به مناسبت درگذشت محسن میرزایی
روایت تاریخ در مطبوعات ابتکار میرزایی در تشویق به خواندن روزنامه/ نگارش کتاب «ملیجک» در میان گونیهای پر از اسناد
محسن میرزایی درباره علاقهاش به تاریخ این چنین میگوید: «تاریخ را خودم یاد گرفتم و خودم نوشتم. نان شبم را از تبلیغات تجاری درآوردم، روزنامهنگاری را هم هیچ وقت رها نکردم. اما نوشتن در حوزه تاریخ را برای دلم انجام میدهم.»
انجمن پیشکسوتان مطبوعات ایران ضمن ابراز تسلیت به اهالی رسانه و خانواده گرامی استاد میرزایی اعلام میدارد که مراسم تشییع پیکر پاک ایشان ساعت ۱۰ صبح تا ۱۲ ظهر چهارشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۱ در قطعه نامآوران برگزار خواهد شد.»
محسن میرزایی، پژوهشگر تاریخ و روزنامهنگار افزون بر کار در مطبوعات به پژوهش در تاریخ نیز علاقه داشت. او اگرچه از فارغالتحصیلان نخستین دوره روزنامهنگاری ایران بود، اما از او به عنوان یک آدم چند وجهی یاد میکنند، اما خودش تاریخ را از همه چیز بیشتر دوست داشت. وی میگوید: «تاریخ را خودم یاد گرفتم و خودم نوشتم. نان شبم را از تبلیغات تجاری درآوردم، از پایهگذاران امور تبلیغاتی در ایران بودم و موفق هم بودم. روزنامهنگاری را هم هیچ وقت رها نکردم. اما نوشتن در حوزه تاریخ را برای دلم انجام میدهم. هر وقت احساس کردم که دیگران کاری را انجام نمیدهند یا حوصلهاش را ندارند، هوس کردم که آن را انجام دهم.»
او در شب نکوداشتش که در مجموعه شبهای بخارا برگزار شد، درباره پژوهشهای تاریخیاش گفت: «در مورد تاریخ هم بنده خود را مورخ نمیدانم. تنها به تاریخ مشروطیت علاقهمند بودم. پدرم در مورد مشروطیت چیزهایی میگفت و میشنیدم. زمانی که به خانه آبا اجدادی میرفتم، شاهد اتاقی بودم که تا سقف پر از کاغذ است. بچه که بودم میرفتم و تمبرها را میکَندم. بزرگتر که شدم و عقلم رسید، فهمیدم کاغذ و سند چیست. با خود گفتم این همه اطلاعات اینجا ریخته و چه خواهد شد؟ احساس میکردم حیف است! خب نه دانش آن را داشتم و نه راهش به رویم باز بود.»
تولد و رشد و پرورش میرزایی در خانوادهای علاقهمند به تاریخ و وجود اسناد بسیار در این خانواده مشوق علاقه او به تاریخ شد، چنانکه خودش در این رابطه میگوید: «در 27 سالگی وقتی عقلم رسید، با زحمات زیاد، گونی، گونی، این اسناد را میآوردم. درون گونیها همه چیز از کاغذ کهنه و موش خورده تا اسناد سالم بود. در اولین فرصتی که در روزنامه اطلاعات پا گرفتم، اینها را چاپ کردم. به یاد دارم وقتی که مرحوم علی حاتمی در فیلم «سلطان صاحبقران» ملیجک را معرفی میکرد، دیدم که خب پرسوناژ ملیجک در واقعیت اینگونه نبوده است! نزد خانواده رفتم و اسناد مربوط به ملیجک را پیدا کردم و به روزنامه اطلاعات آمدم و گفتم که بودجهای به من بدهید تا من این را تبلیغاتی کنم و زندگی واقعی ملیجک را بنویسم. این کار به سرانجام رسید و عجیب بود که همین نوشتهها تا حدود بیست و پنج هزار تا به تیراژ افزود و دیگران را تکان داد. تمام اینها را جمع و چاپ کردم و بعد همین شد و این خط مستقیم در هر مورد ادامه داشت.»
حضور در مطبوعات و تلاش برای افزایش تیراژ مطبوعات باعث شد که سایر پژوهشهای تاریخی او شکل بگیرد. کار دیگر او هم در مطبوعات کلید خورد؛ کتاب «28 هزار روز تاریخ ایران و جهان» مجموعه مطالبی است که او و منصور تاراجی در روزنامه اطلاعات دوره پهلوی نوشتند. در حقیقت یک مجموعه تاریخی است که از زمان امیرکبیر تا دهه 50 را در برمیگیرد. علاوه بر این، «خاطرات ملیجک» را در چهار مجلد تنظیم و منتشر کرد. وی همچنین کتاب دو جلدی راجع به «بریگارد قزاق ایران» تالیف کرد و دوره چهار جلدی تاریخ تبلیغات ایران را به چاپ رساند. همچنین کتابهای «همدردان ناهمگون» و «با ایران چهها نکردند» و «تاریخ افشاریه» را در کارنامه خود جای داد. میرازیی همچنین در سایتی به نام (هسان) اسناد و یادداشتهایش را درباره تاریخ نمایش داده است.
میرزایی در کتاب «تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق (از کلنل دومانتویچ تا میرپنج رضاخان سوادکوهی)» تمام اسناد، روایات و نظرات را در کنار هم آورده و درباره قرارداد قزاقخانه به طور صریح مینویسد: «شاه افسران قزاق را به ایران میآورده، دوره مأموریت آنها سه سال بود که اگر شاه تمایل داشت آنها را نگه میداشت و هر زمان نخواست میروند. وظیفه آنها هم فقط آموزش دادن فن سوارکاری و فنون نظامی به افسران ایرانی است، اما بعد میبینیم که کازاکوفسکی در گوشت، نفت، زغال، انتظامات و همه چیز پایتخت دخالت میکند.»
این کتاب پژوهشی است درباره تاریخچه بریگاد قزاق که بعدها «دیویزیون قزاق» نام گرفت همچنین عملکرد فرماندهان این نیرو و نقش آن در تحولات ایران از زمان تشکیل این نیرو در زمان ناصرالدین شاه قاجار تا کودتای سوم اسفند 1299 مطالب کتاب در 9 فصل تدوین شده است. جلد اول دربرگیرنده فصلهای اول تا پنجم است که در فصل اول پس از نگاهی به وجه تسمیه «قزاق» و «قزاقخانه»، انگیزههای تشکیل و بریگاد سواره قزاق بررسی میشود و پس از آن، ترتیبات و تشکیلات بریگاد در دوران چهار فرمانده اول یعنی «کلنل دومانتویچ»، «کلنل چارکوفسکی»، «کلنل کوزمین کاراوایوف» و «کلنل شنه اور» معرفی میشود.
فصل دوم درباره وضعیت قزاقخانه در دوره 9 ساله فرماندهی کلنل کاساکوفسکی است که با ترور ناصرالدین شاه و سلطنت مظفرالدین شاه همزمان است. در این فصل به ویژه از خاطرات نامبرده استفاده شده است. در فصل سوم اسنادی مربوط به دوران فرماندهی کلنل کاساکوفسکی جای گرفته است. در فصل چهارم نیز مجموعهای از اسناد و گزارشهای منابع درباره دوران فرماندهی کلنل چرنوزوبوف بر نیروهای قزاق فراهم آمده است. این دوران تا آستانه انقلاب مشروطه ادامه مییابد و پس از او، کلنل، «لیاخوف» به فرماندهی نیروی قزاق منصوب میشود. فصل پنجم دربرگیرنده دوران فرماندهی «لیاخوف» است که انقلاب مشروطه، تشکیل مجلس شورای ملی، سلطنت محمد علی شاه به توپ بسته شدن مجلس و استبداد صغیر، حوادث مهم آن را تشکیل میدهند. حوادثی که لیاخوف در راس نیروهای قزاق در آنها نقش مهمی ایفا کرد. جلد اول با پایان کار لیاخوف به پایان میرسد.
نظر شما