«عشق ما را پی کاری به جهان آورده است
ادب این است که مشغول تماشا نشویم
"صائب تبریزی"
«همیشه در شاهراه نبودهام، غالباً به بنبست رسیدهام، برگشتهام و کوچهی دیگری را امتحان کردهام.»
اینها گفتههای مردی است که زندگی را جز تلاش و پیگیری نمیدانست. او که نامی بزرگ در ریاضیات معاصر ایران داشت، نه از خانوادهای مهم و صاحبنام بود، نه در مدرسهای ویژه درس خواند و نه حتی به دنبال گرفتن مدرک دکتری رفت. به همان لیسانسی که در دههی سی از دانشگاه تهران و دانشسرای عالی گرفت بسنده کرد و بهجای هر کار دیگری خوب معلمی کرد و الحق که معلم خوبی هم بود. صحبت از پرویز شهریاری است که از یازدهسالگی معلمی کرد و برای ایفای نقش معلمی خود، دست به هر کاری زد که لازم میدانست. کتابهایی فراوان نوشت، کتابهایی فراوانتر را ترجمه کرد، مقاله نوشت، سخنرانی کرد، مجله راه انداخت، مدرسه تأسیس کرد، در مدرسه و دانشگاه درس داد و شاگردانی فراوان تربیت کرد. او زمانی به دنبال سیاست هم رفت و البته تاوانش را هم با دستگیری و افتادن چندباره در زندانهای قبل از انقلاب داد. میگفت: «اگر کسی از من بپرسد چهکارهای و در زندگی خود چه کردهای؟ پاسخ میدهم معلم بودهام و معلمی کردهام. اگر کنجکاوی بیشتری از خود نشان دهد میگویم، عدالتخواهی و ریاضیات را دوست میدارم و به هر دوی آنها عشق میورزم.»
خانواده پرویز از زرتشتیهای کرمان بودند و او در دوم آذرماه سال 1305 شمسی مصادف با بهمن روز آذرماه سال 3664 زرتشتی به دنیا آمد. پدرش دهقان بود و روی زمینهای ارباب کار میکرد اما نتوانست با ارباب و ظلمهایی که در حق او روا میداشت کنار آید، پس به کارخانه ریسندگی رفت و در آنجا مشغول به کار شد. محیط بسته و آلوده کارخانه برای او مناسب نبود و طولی نکشید که بیمار شد و در چهل و شش سالگی از دنیا رفت. از آن پس زندگی فقیرانه آنها فقیرانهتر شد و سرپرستی خانواده پنج نفره آنها در عمل برعهده مادرشان افتاد: بانو گلستان شهریاری، زنی بااراده و مصمم که دغدغه تحصیل بچههایش را داشت و برای تحقق این دغدغه از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد. پرویز پسر بزرگ بود و از پس او دو برادر دیگر هم بودند سهراب و هرمز. او همچنین خواهری بزرگتر از خود داشت: اختر.
«فقر عمومیت داشت. زرتشتی، مسلمان و یهودی همه در حالت فقر زندگی میکردند. وقتی میخواستیم در ششم دبستان امتحان بدهیم وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد که هر داوطلبی میبایست دو صندلی یا یک میز و یک صندلی با خودش بیاورد. من مدتها گرفتار این مسئله بودم که این وسایل را از کجا بیاورم و بالاخره از محل آتشکده زرتشتیها توانستم صندلی و میزی نیمه شکسته را تعمیر کنم و با خودم سر جلسه امتحان ببرم. این امتحان مقارن با فوت پدرم بود. وقتی پدرم مرد، وضع زندگی ما بد بود، بدتر هم شد.»
پس از فوت پدر، مادر کار میکرد؛ اما کفاف زندگی را نمیداد. پرویز هم تابستانها، عصرها و روزهای تعطیل کار میکرد. بنّایی، خشت مالی، چاه خویی کار در کوره آجرپزی و خیلی مشاغل سخت دیگر. البته گاهی هم شاگردی به او برمیخورد و درس هم میداد. با این وجود خودش میگفت گاهی حتی تکه نانی را هم برای خوردن پیدا نمیکرد. اما او مادری داشت که با وجود سختیهای فراوان نمیخواست بچههایش درس را رها کنند. همه مشکلات را بر جان میخرید تا آنها درس بخوانند و اصرار بر ادامه تحصیل آنها داشت.
