یعقوب توکلی از «جای پای زینب در اربعین» میگوید/ بخش نخست
اربعین نوعی شرافت اخلاقی متفاوت برای انسان عاشورایی به ارمغان آورد
یعقوب توکلی معتقد است: اربعین برای ما و بخش وسیعی از جامعه نوعی شرافت اخلاقی متفاوت، شرافت عاشورایی و انسانیت اخلاقی متفاوتی را به ارمغان آورد. اگر شما در بدنه اجتماعی انسانهای اربعینی ما را پیدا کنید کم و بیش متوجه تفاوتها میشوید.
ابتدا از پیشینه پیادهروی اربعین بفرمایید؟ چه زمانی نخستین پیادهروی اربعین انجام شد؟
مساله زیارت قبر حضرت سیدالشهداء به صورت یک اقدام وفادارانه و همچنین تلاش برای تداوم مسیر حرکت حضرت سیدالشهداء در اعتراض به مفاسد و مظالم بنیامیه در همان زمان آغاز شد. حالا چه ما نخستین زائران را جابربن عبدالله انصاری و عطیه عوفی بدانیم چه حسن مثنی و فاطمه بنت الحسین و چه خود اسرای کربلا که در مسیر بازگشت به کربلا رفته باشند. قبایلی هم که در اطراف بودند نیز این زیارت و دیدار را داشتند بعد از آن قیامهای سیاسی که اتفاق میافتاد مرکز توجه و موعد به اصطلاح میثاق آنها کربلا بود. به همین دلیل یک مبارزه دو جانبه شکل گرفت به طوری که امویها زیارت را ممنوع کرده بودند و مراقبت میکردند که کسی آنجا حضور پیدا نکند. در عین حال شیعیان تلاش داشتند که زیارت صورت بگیرد. به همین دلیل مخاصمات خونین در این میان روی داد و تصمیمات تند، تلخ و گزندهای هم حکومت اموی گرفت که بعد از آن عباسیان این روند را ادامه دادند. به طوری که بارها و بارها بقعه چوبی که سر مزار امام ساخته شد یا علامتی که گذاشته بودند آنها را نابود کردند و زمینهای محل دفن شهدا را شخم زدند و تبدیل به زمینهای کشاورزی کردند.
در واقع هر تلاشی صورت میگرفت تا این عمل زیارت فراموش شود. حتی پای یکسری احکام قضایی به میان آمد و فقهای اموی و پس از آن فقهای عباسی فتواهای منع زیارت دادند برای مثال عبدالله بن محمد اکفرایی کسی است که نخستین فتوای منع از زیارت مزار امام را داد. بعدها در میان برخی از فقهای مشهور اهل سنت هم این فتاوا را داریم تا اینکه فتواهای فقهی به نوعی ایدههای کلامی منتهی شد و زیارت مزار امام را مساوی با شرک معرفی کردند. اوج این موضوع در ادبیات ابنتمیمه نمود پیدا کرد که شاخه نهایی از آن سر از وهابیت درآورد. لذا در واقع وهابیت را تداوم اسلام اموی میدانیم. البته یکی از نقاط تعارض مساله زیارت است و آن منع زیارت قبور همه ناشی از حساسیتی است که به عاشورا داشتند و ترس از اجتماع مردم پیرامون مزار سیدالشهداء. لذا این باور مبارزه از طرف حکومت همچنین از سوی شیعیان و حتی سنیهایی که معترض به رویه حاکمیتی بودند روی در روی هم قرار گرفته بودند و این تقابل تداوم پیدا کرد. در میان دو زیارت مشهور داریم؛ نخست زیارت عاشورا که از زبان حضرت امام محمدباقر(ع) روایت شده که این زیارت خیلی تلخ و تند است، زیارتی که بیان ابلاغ سلام است و بیان آنچه که در کربلا اتفاق افتاد که با زبان زیارت صحنه کربلا را تصویر میکند؛ از جمله خدا لعنت کند کسانی که اسبها را زین کردند و آنهایی که بر بدنها تاختند! این جملات در زیارت عاشورا به نحوی صحنه کربلا را توضیح میدهد و برای شنونده تصویر ارائه میکند.
