یکشنبه ۳ مهر ۱۴۰۱ - ۰۷:۳۰
زمان تغییر رویکرد شاعران نبوی از صورت به سیرت پیامبر اسلام فرارسیده است

رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی و انقلاب اسلامی تاکید دارد که بیشتر اشعار نبوی در حوزه مدح و منقبت سروده شده‌اند و در حوزه سیره عملی و بیان مضمون روایت‌های نبوی کمتر کار شده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، در سال‌های پس از انقلاب اسلامی به برکت توجه هرچه بیشتر شاعران به مضامین دینی و مذهبی شعر آیینی و از جمله شعر نبوی در حوزه‌های مختلف از جمله مدح و منقبت رسول خدا (ص)، مبعث، مولودیه و مرثیه‌سرایی درباره رحلت ایشان رشد کرد و امروز هر چند تا رسیدن به نقطه مطلوب فاصله داریم گام‌های بلندی را سپری کرده است.

فرارسیدن ایام رحلت حضرت محمد (ص) بهانه‌ای شد تا دقایقی در گفت‌وگو با رضا اسماعیلی، شاعر و پژوهشگر ادبیات آیینی کشورمان به بررسی پیشینه، ویژگی‌ها و نقاط قوت و ضعف شعر نبوی بپردازیم که در ادامه می‌خوانید:

لطفا در باره پیشینه شعر نبوی توضیح دهید.
در باره پیشینه شعر دینی و آیینی که شعر نبوی نیز زیرشاخه‌ای از آن است باید گفت که تا زمان تیموریان و پیش از صفویه اشعار کمی در باره اهل بیت(ع) سروده شده است و زمانی که به دوران صفویه می‌رسیم شعر آیینی به‌ویژه شعر نبوی قد می‌کشد و به بلوغ و بالندگی می‌رسد. شعر نبوی در ادب فارسی کارنامه خوب و درخشانی دارد. این اشعار مدایح ثبت ‌شده‌ای هستند که می‌توان به دو گونه، آنها را بررسی کرد. در بخشی از آنها، شاعران با نام بردن از پیامبر (ص) به ساحت ملکوتی حضرت عرض ارادت می‌کنند و بخش دیگری از شاعران نیز در سروده‌های خود به بیان فضایل نبوی، سجایای اخلاقی، کرامت‌های الهی و انسانی پیامبر پرداخته‌اند. اگر دواوین شاعران مسلمان پارسی‌زبان را مرور کنیم، خواهیم دید که از زمان شکل‌گیری ادبیات فارسی تا به امروز همه شاعران مسلمان شعری را به پیامبر اکرم(ص) تقدیم کرده‌اند. شاعران بزرگی همچون فردوسی، سنایی، عطار، مولانا، حافظ و سعدی هر یک اشعاری را به ساحت ملکوتی پیامبر نور و رحمت و بیداری تقدیم کرده‌اند. قله‌های شعر و ادب پارسی به خاطر ارادت و محبتی که نسبت به اهل بیت(ع) داشته‌اند، مدح و منقبت خاندان رسالت را افتخار خود می‌دانسته‌اند و بر این اعتقاد و باور بودند که «مادح خورشید، مداح خود است». برای نمونه در قرن هفتم و هشتم که ادبیات فارسی لهجه عارفانه و عاشقانه دارد، شاعرانی چون حافظ و سعدی در قالب غزل، محبت خود را نسبت به پیامبر اکرم (ص) ابراز کرده‌اند.

آیا نقطه ضعفی در پرداخت موضوعی اشعار نبوی دیده‌اید؟
بیشتر اشعار در حوزه مدح و منقبت سروده شده، اما در حوزه سیره عملی و بیان مضمون روایت‌های نبوی کمتر کار شده است. به عبارت دیگر بیشتر شعرها توصیفی و عاطفی است. در حوزه بیان شاعرانه متن احادیث و روایات و سیره عملی بزرگان دینی فقیر هستیم و دستمان خالی است. در شعر آیینی ضروری است که از منزل محبت عبور کنیم و به منزل معرفت برسیم یعنی به گذر از برونه دین و رسیدن به درونه آن دست یابیم. باید در حوزه شعر آیینی و دینی تلاش کنیم که آموزه‌های دینی و احکام انسان‌ساز مکتب اسلام در قالب قرآن و عترت و روایت و احادیث به یادگار بمانند و در قالب شعر بیان شوند. این معارف راه سعادت و رستگاری را پیش پای انسان امروز می‌گذارند و پرداختن به آنها در شعر دینی و آیینی این روز و روزگار ضروری است.

یک شاعر آیینی جدا از پرداختن به احادیث باید به چه نکاتی توجه کند؟
شعر نبوی باید پرچمدار توحید و یکتاپرستی باشد و ما را به عبودیت و بندگی حضرت حق دعوت کند. توحید، گوهری است که در شعر آیینی شاعران روزگار ما در حاشیه قرار گرفته و با کمال تاسف جای خود را به غالی‌گری و معصوم‌پرستی داده است؛ در حالی که شعر اصیل دینی و آیینی ما پیش و بیش از هر چیز باید مبلغ توحید و یکتاپرستی باشد، چون شعار کلیدی و محوری اسلام و عصاره همه تعالیم قرآنی چیزی جز لا اله الا الله نیست. ما به عنوان شاعرانی که رسالت تبلیغ دین و آیین محمدی را به دوش می‌کشیم نباید از صراط مستقیم توحید و یکتاپرستی منحرف شویم. وقتی مباحثی مثل توحید و عبودیت در شعر آیینی ما کمرنگ می‌شود و مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد، خود‌ به خود شعر نبوی و متعلقات آن نیز از دایره توجه شاعران خارج می‌شود. این غفلت ریشه در فراموشی شعر نبوی دارد. توحید از اصول دین است و باید پیش و بیش از هر موضوع دیگری برجسته شود و در مرکز توجه و تامل شاعران آیینی روزگار ما قرار گیرد. به دلیل بی‌توجهی به این ظرایف و دقایق، متاسفانه گاهی در شعرها با اغراق در توصیف از پیامبر اکرم(ص) که بزرگ‌ترین پرچمدار توحید و یکتاپرستی است، اسطوره و بت می‌سازیم، غافل از اینکه اسلام، دین مبارزه با کفر و شرک و نفاق است. ضرورت امروز  شعر آیینی، فاصله گرفتن از صورت‌‌زدگی و سطحی‌نگری دینی و پرداختن پیش از پیش به سیرت و حقیقت دین و آیین محمدی است و تا زمانی که ما از سیرت و بصیرت غافل و بر حسب عادت به صورت مشغولیم در شعر آیینی راهی به دهی نخواهیم برد و روز به روز از سنت و سیره نبوی و عدالت علوی دور خواهیم شد. از سوی دیگر شعر دینی و آیینی ما بیشتر صبغه مذهبی دارد و معنوی نیست. شعر مذهبی از بزرگان دین تندیس مصیبت و شعر معنوی تندیس عزت می‌سازد. هدف غایی شعر مذهبی مدح و منقبت و سوگ و مرثیه است، ولی هدف شعر معنوی تربیت و تزکیه است که هدف اصلی همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم بود، چنان که در حدیثی از رسول اکرم(ص) می‌خوانیم:«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ: به راستی که من مبعوث شدم تا کرامت‌های اخلاقی را کامل و تمام کنم.»

با توجه به توضیحاتی که دادید در مجموع وضعیت شعر نبوی معاصر را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
شعر نبوی در مقایسه با سایر زیرشاخه‌های شعر آیینی، در سال‌های بعد از انقلاب جثه‌ای نحیف‌تر و ضعیف‌تر داشته است. فقط کافی است تا مروری اجمالی بر دفترهای شعر شاعران مذهبی بعد از انقلاب داشته باشیم، تا به درستی این گفته پی ببریم؛ البته این سخن به معنای نفی و انکار آثار درخشان و خوبی نیست که توسط شاعران توانمند و ارجمند نسل انقلاب هرساله تولید و عرضه می‌شود. آنچه بیش‌تر مورد نظر است، کمیت و کیفیت شعرهای خوب نبوی در مقایسه با دیگر زیرشاخه‌های شعر آیینی است که به راستی نسبت معقول و قابل قبولی نیست. اگر در این معدود سروده‌ها نیز تامل کنیم، به روشنی درخواهیم یافت که اکثر آنها لهجه‌ای عاشقانه و توصیفی دارند و نگاه شاعر به پیامبر صرفا نگاهی تجلیلی است تا تحلیلی و کاربردی، حال آنکه نیاز امروز جامعه دینی ما پیش و بیش از تجلیل که افراط در آن همیشه به تحریف می‌انجامد، تحلیل، تبیین و تعریف است. برای مسلمان معاصر دانستن اینکه «پیامبر که بود؟ چه کرد؟ و چه گفت؟» مهم‌تر از دانستن رنگ چشم و سیاهی گیسو و زور بازوست. ولی دریغ و درد که پرداختن به صورت، آب و رنگ و خط و خال بزرگان دین، ذهن و زبان بسیاری از شاعران را مشغول کرده و آنان را از پرداختن به سیرت و حقیقت نبوی باز داشته است.
 
