بازگشت به قرآن در گفتوگو با سید یحیی یثربی
فهم قرآن باید در متن باشد نه حاشیه/ باید توان برداشت از قرآن را پیدا کنیم
اگر در زبان مردم دقیق شویم بسیار کم مثال قرآنی میبینیم. من عاشق شعر هستم و به قول عرفی ملک سخن به ممکلت جم نمی دهم، یک بیت عاشقانه به عالم نمیدهم. اما با تمام این وصف میگویم وقتی صدها شعر در زبان مردم است آیا ما توانستهایم زبان مردم را با یک آیه از قرآن کریم آشنا کنیم؟
پرسش نخست را از جایگاه قرآن به عنوان کتابی آسمانی در زندگی مسلمانان زیست کننده در جهان امروز آغاز کنیم، قرآن به عنوان یک کتاب آسمانی در زندگی بشر امروز چه جایگاهی دارد؟
در جامعه ما پس از پیروزی انقلاب اسلامی فضای بسیاری برای فعالیتهای قرآنی پدید آمد؛ صدها مرکز با عناوین مربوط به قرآن و پژوهشهای قرآنی ایجاد شد و دهها ترجمه و تفسیر و درسهای تفسیر شکل گرفت، صدها مرکز درسی در دانشگاهها و حوزهها فعال شدند و .. اما و مهم این اما است که در عمل گویا کاری صورت نگرفته است چرا که این همه حتی نمیتواند پاسخ درست و کاملی به این پرسش هم بدهد. اما در اینجا یک پرسش دیگر ایجاد میشود که چرا نشد؟
ماه مبارک رمضان است و من به نیت غربته الی الله این سخنان را میگویم؛ چرا نشد؟
در یک پاسخ کوتاه به خاطر مدیریت ضعیف. ما به اندازه انگلیس، فرانسه و آلمان رشته کشاورزی و دانشگاههایی با این رشته داریم. اما وضع کشاورزی و دام ما، در این مدت چقدر پیشرفت کرده است؟ هیچ و در عین حال با مشکلات بسیاری رو به رو هستیم. منابع طبیعی ما چه حالی دارد؟ وضع آب در جامعه ما چگونه است؟ اینها همه مشکلاتی است، که ریشه آنها در داشتن نیست، چرا که ما داریم اما نمیتوانیم بهره ببریم. در حقیقت داشتن یک چیز است و توان بهرهبرداری از این داشتهها امر دیگری است. اگر به شما هواپیمایی ببخشند اما بگویند فقط باید خود شما آن را برانید در حالی که این توان را ندارید، آیا داشتن این هواپیما برای شما میتواند حسنی داشته باشد؟ ما نفت داشتیم، اما نه از آن استفاده میکردیم و نه پولی از بابت آن به دست میآوردیم، چرا؟ چون فقط داشتیم، اما توان برداشت نداشتیم.
من از شما میپرسم، موبایلی که اکنون من و شما از طریق آن با هم صحبت میکنیم، از کجا آمده، آیا از آسمان آمده یا از علم فیزیک و ماده؟ پس چرا این امکان 100 یا 40 سال پیش وجود نداشت؟ از ابتدای پیدایش انسان در چند هزار سال پیش، چرا این امکانات را نداشتیم؟ آیا طبیعت این امکانات را نمیداد؟ خیر این امکانات نه در مشت طبیعت که روی دست آن بود اما ما امکانات بهرهبرداری از طبیعت را نداشتیم. هواپیما از ابتدا در شکم طبیعت بود و ما امکان مامایی نداشتیم تا این نوزاد زاده شود و همینطور در مورد تمام تکنولوژیهایی چون خودرو، ماهواره و .. این مقدمه را بیان کردم تا به پاسخ سوال شما بپردازم. قرآن کتابی است برای همیشه تاریخ، این کتاب متعلق به صد سال یا دویست سال نیست، بلکه آمده است برای حمایت انسان و راهنمایی او برای همیشه تاریخ.
این کتاب در خود نیاز تمام زمانها را دارد اما همانطور که گفتم داشتن با توانستن برداشتن و استفاده متفاوت است. قرآن دارد اما ما باید شعور استفاده از آن ر اداشته باشم. مانند طبیعت، هواپیما، موبایل و ... که همه را داشت و بشر توان استفاده از آنها را نداشت اما بشر جدید با توان و دانش جدید وارد میدان شد و این موارد را از طبیعت گرفت و در آینده هم آنقدر از طبیعت خواهد گرفت که امروز از خیال ما هم نمیگذرد.پس قرآن در خود همه چیز دارد و پاسخ همه مشکلات مدیریت، سیاست، اخلاق و .. را میتوان از آن گرفت اما ما توان برداشت نداریم و مشکل ما این است.
آیا در این سالها این صورت مسئله مطرح نبوده است؟
همانطور که گفتم در این سالها سازمانهایی متعدد با عناوین مختلف اما بدون توان استفاده تاسیس شدهاند. این طور نیست که ما با دانستن میزانی از زبان عربی بتوانیم از قرآن برداشت کنیم هر چند که من همواره تاکید کردهام که زبان قرآن روشن است. قران مبهم نیست و نیازی به شرح و بیان ندارد و مانند زبان طبیعت است. اما بشر باید توان این برداشت را داشته باشد. نفت خود را از ما پنهان نکرده بود و همین زیر پایمان بود اما ما توان و عرضه برداشت از آن را نداشتیم. قرآن هم هیچ چیز خود را پنهان نکرده و در دست ماست اما ما به جای آن به موارد حاشیهای میپردازیم. قرآن را بر شیشه بنویس، قرآن فلان بنویس و ..مراسمهای قرآنی هم که برای مثال در همین ماه رمضان برگزار میشود بیش از هر چیز بر صوت، قرائت و .. تکیه دارد. این موارد هرچند باید باشند اما لازم است در حاشیهتر قرار بگیرند. قرآن فهم میخواهد. قانون زندگی اجرا میخواهد اما چه کسی به دنبال این امر است؟
شما این نقد را نسبت به جنبشهای گذشته در ارتباط با برگشت به قرآن و بهرهبردن از آن برای جامعه اسلامی چطور میبینید، اندیشههایی مانند سید جمالالدین اسد آبادی و تفسیر عصری و اجتماعی؟
هر نسلی به نوبه خود در این وضعیت دخیل و مسئول است. ما باید این موضوع را در نظر بگیریم که هر تلاشی تلاش نیست. من نقد و بررسی خود به این جریانها و کم و کیف آن را در یکی از آثار خود به نام خودکامگی و فرهنگ مورد بررسی قرار دادهام. باز هم به پاسخ پرسش قبل بازمیگردم ما امروز صدها و بلکه هزارها مرکز قرآنی داریم اما یک نکته از گوش مردم شنیده میشود؟ کیفیت برنامههای مربوط به قرآن در رسانههایی چون تلویزیون چگونه است؟ همه به دنبال سخنانی هستند که مبادا صدایی از آن دربیاید. در صورتی که هیچ نهاد بالا دستی چنین درخواستی نکرده است. این ضعف مدیریت باعث میشود امکانات عظیمی چون صدا و سیما نتواند هیچ اثری بر جامعه بگذارد. آیا ما اکنون از وضعیت ارزشها و خوشبینی مردم راضی هستیم؟ تمام این امکانات نتواسته است ابتداییترین مسائل را درست حل کنند. صدای ما در سطح جهان شنیده میشود اما هنوز از حکومت اسلامی نتوانستهایم تصویری درست به جهان ارائه دهیم آن هم در فضایی که طالبان و داعش هم خود را حکومت اسلامی معرفی میکنند.
باور کنید من از خودم شرمندهام که ما با این میزان از امکانات نتوانستهایم ویژگیهایی حکومت اسلامی را به جهانیان معرفی کنیم. بزرگان کشور باید به فکر این مدیریتهای نابود کننده باشند . این مدیریت ضعیف به نحوی است که اجازه انجام کارهای به درد بخور هم نمیدهند و آن را در نطفه خفه میکنند. خود من الان نزدیک به 30 سال است که ناله میکنم، این شکل از منطق دیگر به کار نمیآید. این منطق 2500 سال پیش یونان است و مسلمان امروز باید منطق روزگار خود را داشته باشد. این برداشتها از قرآن نیز برای قدیم است و ما باید برداشت امروزمان را داشته باشیم. این فلسفه برای تاریخ ماست و ما باید فلسفه امروزمان را داشته باشیم اما به این نقدها نه تنها گوش داده نمیشود بلکه همین افرادی که کار نمیکنند فضایی ایجاد کردهاند که من نه به صدا و سیما راه داشته باشم، نه به انجمن فلسفه راه داشته باشم که لااقل 5 سالی یک سخنرانی داشته باشم و نه به فرهنگستان علوم. من میبینم مدیریت کاری نکرده و حتی گاهی بدون متوجه شدن بالادستیها سنگ اندازی هم میشود و حداکثر این است که نه کاری میکنند و نه سنگ اندازی میکنند و میگویند بگذارید همین وضع بماند. اما کسی نمیپرسد که آیا فرهنگستان علوم تا به حال درباره قرآن طرحی داشته و تاثیری در دانشگاه و جامعه گذاشته است؟
ثمره این وضع به چه شکل نمایان میشود؟
امروزه تیپهایی در جامعه الگو قرار گرفتهاند که خود نشانهای بر این مسیر هستند. من ابتدا تاکید کنم که من همه انواع هنر را دوست دارم اما دانش و قرآن و ورزش باید جای خود را در جامعه داشته باشند اما امروز میبینیم که مردم برای ورزش سر و دست میشکنند که البته خوب است اما چرا این هجوم بر آموزشهای دقیق و اصیل اسلام نیست؟ ما چند سخنران داریم که مردم حاضر باشند برای شرکت در جلسات آنها از این سمت شهر به سمت دیگر آن بروند؟ در حالی که در گذشته این موضوع وجود داشت و برای نشستن پای منبر فلان فرد حتی از شهری به شهر دیگر میرفتند. خود من بارها زمانی که دانشجو بودم و پول هم نداشتم همراه با دوستانم حتی با پای پیاده از سمت دیگر شهر برای شنیدن سخنان فلان واعظ به سمت دیگر میرفتم. رمان و سریال چیز بدی نیست و در همه جای دنیا اینها هست اما هر چیز جای خود دارد، در صورتی که در جامعه ما اموری اساسی از جمله همین قرآن منزوی شده و مردم آموزش نمیبینند. همانطور که اگر در زبان مردم دقیق شویم بسیار کم مثال قرآنی میبینیم. من عاشق شعر هستم و به قول عرفی ملک سخن به ممکلت جم نمی دهم، یک بیت عاشقانه به عالم نمیدهم. اما با تمام این وصف میگویم وقتی صدها شعر در زبان مردم است آیا ما توانستهایم زبان مردم را با یک آیه از قرآن کریم آشنا کنیم؟
اگر بخواهیم با نگاهی آسیبشناسانه به این بحث نگاه کنیم، مهمترین ضعف و اشکال را در کجا باید جست؟
مهمترین مشکل در دو چیز است که آن دو چیز هم دومی به اولی باز میگردد. نخست این است که ما تحول فکری پیدا نکردهایم و هنوز این تفکر سنتی است که در محیط دانشگاه وغیر آن بر ما حاکم است. من به این موضوع معتقدم. در همین دانشگاهها نگاه کنیم چند نفر هستند که درد تحول فلسفه را دارند؟ درد تحول جامعهشناسی را دارند؟
بسیار انتقاد میکنند که جامعهشناسی غربی بد است اما جامعهشناسی یعنی شناخت جامعه، چرا برای این شناخت کاری نمیشود؟ با این نگاه ناسزاگویی نمیتوان دردی را دوا کرد. ما شعور خود را امروز و به روز نکردهایم و به همین خاطر بسیاری از جوان مستعد ما فرار میکنند. به آموزش و پرورش به عنوان یک نهاد حیاتی نگاه کنیم، این حجم از تبعیض در کشور علی(ع) و فاطمه(س) چه معنا دارد؟ یک جوان در زر ورق درس بخواند و جوانی دیگر در جایی شبه طویله، به چه گناهی و به چه ثوابی؟ به گناه فقر و دیگری به ثواب پول داشتن که البته مهم هم نیست حلال است یا حرام. این تبعیض در قانون اساسی ما نفی شده و تحصیل اجباری در قانون اساسی ما ذکر شده است. تا نگذارد کودک 10 ساله به جای درس خواندن زبالهگردی کند. به خدا دل فاطمه(س) با این کودکان است. افطاری برای خودنمایی با پول بیتالمال در چنین وضعی ثواب ندارد و گناه هم دارد و حتی اگر پول بیتالمال هم نباشد، مال خود را هم در راه درست به کار نبستن لطفی ندارد. به علی(ع) گفتند به خانه کعبه کمک کن، (این روایت در کتاب میزان الحکمه مرحوم ری شهری هم آمده است) او گفت خیر من در این راه پولی نمیدهم و اگر به اندازه بیابانها سیل طلا و نقره در جریان برای من باشد من آن را به متولیان نمیدهم بلکه به کودکان گرسنه نزدیک خود میبخشم. آیا ما شیعه این علی(ع) نیستیم؟ کسی که غذای افطارش را حتی به کافری که اسیر است میبخشید؟
مورد اول این است که ما به روز نشدهایم و دوم این است که نیازهای روز را تشخیص نمیدهیم و نمیدانیم در چه روزگاری زندگی میکنیم. اهل بیت ما به ما تاکید کردهاند که اگر روزگار خود را نشناسید گرفتار خواهید بود و زیر آوار مشکلات میمانید. ما عصر خودمان را نمیشناسیم که این عصر چه عصری است؟ این امر را ما در همه عرصهها میبینیم مثلا هنوز ندانستهایم که برای کم کردن معضلی چون اعتیاد ابتدا باید سطح رفاه را بالا ببریم تا افراد توان تشکیل خانواده و .. را داشته باشند و گرنه با گرفتن یک قاچاقی، قاچاقچی دیگری وارد میدان میشود. ما نباید این سخن معصومان بزرگ خود را فراموش کنیم که فرمودهاند مردم بیش از پدر و مادر شان فرزند روزگار خود هستند. مدیران و مسئولان ما باید این روزگار را بشناسند.
قرآن عین و همانند طبیعت و واقعیت است، همانطور که پیشتر از آب تنها برای خوردن بهره میبرند و امروزه از آن هزاران استفاده میکنند ما باید توان برداشت از قرآن داشته باشیم. برداشتهایی بسیار پیشرفته اما متاسفانه ما بر سر عقلانیت زده و به عالم خیال افتاده و عقب ماندیم و علاوه بر این لازم است مسئولان به هر جا که بودجه میدهند پس از مدتی بپرسند که چه کاری انجام شده است؟ آیا تنها آبی از یک کاسه به کاسه دیگر ریخته شده است؟ مدیران ضعیف حتی در حوزه قرآن امروز بزرگترین مشکل ما هستند. نظارت ها در این حوزه هم تنها ایجاد مشکل میکند بدون این که راهنمایی مفید به فعالان این عرصه بدهد. خلاصه درد زیاد است و انشالله خداوند درمان دهد.
نظر شما