تاریخیترین روایات از اربعین از کدام منبع نقل شده است؟
چون خود حضرت محمدباقر(ع) جزو اسراست به همراه پدر و مادرش و آن سختی و بلایی که بر اهل بیت رفت و گرفتاریهایی را که کشیدند همه را شاهد بودند و بخش زیادی از حافظه تاریخی ما درباره عاشورا منبعث از روایات امام محمد باقر(ع)، حضرت سجاد(ع) و حضرت سکینه(س) است که در قالب ادبیات (شعر و نثر) بر جای مانده است اما بخش تاریخی آن روایت امام محمدباقر(ع) است و البته نخستین متن جدی، دقیق و شیعی که نوشته شد، متن لوط بن یحیی است. روایت دیگر، زیارت اربعین است که توسط امام جعفر صادق نوشته شد. به عبارتی به فاصله 50 و 60 رفت و آمد به کربلا زیاد است که امام جعفر صادق زیارتی را مینویسد که جنس آن معرفتی است. زیرا دیگر مجازات قاتلان، بدنام و نابود شدند. حالا جنس زیارت اربعین معرفتی است و در این رابطه اینقدر مساله جدی است که تبدیل به نماد شیعه میشود. چنانکه امام حسن عسگری میفرماید شیعه ما چند علامت دارد از جمله علائم آن زیارت اربعین است و حضور بر سر مزار حضرت سیدالشهداست. البته طبیعی است که در گذشته انسانها با پای پیاده و امکانات محدود به تعداد زیادی نمیتوانستند به زیارت سیدالشهدا بروند. اینجا سوالی مطرح است مگر برای سفر حج که آزاد بود و همه برای رفتن به آن تشویق میشدند سالیانه جمعیت گستردهای میتوانست در زیارت خانه خدا حضور پیدا کنند؟ چنانکه جلال آلاحمد در «خسی در میقات» امکانات را تصویر میکند. زیارت کربلا هم به همین صورت بود علاوه بر اینکه ما از عراق سنی صحبت میکنیم نه عراق شیعی. هر چند قبلا در همین کشور پیادهروی اربعین باب بوده اما چهارصد سال در عراق تسننی حاکم بود که به شدت ضد شیعه بود. بعد از مرگ مرحوم شاه عباس، کسی که غلبه پیدا کرد، سلطان مراد چهارم است.
با تصویری که ارائه دادید حکومتها مانع برگزاری اربعین بودند؟
در حال حاضر در تیپهای سوریه گردانهایی که از تکفیریها هستند یک تیپ هستند که تیپ سلطان مراد چهارم نام دارد. سلطان مراد چهارم کسی است که برای فتح بغداد و بیرون کردن شیعیان از بینالنهرین ابتدا سی هزار نفر از شیعیان بغداد را قتلعام کرد. دقیقا رویهای که سلطان سلیم در جنگ چالدران چهل هزار شیعه را دیاربکر گردن زد. حال در آستانه جنگ تحمیلی همین کار را عبدالکریم قاسم و صدام هم انجام دادند به طوری که شیعیان را اخراج یا اعدام کردند. بنابراین در عراق سنی رویدادها در حال شکلگیری است و هر کسی که به سمت زیارت مزار سیدالشهدا میرفت، محکوم و مجازات میشد. خدا رحمت کند مرحوم شیهد صدر و آیتالله حکیم وقتی سال 52 و 53 حرکت پیادهروی اربعین را راه انداختند، ارتش عراق به آنها حمله کرد و جمع زیادی از مردم را کشت. مرحوم صدر، آیتالله حکیم را به عنوان نماینده فرستاد تا با دولت مذاکره کند، دولت وقت او را دستگیر کرد و تا مرز اعدام برد. بنابراین مردم آزاد نبودند که بتوانند حرکتی بکنند یا حرکات و فعالیتهای آنها انعکاس پیدا کند. این اتفاقی که امروز رخ داده احیای آن حرکتی است که در گذشته داشتیم. حتی در این رابطه باید