دلیل کم بودن شعر درباره رحلت پیامبر نسبت به مدیحه و مولودی و مبعث ایشان چیست؟
به طور کلی شعر نبوی در ادبیات روزگار ما مظلوم است و شاعران به این موضوع به حد بایسته و شایسته نپرداخته‌اند. باید فروتنانه بپذیریم که ما در بازار شعر نبوی کم‌فروشی کرده‌ایم، چرا که فرازونشیب‌های زندگی پیامبر مکرم اسلام(ص) به عنوان پرچمدار توحید و خاتم سلسله پیامبران الهی، آن‌گونه که شایسته و بایسته است در شعر دینی و آیینی روزگار ما منعکس نشده و به شیوه شاعرانه مورد تبیین، تحلیل و واکاوی قرار نگرفته است. آنچه در آیینه شعر نبوی روزگار ما از پیامبر اکرم(ص) برجسته شده ، معرفی پیامبر به عنوان یک اسطوره دست‌نایافتنی و نه یک اسوه قابل پیروی است حال آن‌که خداوند در قرآن پیامبر را به عنوان «اسوه حسنه» معرفی می‌کند و در آیه ۱۱۰ سوره کهف خطاب به رسول اکرم(ص) می‌فرماید «قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی... بگو: جز این نیست که من هم مانند شما بشرم (لکن) به من وحی می‌شود.» این موضوع می‌تواند دلایل گوناگونی داشته باشد که از عمده‌ترین آنها می‌‌توان به تعلل نهادهای فرهنگی مسئول در پرداختن شایسته و بایسته به این مهم، فقر دانسته‌های مستند شاعران نسبت به تاریخ اسلام، عدم آشنایی با سیره و سنت پیامبر(ص)، هیات محوری و جشنواره‌زدگی اشاره کرد. 

چرا بیشتر اشعار در باره رحلت پیامبر گزارش‌گونه هستند و تخیل در آنها کمرنگ است؟
ساحت مقدس شعر آیینی ادب و آدابی دارد که اگر قصد ما از ورود به این حریم مقدس خدمت به خاندان رسالت است، باید به این ادب و آداب پایبند باشیم. توجه به این نکته کلیدی ضروری است که ساحت شعر آیینی، ساحت «هر چه می‌خواهد دل تنگت بگو» نیست. در این عرصه، مضمون‌یابی مثل عرصه  آزاد سروده‌ها تنها یک کار ذوقی و سلیقه‌ای نیست و شاعر نمی‌تواند تنها به مدد قدرت تخیل، تصویرپردازی و صنعتگری، به هر مضمون غریب یا خوشایندی چنگ اندازد و سیمای بزرگان دین را به هر گونه‌ای که دوست دارد بر بوم شعر به تصویر بکشد. در این وادی، شاعر باید امین، صادق، متخلق به اخلاق اسلامی و آراسته به ادب قرآنی باشد و در دایره آموزه‌های مبتنی بر دین و برگرفته از قرآن حرکت کند. به تصویر کشیدن سیمای بزرگان دین در شعر آیینی باید منطبق بر سیره عملی و سلوک ایمانی و قرآنی آن بزرگواران باشد. فرایند خیال‌پردازی و پرواز ذهنی شاعر در این وادی، باید اندیشیده و رسالت‌مندانه باشد تا شاعر بتواند چهره‌ای واقعی، بی‌تحریف و پیراسته از خرافات را از ائمه هدی (علیهم السلام) به تماشا بگذارد، سیمایی روشن و زلال که قابلیت الگوبرداری از آن برای زندگی انسان معاصر وجود داشته باشد. شاعر آیینی نمی‌تواند و نباید افسار ذهن و زبان خود را تنها و تنها به دست خیال وحشی بسپارد و همچون سایر عرصه‌ها بر طبل خلاف آمد عادت بکوبد و خواهان سعادت باشد، چراکه در این عرصه خلاف آمد عادت معنا ندارد و در این عرصه، شاعر بر مسند انبیا و اولیای الهی تکیه زده است. مقام شاعر در این وادی، مقام سخنگوی یک مکتب و آیین است و سخنگو در مقام سخنگویی نمی‌تواند و نباید بیان‌کننده مواضع و دیدگاه‌های خویش برای پیروان و سالکان آن مکتب باشد. اگر در عرصه‌های دیگر می‌توان بدون هیچ آداب و ترتیبی سخن گفت، اینجا باید ادب و آداب را به جا آورد و آن گونه ظاهر شود که محبوب می‌خواهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها