نشست «توهم توطئه یا دخالت خارجی در تاریخ و سیاست ایران» برگزار شد
مورخ باید از تاریخ به آینده استراتژیک برسد/سیاست نفوذ انگلستان به اشغال تدریجی در ایران منجر شد
یعقوب توکلی گفت: یکی از مشکلاتی که ما معمولا در حوزه مطالعات تاریخی داریم ندانستن علم استراتژی است. چون علم استراتژی نمیدانیم اتفاقاتی که در گذشته اتفاق افتاد از آن به آسانی عبور میکنیم. مورخ ما ضمن اینکه گذشته تاریخی را میداند باید از تاریخ به آینده استراتژیک برسد.
یعقوب توکلی گفت: تئوری توطئه بر اساس یکسری محفوظاتی در ذهن بشر شکل گرفت که بخشی از آن ممکن است بر اساس اسطورهها، داستانها یا افسانهها آرام آرام در ذهن افراد بشر وارد شده باشد. تاثیرگذاری که بعضی از کانونهای قدرت توانستند در سرنوشت سیاسی ایجاد کنند به علاوه اینکه تلاشی هم صورت میگیرد که برای یکسری از کانونهای قدرت، قدرتی فراتر از آنچه که دارند، تعریف شود. چنانکه تقریبا این رویه قدرتافزایی به وسیله توهم توطئه را در ادبیات و تاریخنگاری یهود شاهد هستیم. عموما این توجه را دارند که از این طریق که القا یک قدرت فرازمینی و دخالت در همه عرصهها به نوعی قدرت خودش را حاکم کند در آن جایی که حضور ندارد.
او افزود: این شیوه در گذشته در ذهنیت بسیاری از اقوام شکل گرفت و به همین دلیل یهودیان را مظهر توطئه میبینند و باور به اینکه در همه جا حضور دارند. یک نگاه هم در آنجا در تاریخ ایران نمود پیدا کرد به واسطه اقدامات گستردهای که علیه مردم ایران از سوی قدرت خارجی شکل گرفت. شروع مواجه ما با غرب جنگهای ایران و روس نیست. سال 1911.م یک دریاسالار پرتغالی به نام الفونسو دو آلبوکرکی به خلیجفارس آمد و یک سیاح ایرانی او را گرداند. بعد از آنکه الکساندر بیانیه تقسیم جهان را صادر کرد که نیمکره غربی از آن اسپانیا و نیمکره شرقی متعلق به پرتغال.
این پژوهشگر بیان کرد: آلبو کرکی جهان را گشت و چون فرد استراتژیست و اهل مسائل نظامی و نقاط ژئوپلتیک بود دو سال با پادشاه اسپانیا چانه زد تا کشتی و امکانات بیاورد. چرا؟ چون باور داشت اگر کسی بر تنگه هرمز (باب المندب) حاکم باشد، میتواند بر همه اقیانوس هند حاکم باشد. دو سه سال تمام با توپخانه در منطقه جنگیدند تا بر منطقه خلیجفارس مسلط شدند. شاه اسماعیل، پادشاه صفویه توان دریایی نداشت و نتوانست بر آنها غلبه پیدا کند. صد سال در منطقه ماندند، کشتند، غارت کردند و هر بلایی توانستند بر سر منطقه آوردند. صدای توپخانه غرب از سالهای 1912 و 1913 آغاز شد.
یعقوب توکلی گفت: بعدها صفویان با همکاری انگلیسیها توانستند پرتغالیها را که در فضای بینالمللی تضعیف شده بودند، از منطقه بیرون کنند. در این همکاری ایران با انگلیس تفاهم کرد که نیروی دریایی تجاری انگلیس در منطقه حضور داشته باشد. بعد از آن به مدت 400 و اندی سال انگلیسیها اجازه ندادند هیچ نیروی دریایی در منطقه به وجود بیاید. نادرشاه خواست این کار را انجام دهد به او گفتند ما برای شما در دریای شمال نیرو درست میکنیم. ناصرالدینشاه خواست نیروی دریایی درست کند، به او اجازه ندادند حتی به رضاشاه هم این اجازه را ندادند برای همین مخفیانه چهارصد نفر را با مرحوم بایندر به ایتالیا فرستادند و آموزش دیدند. به محض اینکه جنگ جهانی دوم آغاز شد، همه را از بین بردند و بایندر را نیز در خشکی کشتند.
او ادامه داد: یورش روسها به مناطق شمالی طی چندین دوره صورت گرفت، یک دوره در اواخر دوره صفویه است که با ظهور نادرشاه خارج شدند و دوباره با مرگ نادر ورود پیدا کردند پس از آن کریمخان آنها را بیرون راند. با مرگ کریمخان دوباره به ایران نفوذ کردند و در زمان آقامحمدخان تکرار شد که نهایتا با قرارداد گلستان و پس از آن با جنگ دوم قرارداد ترکمانچای این شکست تکمیل شد. شکست ما در این دو جنگ منتهی به یک پدیده در جامعه ایران شد که من نام آن پدیده را استسبا گذاشتم یعنی ترسیدگی!
این دانشیار علوم سیاسی بیان کرد: در این دوره استسبا پس از شکست از روسها که وقتی جنگها را مقایسه میکنید ما در جنگ نخست 10 سال جنگیدیم، در جنگ دوم دو سال. در بقیه مواجههایی که چه با روسها چه با انگلیسیها داریم عملا قدرت مواجه وجود نداشت. چون صدای توپخانه و آتش تفنگ مردم ما را ترسانده بود. لذا درباره هر کدام از این جنگها که بخواهید ورود پیدا کنید درخواهید یافت که مثلا در مواجه هرات شش ماه مقاومت کردیم در صلح پاریس و جدایی افغانستان یکی دو ماه بیشتر کشمکش و مذاکره نبود و با چند تفنگاندازی در خرمشهر قصه تمام و افغانستان از ما جدا شد.
یعقوب توکلی گفت: این استسبا که بر کشور ما حاکم شد، نتیجه آن پذیرش باور توطئه و تاثیرگذاری عمیق توطئه قدرتهای خارجی بود. اینکه شما(ملائی توانی) میگویید توطئه را قبول دارم میخواهم بگویم توطئه در مواقع خاص جریان پیدا نکرد! سیاست خارجی انگلستان با شیوه نفوذ به اشغال تدریجی در ایران منجر شد. چنانکه در هندوستان کمپانی هندشرقی آرام آرام این پروژه را اجرا کرد. لذا وقتی بحث توطئهباوری آرام آرام شکل گرفت یک نگاه به اصطلاح افراط و تفریط نسبت به مساله حضور خارجی و اراده خارجی در ایران معنا پیدا کرد.
او افزود: عدهای به طور کامل پذیرفتند همه اتفاقات در جهان معاصر ما از طریق قدرت انگلستان صورت میگیرد. سیاستمداران مشهوری نیز چنین باوری داشتند. خانعلی ساسانی که کتاب «دست پنهان در سیاست انگلیس» را نوشته است در بخشی میگوید ما در درس محمدعلی فروغی بودیم او به صراحت میگفت که نسبت ما به قدرت انگلستان مثل نسبت دست و آستین است. آن دست انگلستان است که آستین ما را تکان میدهد و ما بدون آنها نمیتوانیم حرکت بکنیم. این استسبا بود که حاکم شد!
این پژوهشگر عنوان کرد: همین استسبا بر ذهن ناصرالدینشاه و رضاخان هم حاکم شد و همچنین محمدعلی فروغی. لذا وقتی از او خواستند برای جان محمدولیخان اسدی، نایبالتولیه حرم حضرت معصومه کاری بکند. در پاسخ گفت: در کف شیر نر خونخوارهای/ غیر تسلیم و رضا کو چارهای! به همین ترتیب نصف شب وقتی سر ریدر بولارد به رضاشاه گفت: ما وارد کشور ایران شدیم. هیچ حرکتی نکرد و بعد از آن ایران تسلیم شد. به شکلی که بیانیه بیطرفی و عدم مقاومت صادر کرد. این رویکرد یعنی باور اینکه در نظام بینالملل وضعیتی است که ما هیچ کاری غیر اراده انگلستان نمیتوانیم بکنیم.
یعقوب توکلی گفت: باور به توطئه افراطی در واقع در تاریخ ما نوعی تسلیم محض در برابر قدرت خارجی را ایجاد کرد. در این سو شاهد این هستیم نظریه برنامهریزی خارجی و حضور آن و استراتژی دولت برای خارجی طی سالهای اخیر به شدت مورد هجوم قرار گرفت. به عبارتی وقتی دوره قبل از انقلاب را مرور کنیم بیشتر باورپذیری حضور قدرت خارجی است.
او در بخش دیگری از سخنانش گفت: تاریخدانی ما باید کمک کند برای شناخت فیالحال قضایا. به عبارتی مورخ ما ضمن اینکه گذشته تاریخی را میداند باید از تاریخ به آینده استراتژیک برسد. متاسفانه یکی از مشکلاتی که ما داریم معمولا در حوزه مطالعات تاریخی ندانستن علم استراتژی است. چون علم استراتژی نمیدانیم اتفاقاتی که در گذشته اتفاق افتاد از آن به آسانی عبور میکنیم.
نظر شما