بگویم ما روایتی داریم که ابن قولویه قمی در «کامل زیارات» از قول یکی از ائمه میگوید هر کس زائر امام حسین(ع) را در کربلا سیراب کند مثل این است که اصحاب امام را در عاشورا سیراب کرده است. این نشان میدهد که پیادهروی اربعین سنت بود که چنین فتوای مهمی داده شد. بعد از این مشاهده میکنید که در دورههای مختلف ظهور و بروز پیدا میکند. مثلا در حکومت سلجوقیان، غزنویان و خوارزمشاهیان که به شدت ضدشیعی بودند با مناسک شیعی مقابله میکردند. شما میبینید وقتی طغرل حکومت تشکیل داد، نخستین کارش آتش زدن کتابخانه شیخ طوسی در بغداد بود و اهالی محله کَرخ که شیعیان بغداد بودند، آنها را قتلعام کرد. به همین صورت سلطان محمود غزنوی در ری دست به آتشسوزی کتابها زد و هر چه کتاب کلامی شیعه بود، بیرون کشید و همه را سوزانید. در اینجا مشاهده میکنید در یک دوره چند ساله حکومتهای افراطی ضد شیعی شکل گرفت که اجازه برگزاری مراسم مربوط به شیعیان را نمیدادند. بعد از آن فضا آزاد و شرایط مهیا شد مسلمانها به راه افتادند و پیادهروی اربعین را برگزار کردند. اما در حال حاضر یک واقعیتی وجود دارد که امروزه اتفاق افتاده است. به شکلی که پیادهروی اربعین تنها یک زیارت نیست.
از چه نظر اربعین دیگر یک مراسم زیارتی تنها نیست؟
برای شرح این موضوع نیاز است به بحثهایی از عرفا درباره انسان کامل و به قول فلاسفه انسان کلی که خواندم، اشاره کنم. آرزویی که عرفا و بزرگان ما درباره اصلاح رفتار انسانی داشتند در این دوره اخیر دو نوع ظهور اتفاق افتاد. یک ظهور، ظهور انسان شهید است؛ انسان شهیدی که خیلی از انسان عارف، عابد و عالم و ... فراتر است، یک ظهور انسانی متفاوتی اینجا اتفاق افتاده است که ما متاسفانه به حال تئوریک هنور به آن ورود پیدا نکردیم این جملهای که از بعضی بزرگان نقل شده که شما ابتدا باید شهید باشید تا به شهادت برسید، این حرف درستی است به لحاظ درک و فهم فلسفه شهادت و مسیر آن. ظهور دیگری که به تازگی اتفاق افتاده، ظهور انسان عاشورایی و انسان اربعینی است. ما در اربعین با یک حقیقت کلی (در کریدور اربعین) مواجه میشوید که روح عمومی این جمع مبتنی بر اقتداء به حضرت سیدالشهداء، حضرت زینب و مسیری است که امام حسین(ع) و گذشتن از همه چیز است؛ حتی گذشتن از بسیاری از خلقیات شخصی خود انسان است. ما یکسری خلقیاتی داریم که نمیتوانیم از این خلقیات در زندگی طبیعی بگذریم هر چند ما در ماه رمضان هم از یکسری خلقیات شخصی گذر میکنیم مثل غذا خوردن و برخی مسائل دیگر و انسان در این ماه تغییر میکند و برخی عادات شخصی را کنار میگذارد، اما وقتی با یک انسان اربعینی روبهرو میشوید انسانی که اختیار دارد و در حال به جا آوردن امر واجب نیست و حتی زیارت مکه نیست که او را در یک دایره شرعی نگه دارد و بگوید 24 امر محرم دارید که مثلا نباید زخمتان را بخارانید، نباید حیوانی را بیازارید، نباید شاخهای را بشکنید و امثال آن. اما در اربعین این دایره محرمات وجود ندارد. در اینجا شما با یکسری گذشتن مواجه میشوید که خیلی در تعالی انسان موثر است.
من به زیارت مکه هم رفتم و حجاج را هم دیدم و کتاب سفرنامه «حج 31: در خم ابروی دوست» را هم نوشتم. حاجی در ایام حج اگر اسکانش درست نباشد، شاکی میشود. اگر غذایش درست و به وقت نباشد، اعتراض میکند. ضمنا افرادی که به زیارت حج میروند از وضع مالی مناسبی برخوردارند و در سنین میانسالی به این سفر میروند و سرد و گرم چشیده هستند، اما در پیادهروی اربعین این طور نیست من در این سفر کشاورزی را دیدم که روی زمین خوابیده است و دیگری به او میگوید برای خوابیدن هیچ چیز نداریم. کشاورز به او میگوید مگر توی عمرت سر چاه نخوابیدی؟ امشب برای امام حسین(ع) در صحرا بخواب. زائری که غذا گیرش نیامده، اعتراضی نکرد. من از کنار هزاران خواهر به چشم خواهری عبور کردم، هیچکدام بوی ادکلن نمیدادند. هیچ خانمی لباس مزینی نپوشیده بود. فقط یک جا گفتند خانمهای لبنانی صورتهایشان را با گل پوشانیدند. حتی در کشور ما هم در مراسم عاشورا یک نوع خودنمایی با تلون رنگ ظهور و بروز پیدا میکند، اما در پیادهروی اربعین چنین افرادی را نمیبینید. قصد ندارم بگویم همه این افراد خیلی خوبند نه. در میان کسانی هم هستند که دست خالی اعتماد میکنند و راهی این سفر میشوند، یعنی نگران بود و نبود، کم و کسر نیستند. در اصل افرادی که راهی سفر پیادهروی اربعین میشوند و در بینالنهرینی این سیروسفر را انجام میدهید که چندین قرن به دلیل شیعه بودن تحت فشار بود. از عراق شیعی صحبت میکنم، عراق کُرد در فشار بود، اما طی سالهای اخیر اروپاییها به عراق کُرد کمک کردند و به عراق سنی هم دولتهای عربی رسیدگی نشان دادند اما عراق شیعی تحت فشار بود. عراق شیعی در واقع بینالنهرین را اداره میکند.
زیارت اربعین برای شیعیان ایرانی چه ارمغانی دارد؟
نمیدانم چگونه میتوان به تصویر کشید جمعیتی که برای پیادهروی اربعین گرد هم آمدند و با سختترین شرایط را سپری میکنند تا در کنار مردمی که خود در شرایط دشواری قرار دارند به زیارت بروند، مردمی که از شما پذیرایی میکنند در حالی که خودشان در سختی و تنگنا هستند اما آنها به زائر حسین رسیدگی میکنند بدون اینکه چشمداشتی داشته باشند. آنها خدمتگزاری به زائر را افتخار خود میدانند حال فرقی نمیکند آن زائر عراقی، عرب یا ایرانی باشد. در این سفر شما با روح کلی انسان سر و کار پیدا میکنید. اربعین برای ما و بخش وسیعی از جامعه نوعی شرافت اخلاقی متفاوت، شرافت عاشورایی و انسانیت اخلاقی متفاوتی را به ارمغان آورد. اگر شما در بدنه اجتماعی انسانهای اربعینی ما را پیدا کنید کم و بیش متوجه تفاوتها میشوید. درست است برخی از آن طرف تلاش میکنند نکبت، بیاخلاقی و دریدگی را وارد جامعه بکنند اما از این طرف روح بسیار متعالی به جامعه ترزیق میشود، روح کلی انسانی که عرض کردم مدنظر عرفا و فلاسفه بود، شاید