار جابهجایی است و با هر جابهجایی دچار بحران. در چنین شرایطی اینکه ما بخواهیم به جهانیشدن فکر کنیم، شوخی بزرگی است.
او سپس به مقایسه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با کتابخانه مونیخ پرداخت و گفت: از زمان فعالیت کانون بهعنوان متولی فرهنگی امور کودکان و نوجوانان و کتابخانه مونیخ بیش از یک دهه نمی گذرد؛ اما چقدر تفاوت! کانون متاثر از کتابخانه مونیخ شکل گرفت. نهاد کتابخانه مونیخ در آلمان به امید شادکردن کودکان گسترش پیدا کرد و در حال حاضر علاوه بر کتابهای کودک و نوجوان اروپایی، کتابهایی از ۱۳۰ زبان را در بر میگیرد. اما کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را ببینید؛ همهچیز رو به اضمحلال است. یک مدیریت میخواهد کاری کند، نابود میشود. تاثیر نهادهای فرهنگی مثل کانون در جهانیشدن، ترجمه و خواندهشدن آثار بسیار زیاد است؛ ولی با این شرایط این عملکردها، ممکن نیست. ما نیازمند ترجمهشدن و معرفی ادبیات خود نیستیم. نویسنده درخشان شدن باید در حیطه ادبیات به جریان تبدیل شود که هنوز شرایط آن در جامعه مهیا نیست.
جمشید خانیان در بخش دیگری از سخنان خود تاکید کرد: وقتی از ویژگیهای نویسنده ای مثل استرید لیندگرن صحبت میشود، همنشینی و همکاری تخیل و واقعیت در آثار او به خوبی به چشم میآید. زبان روایت او، زبانی روان و جاریست؛ یعنی اگرچه که نسبت به زبان معیار وفادار است؛ اما لحن، لحنی محاورهای است؛ و این، کار او را دلنشین میکند. البته باید در این حیطه با توجه به ترجمهبودن آثار او با احتیاط نظر داد.
این نویسنده همچنین در پاسخ به این سوال که تکرار نام یک نویسنده در لیست دریافت جوایز جهانی همچون آسترید لیندگرن را چگونه ارزیابی میکنید؟ گفت: یک نویسنده برای اینکه اسمش بتواند برای بار دوم و سوم در چنین محافلی مطرح شود، الزاماً باید کار جدیدی را به پرونده خود اضافه کند. اگر قرار باشد با وضعیت ثابت این تکرار صورت بگیرد، درست نیست. بهويژه که ساختن پرونده یک هنرمند، موضوعی زمانبر است.
خالق رمان «امپراتور کوتولهٔ سرزمین لیلیپوت»» همچنین در پاسخ به این سوال که آیا فکر میکنید این جایزه جهانی از آن شما خواهد شد و اگر این اتفاق بیفتد، چه تحولی برای ادبیات کودک و نوجوان رخ میدهد؟ تاکید کرد: جوایزی مثل آسترید لیندگرن به فعالیتهای یک عمر نویسنده تعلق میگیرد. اگر قرار بود اتفاقی در این زمینه پیش بیاید، باید مدتها پیش رخ میداد. مضاف بر اینکه من فکر میکنم مسئله جایزه بیشتر از اینکه بتوانند تاثیر مثبتی بر روی نویسندگان داشته باشد، دارای تأثیرات منفی است.
این نویسنده تصریح کرد: ما بهواسطه همین جوایز، ادبیات خود را تخریب میکنیم. اینطور نیست که جایزه تعیینکننده باشد. جایزههای این چنینی، برای افرادی که یک عمر نوشتهاند، مفهومی ندارد؛ اگرچه که ممکن است برای کودکان و نوجوانان بااهمیت باشند. من مخالف جوایز داستاننویسی هستم. استاد توران میرهادی معتقد بودند که این جوایز بهجای این که آزادکننده باشند، اسارتبارند. کودکی را فرض کنید که خوب نقاشی میکشد؛ یک مربی دستی بر روی سر او میکشد و مربی دیگر شاخه گلی به او میدهد. با این کار تنها این کودک است که تشویق میشود و بقیه در واقع تنبیه. ما باید در بچهها انگیزه نوشتن وخواندن ایجاد کنیم؛ نه اینکه با جایزه آنها را نابود کنید.
جمشید خانیان همچنین در پاسخ به این سوال که کدام یک از آثار خود را برای تبدیل شدن به فیلمنامه ترجیح میهد، گفت: من زیر بار پاسخ دادن به این سوال نمی روم و هرجا کتابی را به ناشر تحویل دادهام، کار خود را پایانیافته میدانم و به سرعت به مخاطب تبدیل میشوم. به همین دلیل است که واقعاً از نقد کتابهایم لذت میبرم؛ اما در مورد اقتباس، باید بگویم فردی مثل هوشنگ مرادی کرمانی از خوشبختترین نویسندگان ما بود که توانست با کارگردانی موفق بهخوبی کار کند. یکی از آثار من زمانی که بنا بود به فیلمنامه مبدل شود، رفتار کارگردان بهاندازهای توهین آمیز بود که نمی توان در مورد آن صحبت کرد.
حمیدرضا شاه آبادی نیز با حضور در این نشست با تاکید بر اینکه در مورد حضور در بازارهای جهانی معمولاً ما یا مرعوب و یا خودشیفته هستیم، هر دوی اینها را، دو روی یک سکه خواند و گفت: ما، یا با شعار «هنر نزد ایرانیان هست و بس»، انتظار داریم همه به ما توجه کنند و یا به دلیل ترس از بازارهای جهانی خود را کنار میکشیم؛ در حالی که ادبیات ما از سطح خوبی برخوردار است و هم در خاورمیانه و هم در حوزه آسیا، ما حرفهای خوبی برای گفتن داریم.
نویسنده رمان «دروازه مردگان» تصریح کرد: ما، در حوزه ادبیات کودک از سطح خوبی -چه در خاورمیانه؛ چه در دیگر مناطق آسیا- برخورداریم. بهگونهای که با جرأت میگویم در خاورمیانه جزو بهترینها و در سطح آسیا بعد از ژاپن و کره، جزو کشورهای مطرح به شمار میآییم. یکصد سال فعالیت در حیطه ادبیات کودک، توقع جایگاه مناسب را در ما ایجاد میکند؛ اما اینکه چرا این اتفاق نمیافتد، به وضعیت نشر ما برمیگردد. ما صنعت نشر نداریم و نگاهمان به این صنعت سنتی است؛ در حالی که گردش مالی صنعت نشر ما در دو سال گذشته 10 هزار میلیارد برآورد شده است و تنها 5 تا 10 درصد صنعت کاغذ به نشر وابسته است و بقیه این کالای اساسی جهت بستهبندی تعلق میگیرد. یعنی ما مشکل کاغذ نداریم .
وی افزود: این نگاه غلط ما، به صنعت نشر است که این صنعت را با مشکل مواجه کرده است. این نگاه غیرصنعتی به صنعت نشر باعث شده که هیچ کس به این موضوع فکر نکند که باید به آن سامان داد؛ و برای حضور در بازارهای جهانی به آن دامن زد. نمیتوانیم قانون کپی رایت را رعایت نکنیم و تصور کنیم که از صنعت نشر برخورداریم. امیدوارم صنعت نشر به معنی واقعی صنعت شود. در این حالت، در بازارهای جهانی افرادی پیدا میشوند که بهصورت بیزینسمن به معرفی نویسندگان و آثارشان بپردازند و آن وقت است که نشر گنجشکروزی ما، به صنعت به مفهوم واقعی بدل میشود.
نویسنده رمان «لالایی برای دختر مرده» در زمینه ویژگی های آثار آسترید لیندگرن گفت: جسارت و شجاعت در پرداختن موضوعاتی که به شکل سنتی تصور بر آن است که نباید به آنها پرداخته شود و با بچهها در مورد آنها حرفی زد، از ویژگیهای منحصربهفرد این نویسنده است. لیندگرن کتاب «پرنده قرمز» را نوشته است که کاملاً به موضوع فقر گرسنگی و مرگ میپردازد. اینها المانهایی هستند که بسیاری از ناشران با دیدن آنها در حوزه ادبیات کودک و نوجوان در مقابل نشر آنها مقاومت میکنند. اما او به خوبی به این مسئله پرداخته است. موضوع این کتاب سنگین است و بسیاری از ما، از پرداختن به این مسائل خودداری میکنیم؛ چون تصور میکنیم این مسائل را بچهها نباید بدانند. درحالیکه بخشی از واقعیت های ساختار اجتماعی ما را تشکیل میدهد.
این نویسنده در پاسخ به این سوال که آیا تصور میکنید اسم شما در لیست برندگان جوایز جهانی مثل آسترید لیندگرن قرار میگیرد و اگر بله، چه سرنوشتی برای ایران و ادبیات کودک ایران رقم میخورد، گفت: من به جد آرزو میکنم این اتفاق بیفتد و برای آن تلاش میکنم؛ چون معتقدم پس از سن چهلوپنجاهسالگی آدمها دیگر به آنچه گذشته است، نگاه میکنند و خیلی تلخ است که نتوانیم پس از از گذشت این عمر، چیزی را به دست بیاوریم. زندگی مقوله ای است تکرارناشدنی. من آدمها را در دنیا مثل یک استادیوم فوتبال میبینم که در آن ۲۲ نفر در زمین بازی میکنند و صدهزار نفر دیگر آنها را تماشا میکنند. من دوست دارم جزو نفرات بازی کننده باشم. بنابراین به خود حق میدهم که آرزو کنم تا برنده شوم. اگر این افتخار به هرکسی در ایران تعلق بگیرد؛ افتخاری است برای ادبیات کودک ما. همچنان که پیش از اینها سینمای جهان با حضور شخصیتی چون کوروساوا و سینمای ایران با همت کیارستمی در سطح جهان مطرح شد.
شاهآبادی یکی از شخصیت کتاب «کافه خیابان گوته»اش را که تصور میکند بار تمام تاریخ را ، به دوش میکشد، در زمره شخصیتهای دوستاشتنی آثارش میداند.
این نشست بنا بود با حضور هوشنگ مرادی کرمانی همراه باشد؛ ولی محدودیتهای کرونایی سبب شد این نشست در غیاب این نویسنده محبوب رقم بخورد.
نظر شما