حق زنان خرمشهری به گردن مقاومت
ناگفته نماند که خرمشهر از روز نوزدهم مهر ماه در محاصره کامل بود و تقریباً همه مردم عادی آنجا را ترک کرده و فقط کسانی که عزم به دفاع مسلحانه از شهر را داشتند آنجا، رودرروی دشمن باقی مانده بودند. البته مقاومت شهر، فقط مقاومتی مردانه نبود و زنان نیز در این حماسه حضور داشتند. جعفرشیرعلینیا در دایرهالمعارف مصور جنگ به نقل از کتاب «خرمشهر در جنگ طولانی» (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) روایت میکند «زنان خونینشهری حق بزرگی بر گردن مقاومت دارند. عدهای کنار مسجد جامع غذا میپختند. آنها که کوچهپسکوچهها را میشناختند آب و غذا و مهمات به رزمندهها میرساندند یا غیربومیها را به نقطههای درگیری میرساندند. نگهبانی هم میدادند. توی قبرستان و بیمارستان هم این زنها بودند که کارها را انجام میدادند. بعضی هم مستقیم درگیر جنگیدن بودند.»
نمونههای این مجاهدتها بسیار بود. «شهناز حاجیشاه هم میجنگید و هم وقتی با رزمندهها برای استراحت عقب میآمد، سریع مشغول آماده کردن غذا میشد. مادر خانواده پورحیدری دو پسرش شهید شده بودند، شوهرش هم اسیر. او در مسجد جامع برای رزمنده غذا درست میکرد و لباس میشست و به آنها روحیه میداد. زهره حسینی (روای کتاب «دا») هفته اول جنگ پدرش را با دست خودش کفن کرد و روز یازدهم مهر بدن قطعهقطعهشده برادرش علی را. خانم بدیعی هم 15 سال داشت. 40 روز از ازدواجش میگذشت. جنازه شوهرش را خوش کفن کرد. مادری جنازه خونین فرزندش را عطر و گلاب زد و کفن کرد. یک قطره اشک هم نریخت. میگفت میخواهم اولین مادری باشم که بیصدا و بدون ناله و اشک پشت تابوت بچهاش راه میرود.»
خرمشهر، مقاومت، دنیای کتابها
بعثیها از روز بیستوهفتم به بعد، چند نقطه از شهر را که هنوز کامل اشغالشان نکرده بودند زیر آتش خمپاره گرفتند و بعد برای تثبیت جای پای خودشان، بخشی از ساختمانهای شهر را با تیانتی تخریب کردند و نوعی از استحکامات برای خودشان ساختند. درگیریهای پراکنده تا نخستین روزهای آبان ادامه داشت و سرانجام نیروهای متجاوز در چهارمین روز از ماه بر شهر مسلط شدند و آنجا را اشغال کردند. اما همین مقاومت جانانه و مردمی، آنهم با دستهای خالی به دشمن نشان داد که محاسباتش درباره پیروزی آسان بر ایران و تسلط بر خوزستان در کمتر از چند روز، چقدر نادرست بوده است. بعثیها خرمشهر را اشغال کرده و مدافعان شهر را عقب رانده بودند، اما این پیروزی برای آنان با هزینه بسیار فراتر از محاسبات اولیه محقق نشد. صدام برای تصرّف خرمشهر ابتدا فقط یک گردان نیروی کماندویی در نظر گرفته بود، اما بعد در مواجهه با مقاومت جانانه مردم و مدافعان مجبور شد نیروهای بیشتری، گویا دو لشکر کامل و تعداد زیادی تانک و خودروی زرهی را وارد کارزار کند و به تلفات نیروهایش نیز بیاعتنا بماند.
به جز چند کتابی که بالاتر، لابهلای متن به نام و عنوان آنها اشاره شد، کتابهای خواندنی دیگری هم درباره مقاومت خرمشهر وجود دارد که ذکر نام برخی از آنها خالی از لطف نیست. تکاورانی از نیروی دریایی در خرمشهر جنگیدند و در آن مقاومت حماسی سهیم شدند. گوشههایی از قهرمانیهای آنان در کتاب «اولین روزهای مقاومت» (مرتضی قاضی و حسین یحیوی، انتشارات روایت فتح) روایت میشود. کتاب «و اما خرمشهر» از عباس تیموری (نشر ستارهها) تصویر نسبتاً جامعی از مقاومت خرمشهر، و مسائل مرتبط با پیش و پس از آن نبرد حماسی را به خواننده ارائه میکند. همچنین کتاب «خونینشهر تا خرمشهر» کاری از محمد درودیان (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) نیز مطالعهای ستودنی در موضوع جنگ و خرمشهر است که در آن حوادث روزهای منتهی به اشغال شهر بازخوانی میشود. در کتاب «اطلس خرمشهر در جنگ» (محسن رشید، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس) نیز اطلاعات بسیار مفیدی درباره خرمشهر وجود دارد که بر شناخت ما از اهمیت و تحولات این شهر در سالهای جنگ تحمیلی میافزاید.
نظر شما