به گزارش سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیرا دردشتی: تعطیلات نوروز مصادف شد با تب و تاب جهانی استفاده از ChatGPT برای تبدیل تصاویر به سبک هنری استودیو جیبلی (استودیوی انیمیشن ژاپنی به بنیانگذاری هایائو میازاکی) که در ایران نیز محبوبیت زیادی پیدا کرد و افراد بسیاری را که تا امروز هم به سراغ هوشمصنوعی نرفته بودند، وادار کرد برای تبدیل تصاویر خود به نوستالژی کارتونهای کودکی، کار با ChatGPT را آغاز کنند. با این حال چهرههای جذاب ساخته شده به سبک استودیو جیبلی تنها بخش کوچکی از یک فناوری بزرگ است که از چند سال پیش با معرفی مدلهای زبانی بزرگ در آمریکا به دنیا معرفی شد و امروز کار کردن با آن به عنوان یک دستیار همهچیزدان در حال تبدیل شدن به یک عادت روزمره برای مردم جهان است. چندی پیش چینیها مدعی شدند با هزینهای بسیار کمتر توانستهاند DeepSeek را توسعه دهند که عملکردی مشابه و بسیار نزدیک به مدلها زبانی بزرگ دنیا داشته است. رقابتهای هوشمصنوعی هرچه پیشتر میرود از فانتزی انیمهها فاصله میگیرد و گاه به واقعیتهایی هراسانگیز دامن میزند. جنگ فناوری حالا بخش مهمی از رقابت قدرتهای بزرگ جهان شده و توسعه آن گاه به مسابقات تسیلحاتی گذشته مانند است.
فارغ از این ابر رقابتهای بینالمللی، هوش مصنوعی ابزاری است که توسط طیف گوناگونی از مردم و با اهداف مختلف علمی، تجاری، هنری و… مورد استفاده قرار میگیرد و همزمان که کاربران را شگفتزده میکند، پرسشهای مهمی را نیز به همراه داشتهاست. آیا این فناوری قرار است جایگزین انسانها شود؟ آیا سیستمهای هوش مصنوعی به «تکینگی فناوری» دست مییابند و «خطر وجودی» برای بقای گونهی بشر ایجاد خواهند کرد؟ در این رابطه رویکردهای مختلفی وجود دارد. توسعهدهندگان هوشمصنوعی با چنان سرعتی پیش میروند که بحثها پیرامون تبعات اخلاقی، حقوقی، اجتماعی، فلسفی و… این تحول از آن عقب ماندهاست و البته هشدارها گاه چنان هراسناک میشود که بشر را در مورد آینده حیات خود به استیصال میرساند.
کتاب «چشم خدایگان: تاریخ اجتماعی هوشمصنوعی» که توسط «متئو پاسکینلی» نوشته شده، یکی از نخستین آثار منتشر شده در زمینه تاریخنگاری هوشمصنوعی است که در سال ۲۰۲۳ منتشر شد. کتاب تاکنون دستکم به دوازده زبان از جمله چینی، روسی، عربی و ترکی ترجمه شده و «سهیل رضانژاد» آن را به فارسی برگردانده که در سال ۱۴۰۳ توسط «نشر هرمس» روانه بازار کتاب ایران شد. نویسنده این اثر مدعی است که مطالعات پیشین درباره تأثیر هوش مصنوعی بر جامعه، اغلب دیدگاهی «از بالا» داشتهاند و روایت کنترلکنندگان است نه آنان که کنترل بر آنها اعمال میشود. او پیشنهاد میکند که به جای نگاه به هوش مصنوعی به عنوان تقلیدی از فرآیندهای زیستی، باید بررسی کرد که چگونه طراحی محاسبات و ماشینهای هوشمند از الگوی تقسیم کار پیروی میکند و به این تعبیر نه امری کاملاً بدیع و نوظهور بلکه ادامه ساختارهای اقتصادی و اجتماعی گذشته به شمار میرود.
هدف کتاب آنطور که نویسنده در مقدمه اثر میآورد: «کشف دوباره مرکزیت هوش اجتماعی است، هوشی که بر هوش مصنوعی اثر میگذارد و بدان قدرت میبخشد». این اثر قصد دارد عوامل اقتصادی و سیاسی موجود در منطق درونی این فناوری را بازنمایی کند. در این راستا هوش مصنوعی را نه فقط بهعنوان یک محصول تکنولوژیک، بلکه بهعنوان امتداد یک روند تاریخی و اقتصادی میبیند.
نگاه انتقادی به فناوری
متئو پاسکینلی نظریهپرداز، نویسنده و پژوهشگر ایتالیایی سالهاست که در حوزههای فلسفه فناوری، مطالعات رسانهای، تاریخ علم و هوشمصنوعی فعالیت میکند. او که در حال حاضر به عنوان دانشیار فلسفه علم در «دانشگاه کافوسکاری ونیز» مشغول به فعالیت است، بهعنوان یکی از چهرههای برجسته در مطالعات انتقادی فناوری و هوش مصنوعی شناخته میشود و آثارش ترکیبی از نظریههای مارکسیستی، تاریخ فناوری و تحلیلهای سیاسی-اقتصادی است. پاسکینلی در کتابها و مقالاتش با پیروی از این نظریات میکوشد تا تصورات رایج در رابطه با هوشمصنوعی را به چالش بکشد و نشان دهد که چگونه این فناوریها در خدمت نظامهای قدرت قرار میگیرند. در میان آثار او بویژه در کتاب «چشم خدایگان» میتوان تأثیرات اجتماعی و تبعات سیاسی فناوریهای نوین را به خوبی جستجو کرد.
پاسکینلی در مقدمه این کتاب، چارچوب ایدئولوژیکی که قصد نقد آن را دارد به وضوح مشخص میکند و به صراحت مینویسد که «نوشتن تاریخچه هوشمصنوعی در شرایط کنونی به مثابه در افتادن با یک سازه ایدئولوژیک عظیم است: در میان شرکتهای سیلکونولی و دانشگاههای فناوری پیشرفته، پروپاگاندا درباره قدرت مطلق هوشمصنوعی امری عادی است و گاه حتی قصههای ماشینهایی را تکرار میکند که به «هوش فراانسانی» و «خودآگاهی» دست یافتهاند.» در این قصهها بنابر پیشگویی شماری از آیندهپژوهان، فناوری خودمختار خواهد شد و بقای بشر بر روی زمین را تهدید خواهد کرد. پاسکینلی استدلال میکند که چنین روایتهایی راهی برای انکار مسئولیتهای انسان در قبال فناوری است. به باور وی آنهایی که این فناوریها را توسعه میدهند، ترجیح میدهند آن را یک نیروی کنترلناپذیر جلوه دهند، در حالی که در حقیقت، امکان تنظیم و هدایت آن وجود دارد. این همان دلیلی است که بسیاری از پیشبینیهای فاجعهبار درباره تسلط هوش مصنوعی، از سوی سرمایهگذاران این حوزه مطرح میشود. آنها نمیخواهند بحثی واقعی درباره لزوم پاسخگویی دموکراتیک و تأثیرات اجتماعی هوش مصنوعی شکل بگیرد.
تاریخنگاری هوشمصنوعی
پاسکینلی با بازگشت به دوران باستان، نشان میدهد که چگونه توسعه فناوری از همان ابتدا با نیازهای اقتصادی و اجتماعی گره خورده بود. مثلاً ریاضیات در عصر برنز، ابزاری برای سازماندهی بهتر جوامع کشاورزی بود و به همین ترتیب، موتور بخار در یونان باستان شناخته شده بود اما تا زمان انقلاب صنعتی، زمینه استفاده عملی از آن فراهم نشد. با توسعه محاسبات مدرن، حوزههای مختلف علمی به شکلی پیچیده درهم تنیده شدند. ظهور تلگراف، پیشرفت الکترونیک را به همراه داشت و باعث شد که مغز انسان به عنوان یک شبکه سیگنال در نظر گرفته شود. این تغییر دیدگاه، به شکلگیری نظریههایی دربارهی تقلید ماشین از ذهن انسان منجر شد.
نویسنده به تناقضی جالب در دههی ۱۹۶۰ میپردازد. تیغ دو لبه اینترنت که از یکسو به قدرتیابی کنترلکنندگان منجر شد و از طرف دیگر برای کنترلشوندگان فرصتهایی را پدید آورد. مجموعههای نظامی-صنعتی اینترنت را برای حفظ کنترل در جنگ هستهای توسعه دادند اما دانشگاهها و توسعهدهندگان آزاد، همان سیستم را برای ترویج آزادی اطلاعات به کار گرفتند. این تضاد نشان میدهد که فناوری همواره در بستری سیاسی-اقتصادی شکل گرفته و تحت تأثیر نیروهای متضاد بوده است.
کتاب در قالب یک مقدمه و دو بخش اصلی تنظیم شده است. در مقدمه این اثر نویسنده به روششناسی و مقدماتی نظیر طرح مسئله و پیشینه پژوهش میپردازد و در دو بخش بعدی که بخشهای اصلی این اثر هستند «عصر صنعتی» و «عصر اطلاعات» مورد بررسی قرار میگیرد. در بخش عصر صنعتی نویسنده تعریف تماماً فنی الگوریتم را به چالش میکشد و برای شناسایی ریشههای اجتماعی و اقتصادی آن نقدی ماتریالیستی ارائه میکند. در بخش دوم کتاب، بیشتر به تاریخ رسانهای پرداخته شده است. او نشان میدهد که چگونه از دههی ۱۹۴۰ به بعد، علوم شناختی و نظریههای هوش مصنوعی به مفاهیمی از سایبرنتیک و اقتصاد نئولیبرالی متصل شدهاند.
احیای امر جمعی
پاسکینلی در پایان استدلال میکند که هوش مصنوعی نه یک آخرالزمان و نه یک نیروی مستقل از سرمایهداری است بلکه نتیجه پیشرفتهای تدریجی فناوری محسوب میشود. در حقیقت ادامه فنون تحلیل داده است که در آغاز ادارات دولتی از آن پشتیبانی میکردند، سپس سازمانهای امنیتی مخفیانه آن را توسعه دادند و در نهایت شرکتهای اینترنتی آن را به کسبوکار نظارت و پیش بینی مبدل کردند. کتاب پیشنهاد میکند که: «در نهایت نظریه خودکارسازی کار محور را صرفاً اصلی تحلیلی برای گسستن انحصارهای «شاه الگوریتم» هوشمصنوعی قلمداد نکنیم و آن را اصلی ترکیبی نیز بدانیم: نظریه خودکارسازی کار نوعی عمل به خودمختاری اجتماعی است و هدفش شکلهای تازهای برای تولید دانش و فرهنگهای نوین برای ابداع است.»
نویسنده تأکید دارد که «اولین قدم در تکنوپلیتیک، فناوری نیست، بلکه سیاست است.» و پیشنهاد میکند که برای درک بهتر آینده هوش مصنوعی، باید بر روی سازماندهی گروههایی تمرکز کرد که میتوانند قدرت شرکتهای بزرگ فناوری را به چالش بکشند و مسیرهای جایگزینی برای کنترل و استفاده دموکراتیک از این فناوری ارائه دهند. به گفته نویسنده «چیزی که نیاز داریم نه چارهیابی فناورانه است و نه در افلاس فناورانه. در عوض نیازمند فرهنگ اختراع هستیم، یعنی طرح و برنامهای که از اجتماع و جمع مراقبت کند و هرگز تمام عاملیات و هوش را به خودکارسازی وانگذارد.»
در مجموع، کتاب «چشم خدایگان» تلاشی برای بازخوانی تاریخ هوش مصنوعی از دریچه سیاست، اقتصاد و ماتریالیسم تاریخی است. پاسکینلی نهتنها تبلیغات رایج درباره هوشمصنوعی را نقد میکند، بلکه نشان میدهد که این فناوری چگونه در بستر نظامهای اقتصادی و اجتماعی شکل گرفته است. برای کسانی که به دنبال درک عمیقتری از این موضوع هستند و نگاه انتقادی به تحولات فناورانه دارند، این کتاب یک منبع ارزشمند محسوب میشود.
نظر شما