سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۵:۵۳
تعهد به آرمان فلسطین موافقِ ارزش‌هایِ قدیم‌العهدِ فرهنگ ماست

سعید زیباکلام، استاد بازنشستهٔ گروه فلسفه دانشگاه تهران گفت: تعهد به فلسطین را ملتِ ایران، موافقِ ارزش‌هایِ قدیم‌العهدِ موروثیِ مستحکمیِ که در فرهنگ غنی خود در قرون متمادی داشته و کماکان دارد، ایجاد کرده است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، شامگاه دوشنبه چهاردهم آبان‌ماه، نشست «عصر نصرالله» با حضور اصحاب اندیشه و علوم انسانی به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، در سالن سوره حوزه هنری، برگزار شد.

در ادامه این نشست سعید زیباکلام، استاد بازنشستهٔ گروه فلسفه دانشگاه تهران، در ابتدای سخنان خود گفت: می‌خواهم از وانهادنِ کلان سیاستِ دفاع از آرمان فلسطین سخن بگویم. بعضاً گفته می‌شود که سیاست خارجی یک کشور خادم و کارگزار کلان‌سیاست‌های داخلیِ آن کشور است و باید باشد یا کلان‌سیاست‌هایی که به نوبه خود تابع و کارگزار منافع ملیِ همان کشور است. اگرچه می‌شود در این گفته مناقشه کرد و آن خادمیت و کارگزاری را مورد نقد قرار داد، با این وجود می‌شود گفت این امکان وجود دارد که در کشوری، هر یک از دو سیاست خارجی و داخلی مستقل از یکدیگر تابع و کارگزار منافع ملی آن کشور باشند. این استقلال لازم نمی‌کند که میان سیاست‌های آن دو عرصه تعارض وجود داشته باشد. نکته مدنظر این است که آن دو سیاست مستقل از یکدیگر از منبع یا سرچشمه‌ای موسوم به منافع ملی تغذیه و تقویم می‌شوند به گونه‌ای که هیچ هماهنگی یا انسجامی آن دو مجموعه از سیاست‌ها را ضروری نمی‌کند. این یعنی آن دو مجموعه از سیاست‌ها ضمن اینکه از یک منبع تغذیه شده‌اند لیکن این امکان وجود دارد که هماهنگی و انسجامی میان آن دو ضرورتاً وجود نداشته باشد.

او ادامه داد: بلافاصله بیفزایم که چگونگی این امکان بازمی‌گردد به تلقی و فهمی که از منافع ملی وجود دارد. برای تبیین عمیق‌تر سیاستِ داخلی و خارجی و نسبت هر یک با منافع ملی لازم می‌شود، منافع ملی را قدری مورد موشکافی قرار دهیم. نخستین نکته بسیار بنیانی و ابتدایی این است که منافع ملی همچون تمام پدیدارهای اجتماعی، واقعیتی محسوس، ملموس و متصلب ندارد که در عالم واقع محقق شده باشد و تفاوت یا تعارض میان تلقی‌ها و فهم‌ها از آن واقعیت امری است که تابع شبکه‌های مفهومی- نظریِ انسان‌ها باشد. مفهوم منافع ملی از پیچیدگی مضاعفی برخوردار است از آن جهت که فی‌المثل ما می‌توانیم از پدیداری یا مجازاً واقعیتی به نام تورم یا اعتراض یا حزب یا نسل‌کشی سخن بگوییم. لیکن اختلافات از آن‌جا برمی‌خیزد که انسان‌ها هر یک دارای شبکه بسیار پیچیده و تدریجاً تقویم‌یافته مفهومی- نظریِ خاصی هستند که از ورای آن شبکه، پدیدارها و وقایع را مشاهده و فهم می‌کنند. و چنین است تبیین جریانِ بسیار متلاطم و متموج مفهوم‌سازی‌ها و نظریه‌سازی‌ها در تمام شاخه‌های علوم اجتماعی.

