به مناسبت انفجار دفتر نخستوزیری و شهادت رجایی و باهنر
کتابهایی که شهید باهنر بدون دخالت رژیم پهلوی نوشت
حجتالاسلام شهید دکتر محمدجواد باهنر میگوید: ما توانستیم کتابهای آموزش و پرورش را بدون دخالت رژیم طاغوت بنویسیم و مطالبی در آن بیاوریم که حتی در بعضی از حوزههای مبارزاتی هم مطالب آن تدریس میشد، مطالبی که برای دوره دبیرستان و دوره راهنمایی نوشته بودیم، نسبتا تحرک خوبی داشت.
وی در این باره میگوید: از اولین سالهایی که وارد آموزش و پرورش شدم، به کمک دوستان توانستم به قسمت برنامهریزی درسی راه پیدا کنم و در این فرصت، توانستیم تا آخرین سال ای مقطع دبیرستان، کتاب تعلیمات دینی بنویسیم و همین طور برای دورههای تربیت معلم و سایر رشتههای تحصیلی کتاب نوشتیم.
ما توانستیم این کتابها را بدون دخالت رژیم طاغوت بنویسیم و مطالبی در آن بیاوریم که حتی در بعضی از حوزههای مبارزاتی هم مطالب آن تدریس میشد، مطالبی که برای دوره دبیرستان و دوره راهنمایی نوشته بودیم، نسبتا تحرک خوبی داشت.
اما در سالهای 55 و 56 که رژیم به مطالب کتابها حساس شده بود، جلو آن را گرفت و حدود 60 درصد از مطالب کتاب تعلیمات دینی اول و دوم راهنمایی را مسئلهدار میدانست. او اشاره میکند که رژیم تصمیم گرفت مجددا کتابهای تعلیمات دینی را تهیه و تدوین کند در این جا باز ما سر راه مولفان قرار میگرفتیم و به نوعی آنها را منصرف میکردیم به گونهای که توانستیم جلو چاپ کتابهای تازه را عقب بیندازیم.
شهید باهنر درحالی این کتابها را مینوشت که ممنوعالمنبر بود و حق ایراد سخنرانی نداشت. این شهید درباره محتوای کتابها میگوید: در سراسر این کتابها یک جمله پیدا نمیشد، که حتی به صورت غیرمستقیم رژیم طاغوت را تایید کند. بلکه صدها مورد وجود داشت که بر ضد طاغوت و استکبار و استبداد و استعمار سخن گفته بود و از لزوم جهاد و کارزار در برابر ظلم و بی عدالتی بحث کرده بود.
روشنبینی و پرهیز از تنگ نظری از ویژگیهای بارز شهید باهنر بود او شاگرد راستین و روشنگر مکتب اسلام بود و وقتی در مورد عید نوروز و تفریحات سالم از نظر اسلام از او سوال شد، گفت: اسلام مقاومتی در برابر سنتهای سالم اجتماعی ندارد و حتی بسیاری از سنتها را با حفظ قالبها، تجدید محتوا میکند و روحیه تازهای به آن میدهد و آن را پرمعنا و جهتساز میکند. اسلام از هر مراسمی که بتواند به نفع تجدید روحیه، ایجاد نشاط معنوی اجتماعی، هم بستگی و تفاهم بیشتر و برانگیختن احساسات خانوادگی و مردمی و اجتماعی استفاده بکند، استقبال میکند.
زندگی شهید رجایی را میشود از زاویههای مختلف مورد بررسی قرار داد. او از یک سو انسانی مبارز و مکتبی بود که در راه عقیده خود شکنجههای طاقت فرسایی را تحمل کرد و همواره پاک زندگی کرد و سرانجام به فیض بزرگ شهادت نایل آمد و از سوی دیگر در دوران کوتاه خدمت به نظام جمهوری اسلامی چه در کسوت نخست وزیری و چه در کسوت رئیس جمهوری، الگویی از کارگزاری نظام اسلامی به جای گذاشت که پس از گذشت سه دهه از آن هنوز رایحه شیرین خدمت رسانی و سادهزیستی و مهرورزی او احساس میشود.
همچنین، شهید رجایی با وجود کوتاهی دوران خدمت اما در دورانی سرنوشت ساز و پرتلاطم سکانداری قوه مجریه را در اختیار داشت، زمانی که هر روز آن اتفاقی برای حرکت جوشان انقلاب رقم میخورد و خطرات متعدد داخلی و خارجی اصل و اساس نظام نوپا را تهدید میکرد. او در این دوران هم باید در برابر دست اندازی و مانع تراشیهای بنی صدر و لیبرالهای طرفدار او بایستد و نگذارد صفوف متحد و ملت دچار تشتت و اختلاف شود و هم باید امور کشوری را سامان دهد و پشتیبان جبهه و جنگ باشد. نقشآفرینی شهید بزرگوار رجایی در چنین دوران حساس و پرالتهابی از جمله موضوعات قابل تامل در تاریخ نظام جمهوری اسلامی است و باید از سوی کسانی که تاریخ انقلاب و نظام را به رشته تحریر درمی آورند، تحلیل و بررسی شود.
آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در توصیف شهید رجایی سخن گفتهاند. از جمله این که میفرمایند: «از خصوصیات شهید رجایی این بود که آدم پرکاری بود به قدری این مرد در کار خستگیناپذیر بود که آدم را به شگفت میآورد. آن روزی که ایشان رئیس جمهور شده بود و مرحوم شهید باهنر نخست وزیر، من میدیدم که گویا هنوز او نخست وزیر است و چه قدر از کارهایی را که شهید باهنر باید انجام میداد، در حالی که هنوز گرم کار و آشنایی به کار جدید نخست وزیری نشده بود، تمام این کارها را مرحوم شهید رجایی انجام میداد و خود ایشان مسائل را هنوز رتق و فتق میکرد و به همین دلیل هر وقتی از شبانه روز شما تلفن میکردید، این آدم حضور داشت و مشغول کار بود.»
کسانی که آن دوران را به خاطر دارند، میدانند که شهید رجایی شیفته خدمت بود و به شدت نسبت به مردم احساس مسئولیت میکرد. چنان که میگوید: «در دوران دولت موقت و شورای انقلاب مطالبی به نظرم میآمد و میدیدم که متصدیان عمل نمیکنند، رنج میبردم و آرزو میکردم که اگر روزی من نخست وزیر شدم آن مشکلات را از بین ببرم.»
بر پایه همین روحیه مردمداری و احساس مسئولیت برخاسته از روحیه اسلامی و انقلابی بود که پس از تصدی پست نخست وزیری سر از پا نمیشناخت و شبانهروز در حل مشکلات مردم تلاش میکرد. از این رو پس از ورود به نخست وزیری دفتر رسیدگی به شکایات را تاسیس کرد و برای آن اهمیت زیادی قائل بود.
یک روز که شهید رجایی برای امر خاصی شخصا به آن دفتر مراجعه میکند و هنگام گفتوگو با کارکنان متوجه میشود یکی از کارکنان، در حین انجام وظیفه سیگار کشیده بود و آن را روی میزش وارونه گذاشته بود، شهید رجایی همینطور که به توضیحات یکی از آنان گوش میداد به سوی همان میز قدم برمیدارد و وقتی به کنار میز میرسد، دستش را به سوی سیگار دود شده دراز و آن را داخل جاسیگاری که چند ته سیگار دیگر نیز در آن قرار داشت میگذارد و همه را در سطل آشغال میریزد و جاسیگاری خالی را هم داخل کشو میگذارد و لحظاتی بعد بی آن که حرفی از سیگار بزند، از کارکنان خداحافظی و آن جا را ترک میکند. کارکنان که از عمل شهید رجایی متحیر شده بودند، از آن روز به بعد، دیگر در آن اتاق سیگار نمیکشیدند.
او نه تنها خود ساده زیست بود که اصرار داشت وزرای او نیز چنین باشند وقتی خلاف این روحیه را در یکی از وزیرانش دید او را برکنار کرد و وقتی یکی از یاران پرسید چرا چنین کردید، گفت: این آقا هنوز جا خوش نکرده میگوید: خانه سیصدمتری ام برای خانواده و محافظانم کوچک است یکی از خانههای مصادره شده طاغوتیان را به من واگذار کنید. من به او گفتم: آقاجان! ما انقلاب نکردیم که خانههای مردم را مصادره کنیم بعدا خودمان در آنها سکونت کنیم. ما آمدهایم مشکل مردم را حل کنیم. اگر قرار باشد مثل آنها در آن خانهها زندگی کنیم مشکلات مردم را فراموش خواهیم کرد.
او مردی آزاده و دارای عزت نفس بود و به نماز اول وقت تقید داشت و اگر روزی موفق نمیشد اول وقت نماز بخواند به تلافی آن روز، روز بعد را روزه میگرفت. در کتاب رمز جاودانگی مینویسد: یک بار در استان اصفهان در حین پرسش و پاسخ مسئولان، با شنیدن صدای اذان ظهر خطاب به حاضران گفت: اگر خبر داده باشند برای مدت بیست دقیقه ضرورت دارد ارتباط تلفنی با مرکزی برقرار کنم، آیا این اجازه هست که همین جا صحبت را متوقف و ادامه آن را به بعد از تلفن موکول کنیم؟
حاضران شگفتزده از این پیشنهاد با احترام به نخست وزیر گفتند: اختیار دارید بله قربان! آن شهید گفت: هم اکنون دستگاه بی سیم الهی (اذان) خبر از انجام فریضه ظهر داده است؛ ما فعلا وظیفه داریم با اقامه نماز این ارتباط را برقرار کنیم. بدون تکلف لحظه ای بعد در برابر نگاه ناباورانه حاضران، با جمعی به نماز ایستاد و این تکلیف الهی را در سر وقت انجام داد.
سرانجام این دو یار دیرین و همفکر و هم سنگر قدیمی به جرم خدمت و پایبندی به اصول مکتبی در هشت شهریور 1360 در انفجار دفتر نخست وزیری که توسط منافقان نفوذی صورت گرفت به شهادت رسیدند و در تاریخ جاودانه شدند. آنان در مدتی کوتاه الگویی ماندگار از خدمت ارائه کردند که تاریخ انقلاب به آن افتخار میکند.
نظر شما