الان اگر مولوی، نجمالدین کبری و دیگران زنده بودند، از دیدن انسان اینچنینی به تحیر درمیآمدند! لذا ما در اینجا با یک حقیقت بسیار متفاوتی روبهرو هستیم. اتفاق بزرگ دیگری که در پیادهروی اربعین میافتد، طی صد و پنجاه سال اخیر بعد از غلبه غرب بر منطقه تلاش بسیار گستردهای صورت گرفت تا کشورهای منطقه دچار تفرق بشوند. این تفرق، تفرق جغرافیایی، سیاسی، امنیتی و زبانی است. تفرق جغرافیایی را در قرارداد سایسپیکو انجام دادند؛ یک سرگرد ارتش انگلیس و یک سروان ارتش فرانسه چون جغرافیا بلد بودند، سرپرسی سایکس و ژرژ پیکو نشستند و کشورهای منطقه را به نقشه فعلی تقسیم کردند. حاکم عراق و سوریه منتظر بودند که این تقسیم چگونه صورت میگیرد و به آنها ابلاغ میشود؟
بعد از تفرق جغرافیایی که صورت گرفت، مرزبندی انجام شد و ملتها را از هم جدا کردند. بعد از آن اختلافات امنیتی به وجود آمد، چون مرزبندی را به شکلی صورت دادند که اهالی یک قبیله بین دو کشور تقسیم شدند و مسائل فراوانی به وجود آمد. امروز به وضعیت کردها نگاه کنید، تفرق جغرافیایی باعث شد که کردها میان چهار کشور تقسیم شوند، به طوری که کردهای سوریه متمایل به دولت ترکیه هستند و بالعکس. کردهای عراق متمایل به دولت ایران و کردهای ایران متمایل به دولت عراق هستند. عربها هم به همین شکل. در کل مسائل مختلفی که در منطقه به وجود آمد و اختلافاتی که هوشمندانه ترزیق شد و بخشی از آن هم به شکل طبیعی گسترش پیدا کرد. بعد از آن سیاست دیگری اعمال شد که از ابتدا بانی آن فتحعلی آخوندزاده بود که باید یک پیرایش زبانی صورت بگیرد و به اصطلاح زبان فارسی را از عربی خالی کردند، از آن طرف ترکها هم همین رویه را پیش گرفتند و زبان ترکی را از فارسی پیراستند. در حالی که تا قبل از آن کشورهای منطقه همه میتوانستند با هم ارتباط برقرار کنند. چون در زبان همه واژگان مشابه بود و افراد میتوانستند راحت با هم ارتباط بگیرند و مشکل زبانی پیدا نمیکردند. مسالهای که هم آتاتورک، رضاشاه، محمدرضاشاه و شعبههای مختلف پالایش زبان ترکی، زبان عربی بر آن اصرار کردند. در حالی مساله پالایش زیان فارسی از زمان ناصرالدینشاه مطرح بود که او قبول نکرد از آن طرف سلطان عبدالحمید در پیرایش زبان ترکی به سمتی رفت که به نحوی خط سیریلیک پیشنهادی آخوندزاده بود. معضل دیگر اینکه جدایی ملتها باعث میشد که جنگ بین مرزها به راحتی به راه بیفتد. چون از هم جدا شدیم و با هم نمیتوانستیم حرف بزنیم و رفت و آمدی با هم نداشتیم؛ مرزها محدود و اختلافات شدید شد. حال اینکه آرزوی پدران ما بود که فرصتی دست دهد و به زیارت کربلا یا مکه بروند. برای مردم آن طرف مرزها هم به همین صورت. نتیجه این مرزکشیها این بود که دولتها به راحتی جنگ به راه میانداختند.
ادامه دارد...
نظر شما