استاد بازنشسته دانشگاه تهران در ادامه گفت: اما مفهوم منافع ملی که تصور می‌شود سیاست‌های داخلی و خارجی از آن تغذیه می‌شوند تنها دچار این پیچیدگی نیست بلکه بیناپدیداری است که در عالم واقع وجود ندارد. درحالی که تورم، اعتراض، حزب، انقلاب و امثالهم واقعیتی در عالم واقع دارند و پیچیدگی آن‌ها در آن است که فهم ما انسان‌ها از آن واقعیت، تابعی است از شبکه بسیار پیچیده هر یک از ما انسان‌ها، ما فاعلانِ شناسا. با این مقدمه باید روشن شده باشد که منافع ملی، مفهومی است که هر کس از منظرِ خود به آن می‌نگرد. به استثنای افرادی که مقلدِ صرف هستند، هر اندیشمندی که قدری درباره منافع ملی به طور کلی یا به طور موردی و مصداقی اندیشه کند زود متوجه می‌شود که این مفهوم چقدر فَرّار و چموش است. عروسِ هزار دامادی که هر کس به شکلی که می‌خواهد، آن را آرایش می‌کند. با این اوصاف برمی‌گردیم به ربط و نسبت سیاست‌های داخلی و خارجی با منافع ملی.

زیباکلام افزود: گفتیم این امکان وجود دارد که سیاست‌های داخلی و خارجی مستقل از یکدیگر از منبعی به نام منافع ملی تغذیه و تقویم شوند. و افزودیم این تغذیه و تقویم می‌تواند به گونه‌ای صورت بگیرد که میان آن دو دسته سیاست، هماهنگی و انسجامی وجود نداشته باشد. در بادی امر به نظر می‌آید که امکان ندارد دو دسته سیاست خارجی و داخلی از یک منبع تغذیه و تقویم شوند لیکن میان آن‌ها هماهنگی و انسجامی نباشد. این تلقی بادی امر از آن رو شکل می‌گیرد که اولاً تصور شده، تغذیه و تقویم، ساختارِ قیاسیِ صلبِ یکتایی دارد که هر کس مترصد تغذیه و تقویم شود نتیجه واحد یکسانی حاصل خواهد کرد. اما این پنداری بیش نیست. پنداری که هیچ سنخیتی با واقعیت ندارد. زیرا تغذیه و تقویم بنیاناً از سنخ استنتاجات قیاسی نیست. و ثانیاً پنداشته شده که منبع تغذیه و تقویم همان منافع ملی، خود، پدیداری همواره و برای همه یکسان است.
زیباکلام در ادامه مطرح کرد: همانطور که پیش‌تر ملاحظه کردیم، منافع ملی نه پدیدار که مفهومی بیش نیست. مفهومی که انسان از سرِ ظن و گمان خود آن را می‌سازد. اگر فرض کنیم حتی سیاست‌های داخلی و خارجی هر یک جداگانه از منبع منافع ملی تغذیه و تقویم می‌شوند، باز هم هیچ ضرورتی ندارد که میان آن دو دسته از سیاست‌ها هماهنگی و انسجامی وجود داشته باشد. بیش از اینکه این تحلیلِ مفهومی-نظری درباره سیاست‌های داخلی و خارجی و منافع ملی را متوجهِ عرصه حکمرانی ایران کنم، لازم می‌دانم تذکراتی چند بدهم مبادا از تحلیل فوق مطالبی بیش از آن‌چه مد نظر داشته‌ام استنباط شود.


او اضافه کرد: نخست اینکه از بحث درباره منافع ملی نمی‌خواهم نتیجه بگیرم که با این مفهوم باید وداع کرد و بحث، مفهوم‌سازی، نظریه‌سازی و تبادل نظر درباره آن را باید بالکل بی‌ثمر دانست. این مفهوم در صورتی که نسبتی با آمال و آرمان‌های ما داشته باشد و نتیجتاً میل و نیاز به حفظ آن داشته باشیم، می‌توانیم همچون مفاهیمی از قبیل سعادت، رضایت، آرامش، پیشرفت، توسعه، تمدن و … موردِ مفهوم‌سازی و نظریه‌سازی قرار داده و گفتمانی را حول آن بسازیم. گفتمانی که از دلِ آن سیاست‌هایی تراوش می‌کند.

زیباکلام گفت: ابداً بر آن نیستم که نباید تلاش کرد تا سیاست‌های داخلی و خارجی «معطوف به» و «مأخوذ از» هر منبع و چشمه‌ای، کم یا بیش، نوعی هماهنگی و انسجام داشته باشند و آب به آسیاب هم بریزند. تلاش من از بحث مفهومی-نظری فوق این است که نشان دهم میان این سه مقوله بسیار بزرگ عرصه حکمرانی (سیاست داخلی، سیاست خارجی و منافع ملی) هیچ ربط و نسبتِ منطقی سر راستِ قاطع و مناقشه‌ناپذیرِ فرااجتماعیِ جهان‌شمولی وجود ندارد. که بسیار بیشتر، هیچ ربط و نسبت درون‌اجتماعیِ اجماع‌شده‌ای هم وجود ندارد.
با همه این اوصاف چنانچه آمال و آرمان‌های ما طلب کند، می‌توانیم در مورد هر سه مقوله مفهوم‌سازی، نظریه‌سازی و تبادل نظر کنیم تا دست کم به اجماعی نسبی برسیم.


او ادامه داد: بیشتر ما می‌دانیم که در عرصه اندیشه سیاسی، اندیشمندان، در پرتو یا با توسل به شبکه بسیار پیچیده و غنیِ تعلقات و تلقیات خود، عموماً در مورد هر سه مقوله، هم مفهوم‌سازی و نظریه‌سازی می‌کنند و هم دیگرانی که به عرصه عمل و اجرا نزدیک هستند به اتکاء آمال و آرمان‌های خود و با توسل به برخی از مفهوم‌سازی‌ها و نطریه‌سازی‌ها سیاست‌هایی را هم می‌سازند. این اندیشه‌ورزی‌های مفهومی و نظری و آن سیاستگذاری‌های بسیار رایج هیچ منافات یا تعارضی با نکات و نتایج محوری این تحلیل ندارد.
این استاد فلسفه بعد از طرح مسائل تئوریک به سمت بررسی اوضاع ایران در این رابطه رفت و گفت: با توجه به بحث مفهومی-نظری فوق می‌خواهیم با آن سه مقوله محوریِ حکمرانی، به تحلیل ایران بپردازیم. نخست اینکه نمی‌توان گفت منافع ملی در ایران مفهومی است که در میان اندیشمندان سیاسی و سیاست‌مدارانِ باسواد و اصحاب فکور رسانه من‌حیث‌المجموع و حدوداً، روشن است. روشن نیست و علت آن این است که حکمرانی ما متأسفانه نه فقط اهمیت چندان و درخوری به نخبگان و اندیشمندان سیاسی نمی‌دهد که اساساً ایجاد فضای اندیشه‌ورزی و تبادل نظر، همان گفتمان‌سازی، بر سر مسائل و موضوعات مبتلابه کمترین ارزشی ندارد. واضح است در عرصه‌ای که اندیشه‌ورزی نخبگان و تبادل نظر میان آن‌ها کمترین ارزشی نداشته باشد، مقولات محوری منافع ملی و سیاست‌های داخلی و خارجی و نسبت آن‌ها زمینه و بستری برای مفهوم‌سازی و نظریه‌سازی پیدا نمی‌کند. جدا از زمینه تاریخی و فرهنگ سیاسی منحط و استبدادی، یک مانع بزرگ گفتمان‌سازی عبارت است از این نگرش دو شاخه که اولاً در فلان عرصه تنها یک رأی درست و عقلانی وجود دارد و ثانیاً فلان رأی نزد فلان مقام است‌.
او ادامه داد: اینک اما در مورد یکی از محوری‌ترین سیاست‌های خارجی ایران چه می‌توان گفت؟ امروزه بسیار رایج شده که می‌گویند ما را چه شده یا چرا باید از مقوله‌ای به نام آرمان فلسطین دفاع کنیم؟ چرا باید منافع ملی خود را فدای آزادی فلسطین کنیم. این قبیل سوالات در عرصه سیاست ما از دهه ۸۰ به بعد حاصل تحولات فکری توفنده مدرنیستیِ دهه ۷۰ است. امروزه اما بسیاری از اصحاب رسانه علنی‌تر این سیاست روی‌هم‌رفته ثابت در عرصه خارجی را خلاف منافع ملی می‌دانند. واضح است که می‌توان به آموزه‌های فرهنگ موروثی این مرز و بوم در زمینه دفاع از مظلومان و مقابله با ظالمان استشهادات زیادی کرد تا بنایی مستحکم برای آن ارائه کرد. در مقابل می‌خواهم با بهره‌برداری از تحلیلی که از ابتدا ارائه شد سؤال کنم که مگر منافع ملی ما روی‌هم‌رفته روشن است که چیست که دفاع از آرمان فلسطین را بتوانیم پشت کردن به آن بدانیم؟ آری هر فردی مختار است منافع ملی را مطابق اصلِ آزادی عقیده به هر نحوی که می‌اندیشد و احساس می‌کند، اختیار کند و هیچکس هم نمی‌تواند مانع شود. اما یادمان باشد که این اختیار برای همه فراهم است.


زیباکلام، استاد بازنشسته دانشکده فلسفه دانشگاه تهران با اشاره به اینکه پیش از اولین گام انقلاب در بهمن ۵۷ تقریباً عموماً اگرنه تمام مبارزان و انقلابیون به آرمان فلسطین متعهد یا دست‌کم گرایش داشتند، گفت: کافی است سری به مطبوعات، احزاب، گروه‌ها و ایضاً بنرها و پوسترهای تظاهرات عظیم آن دوران بزنیم. اینک این سؤال مطرح می‌شود که آبشخور این تعهد در آن دوران جز احساس همدردی با ملتی مظلوم، قتل‌عام شده و… چه بوده است؟ در همین زمینه چند وقتی است برخی این سؤال به‌غلط‌صورت‌بندی‌شده را طرح می‌کنند که چه کسی وظیفه دفاع از آرمانِ آزادی فلسطین را بر دوش ما گذاشته است؟ این سؤال اساساً غلط طراحی شده است. زیرا اعلان نشده پیش‌فرض گرفته که آن وظیفه را فردی یا سازمانی بر دوش ما گذاشته است. براستی برای کدام کشور مستقل این سوال را می‌شود مطرح کرد؟ جواب فلان فرد یا فلان نهاد نیست بلکه این تعهد را ملتِ ایران، موافقِ ارزش‌هایِ قدیم‌العهدِ موروثیِ مستحکمیِ که در فرهنگ غنی خود در قرون متمادی داشته و کماکان دارد، ایجاد کرده است. برخی می‌گویند که ملت ایران در عصر و زمانه‌ای چنین آرمانی را بر قلب و جان خود یافته است و به صورتِ کلان‌سیاستی آن را تعقیب کرده است، ما چرا امروزه باید به آن متعهد باشیم؟

او در پایان با جمع‌بندی سخنان خود گفت: چرا باید دفاع از فلسطین مظلوم را وانهاد و حتی در مواردی به تلویح از رژیم جنایتکارِ نسل‌کش و ناقض تمام قوانین و مقررات بین‌المللی دفاع کرد؟ چراکه جمهوری اسلامی از آن آرمان دفاع می‌کند!
به جد از خود سؤال کنیم و سپس به تأمل بنشینیم که آیا می‌خواهیم بگوییم چون نظام به شیوه خود از آرمان آزادی فلسطین دفاع می‌کند، آن آرمان باطل است؟
به همین ترتیب آیا می‌خواهیم بگوییم چون آمریکا از صبح‌دم گام اول انقلاب در پی منحرف، منقاد و مطیع کردن جمهوری اسلامی بوده است پس آن رژیم، رژیمی عدالت‌خواه، دموکراتیک و صلح‌طلب است؟
به همین منوال آیا می‌خواهیم بگوییم از آن رو که رژیم‌های منحط، سرکوبگر و فاسد سعودی، بحرین، امارات و امثالهم از هم‌دستان و هم‌پیمانان رژیم آمریکا هستند همگی رژیم‌های مردمی، عدالت‌خواه و آزادی‌خواه دارند؟
به کجا داریم می‌رویم. این استدلال که دشمنِ دشمنِ ما دوست ماست، منجر به نتایج فاجعه‌باری خواهد شد. مردمی، دموکراتیک و صلح‌طلب بودن آمریکا، فرانسه، انگلیس، عربستان و … را چگونه می‌توان پذیرفت؟ صرفاً به این دلیل که آن‌ها همگی دشمن نظام جمهوری اسلامی هستند و در نتیجه دوستِ ما!
براستی چند نفر از فعالان سیاسی، دانشگاهی و رسانه‌ای در غرب می‌توانید پیدا کنید که مطابق استدلال صغارت‌آمیز و حقارت‌انگیز دشمنِ دشمنِ ما دوستِ ماست، درباره آرمان فلسطین و رژیم فلسطین موضع‌گیری کرده‌اند؟ چه فلاکتی و چه انحطاطی.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها