به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)،شامگاه دوشنبه چهاردهم آبانماه، نشست «عصر نصرالله» با حضور اصحاب اندیشه و علوم انسانی به همت پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی، در سالن سوره حوزه هنری، برگزار شد.
در ادامه این نشست حسین شهرستانی، معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی با اشاره به موضوع نشست گفت: من میخواهم راجع به حزبالله، نصرالله و امرِ ملی صحبت کنم. همانطور که دکتر یامینپور به درستی اشاره کردند، سیدحسن نصرالله توانست در تاریخ سیاسی لبنان به چهره برجسته ملیِ لبنان تبدیل شود. این یک دستاوردی است که در یک تاریخ سیاسی و کوشش سیاسی بلندمدت به دشواری به دست آمده و در برابر تزاحمات و تناقضات بنیادینی محقق شده است.
او در ادامه با مطرح کردن این پرسش که چگونه سیدحسن نصرالله در برابر این تناقضات توانست امرِ ملی را با امرِ امتی و امرِ دینی جمع کند، گفت: جنبشهای اسلامی در ۱۰۰ سال اخیر از اساس یک پایه جهانوطن داشتهاند. جنبشهای اسلامگرا نسبت به مرزهایی که بعد از فروپاشی عثمانی در منطقه شکل گرفت، بدبین بودند. این جنبشها در راستای نقدی که به مدرنیته در کلیتِ آن داشتند، دولتِ ملی را هم از مظاهر مدرنیته دانسته و با آن چالش داشتند. از سوی دیگر جنبشهای فلسطینی که برای مقاومت شکل گرفته بودند، در شکل آغازینشان رویکرد شرقی و حتی غیراسلامی داشتند. جمال عبدالناصر که برای فلسطین مبارزه میکرد با اخوانالمسلمین درگیر بود. جنبشهای اسلامی با رویکردهای ملی در جبهههای مختلف تقابل داشتند.
شهرستانی با بیان اینکه با پیروزی انقلاب، جمهوری اسلامی به جایگزینی در برابر رویکردهای چپگرایانه و ناسیونالیستی برای حل مسئله فلسطین تبدیل شد، گفت: در نقطه آغاز تأسیس انقلاب، گفتار امتی و اسلامی یک زاویهای با امر ملی داشت. حزبالله در نقطه تأسیسش اساساً نیرویی است که توجه به هویت لبنانی و هویت ملی ندارد. وجه ملیِ حزبالله دستاوردی است که در دوران سیدحسن نصرالله شکل گرفت. حزبالله در زمانهای تأسیس شد که گفتمان انقلاب اسلامی یک طرح جهانشمول داشت. عنوان حزبالله در ابتدا «الثورة الاسلامیة فی لبنان» بود نه «المقاومة الإسلامیة فی لبنان». آنها میخواستند یک حکومت اسلامی تشکیل دهند.
او افزود: نسل رهبران دوم چه در ایران چه در لبنان بودند که طرح جمع بین هویت ملی و هویت دینی را رقم زدند. البته در ایران خود امام خمینی (ره) هم این دغدغه را داشت اما در لبنان اینگونه نبود. حزبالله یک نیرو برای لبنان و ملت لبنان به حساب نمیآمد.
معاون پژوهشی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی گفت: موانع مهمی که در رابطه با امرِ ملی پیشروی حزبالله وجود داشت. یکی اینکه لبنان به مثابه یک کشور مسیحی در آن طرح استعماری شناخته میشد. گروههایی هم در داخل برای اینکه این کشور مسیحی بماند دست به کشتار میزدند. مانع بعدی ماهیت طایفهای لبنان بود. در لبنان امرِ ملیای شکل نگرفته بود که حزبالله بخواهد خدمتی به آن بکند. مانع سوم این بود که مرجعیت سیاسی، ایدئولوژیک و نقطه ارجاع حزبالله به بیرون از مرز لبنان تعلق داشت. این مسئله در انقلاب اسلامی مطرح نبود. رهبری عالی حزبالله در بیرون از مرزهای لبنان قرار داشت. چهارمین مانع این بود که حزبالله جریان چریکی بود و معمولاً جریانهای چریکی نقش مدنی و ملی پیدا نمیکنند.
این جامعهشناس در پایان سخنان خود گفت: با این حال حزبالله در دوران سید حسن نصرالله توانست به ملیترین نیروی لبنانی تبدیل شود و امر ملی را در لبنان برپا کند. حزبالله امرِ ملی را ساخت. قبل از حزبالله امرِ ملیای وجود نداشت. حتی حزبالله در کنار ایران در جنگ با نیروهای بیوطنِ داعش از امر ملی حتی در خارج از مرزهای خود دفاع کرد.