***
سالهای پیاپی میآمدند و میرفتند. پرویز هم بزرگ و بزرگتر میشد تا اینکه دبستان، دبیرستان و دانشسرای مقدماتی را با کسب رتبه برتر در کرمان به پایان رساند و برای ادامه تحصیل راهی تهران شد. او ریاضیات و ادبیات را به یک اندازه دوست میداشت، اما چون کلاسهای ادبی شلوغ بود در رشته ریاضی دانشکده علوم دانشگاه تهران به تحصیل ادامه داد. دهه سی در ایران مصادف با فعالیتهای سیاسی در بین اقشار مختلف و بهخصوص دانشجویان بود. شهریاری جوان هم که روحیه عدالتخواهی داشت، جذب این جریانات شد و نخستین بار در سال 1328 دستگیر و به زندان افتاد. او که زبان فرانسوی میدانست به ترجمه کتاب تاریخ حساب نوشته رنه تاتون پرداخت و آن را در زندان به اتمام رساند. او را باید یکی از پرکارترین زندانیهای سیاسی دانست، چرا که یک بار دیگر هم که به زندان افتاد، از برادرش درخواست یک کتاب خودآموز روسی کرد تا با استفاده از آن با زبان روسی آشنا شود.
«برادرم یک کتاب روسی برایم آورد که برای فرانسویهایی که میخواهند زبان روسی یاد بگیرند نوشته شده بود. این کتاب 75 فصل بود در هشتصد صفحه. من این هشتصد صفحه را ظرف نه ماه تمام کردم. گاه در روز 16 تا 17 ساعت کار میکردم.»
شهریاری پس از آن هم بارها به زندان افتاد و در مجموع شش سال از عمر خویش را در زندان سپری کرد. زندگی شهریاری فراز و نشیبهای زیادی داشت که شاید بتوان آن را از سه منظر مورد بررسی قرار داد.
- نویسندگی: شهریاری نویسندهای سختکوش و پرکار بود به گونهای که تهیه فهرستی از کل آثار او در عمل امکانپذیر نیست. با این وجود برخی از منابع، تعداد آثار او را بالغ بر دویست عنوان کتاب و هزار مقاله منتشر شده در جراید و نشریات مختلف میدانند. حوزه اصلی این کتابها ریاضیات میباشد اما سایر علاقمندیهای استاد شهریاری از قبیل ادبیات، فلسفه و فیزیک را هم شامل میشود که ازجمله میتوان به کتابهای: باد و باران (ترجمه یک رمان)، دانشمندان و هنرمندان، داستانهای علمی، کتابی درباره کتاب و قطاری که در بعد چهارم گم شد اشاره کرد. کتابهای شهریاری اعم از تالیف و ترجمه میباشند. این کتابها ویژگیهای منحصر به فردی دارند آنگونه که خواننده کمتر آشنا و یا ناآشنای با ریاضی را هم جذب خود میکنند. کتابهایی همه فهم که به طور مستقیم مطالب درسی را مورد اشاره قرار نمیدهند اما خواندن آنها به فهم عمیقتر مطالب درسی با نگاه کاربردی و تاریخی میانجامد. کتابهایی که با کتابهای معمول ریاضی فرق دارند، مسائل آنها مسائل محیطی و برون مدرسهای است، چگونه فکر کردن را به خواننده میآموزاند و پنجرهای را به دنیای زیبا و شگفتانگیز ریاضی میگشاید. او که خود عاشق ریاضی بود به خوبی میتوانست این عشق را توسط قلم منتقل کند و شیرینیهای آن را به کام افراد بریزد. کتابهایش حس حضور در کلاس درس را دارند و خواننده را به فکر، صبر و تلاش ترغیب میکنند، همان سه عنصر سازنده در ریاضی. او معتقد بود که همه کس میتواند با ریاضی ارتباط برقرار کرده و مفاهیم آن را متوجه شود. با همین دیدگاه کتابی با عنوان: شما هم میتوانید در درس ریاضی خود موفق باشید را نوشت که مورد توجه و استقبال عموم قرار گرفت. او به جنبههای سرگرمی در ریاضی هم توجه ویژهای داشت. کتابهایی مانند سرگرمیهای هندسه، سرگرمیهای جبر و سرگرمیهای ریاضی از این دست میباشند. حق بزرگ دیگری که استاد شهریاری بر ریاضیات معاصر کشور دارد آشنا کردن جامعه ریاضی ایران با سبک ریاضیات روسی و به طور کلی کشورهای بلوک شرق آن زمان است. دکتر امید علی شهنی کرمزاده از ریاضیدانان پیشکسوت کشور در این باره میگوید: «شهریاری اکثراً سراغ کتابهای ریاضیدانان خیلی بزرگ میرفت و با توجه به اینکه زبان این کتابها هم روسی بود، ما توسط شهریاری به مجموعهای بینظیر از کتابهای ریاضی دنیا دسترسی مییافتیم.»
و نیز در مقدمه کتاب روشهای جبر نوشته است: «به همین مناسبت کسانی که در امر آموزش ریاضی تجربه دارند و روشهای درست هدایت آدمی را به طرف تفکر علمی میشناسند، مسئولیتی بزرگ در قبال جوانان ما پیدا میکنند، اینها باید در درجه اول کتابهای خوب و حساب شده را انتخاب و ترجمه کنند و در درجه دوم نتیجههایی را که از تجربه طولانی خود در دوران آموزش ریاضی بدست آوردهاند، در دسترس دیگران قرار دهند.»
به راستی کتابهای او ویترینی از دغدغهها، علاقمندیها و آرمانهای یک دانشمند آزاده و میهن دوست را نشان میدهد که نسلهای مختلفی از جوانان کشور را تحت تأثیر خود قرار داده و آنها را به ریاضیات علاقمند کرده است. دکتر اسماعیل بابلیان از اساتید پیشکسوت ریاضی چنین میگوید: «در سال 1340 وارد دبیرستان ادب، یکی از بهترین دبیرستانهای اصفهان شدم. در آن زمان، کتابهای ریاضی که قابل استفاده باشند بسیار کم بود. کتابهایی که توسط آقای پرویز شهریاری ترجمه یا نگارش شده بود از جمله کتابهایی بود که دست به دست میگشت و مسائل آن مورد بحث قرار میگرفت. آرزوی تمام دانشآموزان دبیرستان در رشته ریاضی، دیدن چهره شهریاری و حضور در کلاس درس او بود.»
شهریاری با کتابهایش طراوتی را به دل جامعه دانشآموزی و دانشجویی کشور ارمغان بخشید و خونی تازه را در رگهای ایشان جاری ساخت. ای کاش در میان انبوه سازمانها، بنیادها، نهادها و انجمنهای علمی کشور یکی داوطلب میشد و نمایشگاهی دائمی از آثار فراوان و فاخر این مرد بزرگ را تشکیل میداد تا جوانان ما با مشاهده این همه عشق و تلاش به وجد آمده و مسیر روشنی را برای ادامه فعالیتهای خود ترسیم نمایند. دکتر امید علی کرمزاده استاد پیشکسوت ریاضی در مراسم اعطای دکترای افتخاری به استاد شهریاری در دانشگاه کرمان گفته بود: «من اطمینان دارم کاری که شهریاری به تنهایی در این مملکت انجام داده است، فقط از عهده یک دولت یا یک انجمن علمی یا یک تشکیلات وسیع برمیآمده است. حتی در تمام کشورهای غربی، فردی نظیر شهریاری پیدا نمیشود. نظیر کارهای او در این کشورها، توسط انجمنها، آن هم اخیراً صورت گرفته است.»