در ادامه این جلسه سجاد صفار هرندی، رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی به عنوان آخرین سخنران این نشست گفت: سیدحسن نصرالله متعلق به تباری از روحانیت شیعه معاصر است که سیاست و سیاستورزی را نه بهمثابه یک وجه حاشیهای بلکه بهمثابه متنِ حیات دینی خود میپنداشت. انگار کارِ آخوندیِ خود را سیاستورزی میدانست. من با وامگیری از صبا محمود عبارت «سیاستِ تقوا» را در مورد سیاستورزی سید حسن نصرالله به کار میبرم. سیاست به مثابه به جای آوردن تکلیفِ دینی. سیدحسن نصرالله در امتداد سلسله بزرگانی چون حضرت امام (ره)، حضرت آیتالله خامنهای، شهید محمدباقر صدر، شهید امام موسی صدر و دیگرانی حرکت میکرد که سیاست را تکلیف دینی خود میدانستند.
صفار هرندی ادامه داد: ماجرای «سیاست تقوا» برای سیدحسن نصرالله یک نقطه دراماتیک دارد و آن نقطه، فتنه شام است. فتنه شام در شرایطی آغاز شد که شهید سیدحسن نصرالله بر اوج قله محبوبیت و مقبولیت مردمی نه فقط در لبنان بلکه در کل جهان اسلام به سر میبرد. او به واسطه اینکه اولاً در جریان مبارزه و جهاد، جگرگوشه و پسر خود را فدا کرد، شکستهایی که به اسرائیل تحمیل کرد به خصوص جنگ افسانهای تموز و به واسطه قدرت خطابهای که داشت و درک و هوش رسانهای بالا در نقطهای بود که بیتردید محبوبترین شخص جهان عرب و جهان اسلام بود. در جنگ تموز جایگاه سیدحسن نصرالله به حدی رسید که در حیاتِ دانشگاه الازهر عکسِ روحانی شیعه بر دستِ طلاب علوم دینیِ اهل سنت بلند شد. پس او یک سرمایه بزرگی از محبوبیت و مقبولیت اجتماعی داشت که بیمانند بود.
رئیس پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی ادامه داد: سیدحسن نصرالله در نقطهای قرار گرفت که خیرِ سیاسی و مصلحت سیاسیای که تکلیف را به واسطه خودش خلق میکند، او را در موضعی قرار داد که انسانی با هوشمندی او طبیعتاً میدانست که سرمایه محبوبیتش بدون لطمه باقی نمیماند. حتماً آدمی با هوشمندی او متوجه بود موضعی که میخواهد در ماجرای شام اتخاذ کند ضربه سنگینی به این محبوبیت وارد میکند کما اینکه این ضربه وارد شد. اما سید حسن نصرالله تردیدی به دل راه نداد.
او افزود: البته در جامعهای چون جامعه ایران که همه از ارهاب تکفیری متنفر هستند دشواری این موضع به درستی درک نمیشود و باید مسئله را در مختصات کشورهای اهل سنت و فضای عربی بفهمیم. یک راه میتوانست این باشد که سیدحسن نصرالله عملاً در کنار سوریه و بشار بایستد اما در کلام فاصلهگذاریهایی را انجام دهد یا اقلاً خود را خیلی خرج این ماجرا نکند. اما او وقتی احساس تکلیف کرد که باید به ماجرا ورود کند، خود را خرج چیزی کرد که میدانست برای آن جایگاه و محبوبیت، آسیبزا است.
صفار هرندی عضو هیئت علمی پژوهشکده فرهنگ و هنر اسلامی در پایان سخنان خود گفت: برای ما که اهل فعالیت و کنشگری در عصر سیاستِ رسانهای شده هستیم، این نقطهای کلیدی است. در فرهنگِ رسانهای شده و حتی اندیشه رسانهای شده که همه چیز با معیار و مقیاسهای اعداد لایک، فالوور و اینها سنجیده میشود، این نحوه از نگاه به صحنه و به عملِ خود حقیقتاً درسآموز و الهام بخش است. البته فرجام و سرانجام کار سیدحسن نصرالله هم به همان اندازه الهامبخش است. آن نقطهای که پروردگار متعال تقدیر میکند که صحنه جدیدی خلق بکند و در این صحنه برای سیدحسن این فرصت فراهم شود که پیوند و نسبت خودش را در رابطه با مسئله اول جهان اسلام، مسئله فلسطین، با امت اسلامی بازسازی کند و به نحو شکوهمند و نمادینی به مثابه یک شهید در اوج عزت به حیات دنیوی خود پایان دهد.
نظر شما