- معلّمی: بارزترین جلوه در زندگی شهریاری معلّمی است. این را میتوان همه جا، از کلاسهای درس تا کتابهای تدوین شده و از سخنرانیها و مصاحبهها تا فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی او دریافت کرد شهریاری در ایفای این نقش بسیار جدی بود و البته سیاستها و چهارچوبهای فکری خود را نیز داشت. او آزاداندیش و عدالتخواه بود. آموزش را متعلق به همه فرزندان ایران میدانست و از نگاه او در این رابطه همه مسئول بودند. شهریاری در آموزش به کار گروهی اعتقاد داشت و سیستمهای آموزشی را از ایجاد رقابتهای غیرسازنده منع میکرد. میگفت: «سفارش من این است که تا جایی که ممکن است از کار انفرادی پرهیز کنیم و دانشاندوزی را به صورت یک کارگروهی در آوریم. کارگروهی رابطه انسانی بین دانشآموزان را تقویت میکند، از رقابتهای ناسالم آنها میکاهد و محیطی به وجود میآورد که هر کسی خودش را مسئول سرنوشت دیگری هم میداند.»
«باید بچهها را منطقی بار آورد تا درباره آنچه که میبینند، میشنوند یا میخوانند تأمل کنند، ندانسته چیزی نگویند، نفهمیده خود را صاحب دانش ندانند و بدانند برای موفقیت باید خود را به تفکر علمی برسانند و هیچ مطلبی را بدون آنکه قانع شده باشند، نپذیرند.»
او در عین حال معلّمی مهربان و دلسوز بود که برای تدریس بهتر و کارآمدتر از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. میگفت همواره خودآموزی کردهام و هرگاه مطلبی را بلد نبودهام آن را خوانده و پس از فراگیری به شاگردانم یاد دادهام. «بارها پیش آمده که من شب تا صبح روی مسئلهای کار کردهام و صبح سرکار رفته و آن را برای شاگردانم حل کردهام.»
- کنشگری اجتماعی: مطالعه زندگی و آثار استاد شهریاری بدون اشاره به حضور او در عرصههای مختلف فرهنگی و اجتماعی ناقص و ابتر است. تأسیس موسسه فرهنگی خوارزمی در دهه سی شمسی یا همکاری چهار نفر از دوستانش را میتوان نمونهای از این گونه فعالیتها برشمرد. این گروه فرهنگی همراه با گروههای فرهنگی هدف، ارامنه و زرتشتیان اعضای اصلی انجمن ملّی مدارس هماهنگ به ریاست احمد بیرشک را تشکیل میدادند. گروه فرهنگی خوارزمی علاوه بر داشتن چند مدرسه در عرصههای هنر و انتشار کتاب نیز فعالیت داشت. شهریاری مرد تبدیل کردن آسیبها به فرصتها بود. وقتی دختر هشتسالهاش در یک تصادف از دنیا رفت، او دبیرستان دخترانه مرجان را به نام و یاد او تأسیس کرد. تشکیل گروه فرهنگی مرجان با کمک دهها نفر دبیر و آموزگار چند سال پس از ساخت این مدرسه بود. کمک به تأسیس مدرسه عالی اراک همراه با دکتر قریب و دکتر گل گلاب و همچنین تأسیس انتشارات خوارزمی و توکا از دیگر کارهایی بود که انجام داد.
میگفت:
«من از گذشته خودم راضیام. سعی میکنم «از خود راضی» نباشم ولی از خودم ناراضی نیستم. هرگز نخواستهام به جای کسی دیگری باشم. بسیار پیش آمده که نگران و حتی وحشت زده شدهام. نگران از سرنوشت همسرم، فرزندانم و وحشت از اینکه نتوانستهام با معیارهای انسانی، شوهر خوبی برای همسرم و پدر خوبی برای فرزندانم باشم ولی این احساسها غالباً زودگذر بودهاند و دوباره با همه توانم کار و هدفم را دنبال کردهام.»
شهریاری در راهاندازی و تأسیس مجلات علمی، آموزشی و فرهنگی هم یدی طولا داشت. انتشار نشریاتی چون اندیشه ما، سخن علمی، هومن و چیستا، آشتی با ریاضیات، آشنایی با ریاضیات و سردبیری مجله دانشمند را میتوان در کارنامه او دید. شهریاری تا پایان عمر سردبیر نشریه دانش و مردم و نشریه چیستا بود. او همچنین از نخستین شماره مجله برهان با آن مجله همکاری داشت. در میان انبوه نشریات و مجلاتی که او منتشر میکرد برخی مانند چیستا گرایش ادبی، برخی دیگر مانند دانش و مردم در حوزه اطلاعات عمومی و بیشتر آنها در حوزه ریاضی با نگاه تعمیقی و ترویجی بودهاند.
استاد پرویز شهریاری در اواخر عمر از هر دو چشم بهشدت کمبینا شده بود؛ بهطوری که هر دو چشم او در مجموع هشت درصد بینایی داشت؛ ولی باز هم با زحمت زیاد و به کمک عینک و ذرهبین به کارهای مورد علاقهاش ادامه میداد و از فعالیتهای نوشتاری دست نمیکشید.
او در سراسر زندگی فعالیتهایی گسترده داشت و این فعالیتها اغلب برایش حاشیهساز بود. یک بار در سال 1348 از طرف سازمان امنیت کشور از او میخواهند که ضمن حفظ ظاهر و به ازای دریافت ماهیانه پنجهزار تومان (پولی به مراتب بیشتر از مجموع درآمدهای ماهیانه او در آن سالها) امورات مجله سخن علمی را به آنها واگذار کند. او هم به ظاهر میپذیرد؛ ولی ماهرانه از دستور پیشنهاد گونه آنها سرپیچی کرده و یکی دو شماره بعد انتشار مجله را متوقف میکند. شهریاری اغلب در چنین شرایطی کارهای خود را پیش میبرد.
بهراستی کارهای بزرگی را که او انجام داد نمیتوان در قالب یک مقاله یا یک کتاب نوشت و از آثار و تبعات آن صحبت کرد. سرانجام روح پرتلاطم این مرد بزرگ معاصر ایران زمین در 22 اردیبهشت ماه سال 1391 شمسی مطابق با رام روز اردیبهشت ماه سال 3750 زرتشتی آرام گرفت و پیکرش را در قبرستان زرتشتیهای تهران به خاک سپردند.
شهریاری مردی برای تمام ایران بود، نمونهای تمامعیار از همت، پشتکار، دغدغهمندی و هدفمندی البته با تواضع و فروتنی یک مرد وارسته شرقی، او همانطور که دعوت برای سخنرانی در کنفرانسها و همایشهای بزرگ را اجابت میکرد از حضور در جمعهای کوچک در شهرستانهای دور و نزدیک هم استقبال میکرد و برای جوانان و بزرگسالان با شور و عشق و حرارت سخن میگفت. علاوه بر آن که از تجربهها و خاطرات خود در حوزه علم و فرهنگ سخن میراند به بیان پیشنهادهای سازنده هم اهتمام داشت. او مردی صادق در گفتار و کردار بود. از اینکه بگوید در زندگی به دنبال وضع مالی مناسب و کسب درآمد بالا هم بوده ابایی نداشت و از وضع زندگیاش راضی بود. گاهی در مناسبتهای مختلف به برخی از خاطرات شخصی خود هم اشاره میکرد و از اینکه چند بار به دلیل عصبانیت باعث ناراحتی و آزار نزدیکان از جمله برادر و مادر خود شده ابراز پشیمانی و شرمندگی میکرد. این مطالب را چنان میگفت که بر فرّ و شکوهش میافزود و بیاختیار احترامی زایدالوصف را برای خود به همراه میآورد. آری او که در پی عشقی بزرگ پا به این دنیای فانی گذاشته بود، شرط ادب را نزد دستگاه خلقت برجای آورد و با انجام اموری پویا و مانا یادی از خود همراه با علم و ادب و مهربانی برجای گذاشت.»
نظر شما