کوشش برای اصلاح رویهای ناصواب در حوزه ادبیات پایداری
قاسمیپور در شروع صحبتهایش گفت: ضرورت شکلگیری این کار گروه بهواسطه احقاق حق و دفاع از حقوق مولفین و پدیدآورندگانی است که آثاری با اتکا بر خاطرات اما با بهرهمندی از قلم و تکنیک داستاننویسی خلق کردهاند که معمولاً در مرحله غربالگری کتابهای خاطرات توسط کارگروه داوری خاطرات از جریان داوری و بررسی در گروه خاطرات خارج میشوند. این کتابها بهواقع حاوی روایتهایی هستند که با تکیه بر خاطرات شفاهی اشخاص و با استفاده از فنون داستاننویسی نگارش یافتهاند. مستندنگاری به حساب نیامده و پدیدآورندگان این آثار در پرداخت روایت خود بعضاً از تخیل هم بهره گرفتهاند. گاهی برخی نویسندگان (یا ناشران) در ابتدای کتاب به این نکته، یعنی بهرهگیری از تخیل در شکلدهی به روایتشان اشاره میکنند و گاهی هم اشاره نمیکنند.
وی افزود: در این رابطه و با توجه به آثار تولید شده باید به آسیبی در حوزه ادبیات پایداری اشاره شود و آن درهمریختگی ناهمگون قالبها و فرمهای نوشتاری است. یعنی آثاری که در آنها معیارها و چارچوبهای قالبهای ادبی - نوشتاری به درستی رعایت نمیشود. برخی نویسندگان اغلب نوقلم براساس ادراک خودشان چند قالب مثل رمان، داستان کوتاه، زندگینامه و خاطرات را باهم تلفیق و روایتی را عرضه میکنند که به صورت دقیق در هیچیک از قالبهای متعارف و شناخته شده قرار نگرفته و قابل معرفی نیستند. مثلاً کسی تصمیم به نوشتن زندگینامهای میگیرد، اما در این کار از تکنیکهای رماننویسی استفاده میکند و میکوشد همچون رماننویسان، همه شخصیتهایی را که در اختیار دارد بپروراند و قصه همگی آنان را برای خواننده بازگو کند. در عین حال بخش قابل توجهی از خاطرات آدم اصلی و افراد مرتبط با او را نیز در محتوای کتاب قرار میدهد.
این کارشناس ادبیات پایداری در ادامه سخنانش اضافه کرد: به عبارت دیگر، شاهد فعالیت جمعی از نویسندگان قالبگریز یا قالبناشناس هستیم که خاطرات مستند یا محتوای یک پروژه تاریخ شفاهی را برمیدارند و هنگام نگارش، با توجیهات و بهانههای مختلف در ارکان خاطره دخل و تصرف کرده، زمان و مکان را تغییر میدهند و روایت جدیدی را مطابق ذوق و قریحه و گاه قلم شاعرانه خود شکل میدهند. این کار فینفسه اشکال و ایرادی ندارد، به شرطی که روی جلد و شناسنامه اثر به صراحت گفته شود که این کتاب یک داستان است یا گفته شود که داستانی است که براساس خاطرات نوشته شده است. این در هم آمیختن قالبها، رویهای ناصواب و ناجور در حوزه ادبیات پایداری است و واقعاً لازم است نویسندگانی که چنین میکنند توجیه شوند تا محصول زحمتها و دغدغههای آنان از چنین آسیبی در امان بماند. از اینرو در این دوره از انتخاب کتاب سال دفاع مقدس تصمیم گرفته شده تا این تلاشها در بخشی مجزا دیده شود و در جلسات نقد و بررسی آثار و کارگاههای جنبی، بحث قالبشناسی و ضرورت وفاداری و پایبندی به اسلوب و استانداردهای گونههای مختلف ادبی - روایی برای نویسندگان این حوزه تبیین و تشریح شود.
ضرورت شناخت قالبهای روایی و نوشتاری و وفاداری به آنها
قاسمیپور گفت: در دورههای گذشته، آثاری از این دست، یعنی خاطراتی که به شکل داستانی و با مداخله و کمک تخیل نویسنده نوشته میشدند، از چرخه داوری کنار گذاشته شده و به مراحل نهایی داوری بخش خاطرات راه نمییافتند. برای بیستمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس کارگروه خاطرات داستانی تشکیل شد تا این کتابها نیز در جایگاه خود دیده شده و کوششهای نویسندگانی که بههرشکل در حوزه ادبیات پایداری قلم میزنند و دغدغههای درستی دارند، نادیده گرفته نشود. خلاصه اینکه دبیران علمی و اجرایی جشنواره با این نگاه که کتابهایی که خاطره ـ داستان محسوب میشوند، در بخشی مجزا مورد بررسی قرار بگیرند برنامهریزی و اقدام کردهاند. این نخستین دورهای است که چنین تصمیمی گرفته میشود. آثاری که ذیل عنوان خاطره به دبیرخانه جشنواره میرسند، در دو بخش خاطرات و خاطرات داستانی از هم تفکیک و در دو کارگروه مجزا مورد داوری قرار میگیرند.
وی اضافه کرد: تصمیم و عزم دیگر این است که در نشستهای آموزشی و اطلاعرسانیهای رسانهای بر این نکته تأکید شود که نویسندگان میبایست به قالبهای نوشتاری و منتخب خود وفادار بوده و حتماً در شروع یا روی جلد کتابشان ذکر کنند که این متن در کدام قالب نوشتاری جای میگیرد. خواننده حق دارد بداند با چه کتابی در چه قالبی مواجه است. بسیار مهم است که معیارهای هر قالب، از ابتدا تا انتهای کتاب رعایت شود، زیرا این تشتت قالبها، این درهمریختگی فرمهای نگارشی مختلف که هرکدام موازین، اصول و مبانی خودشان را دارند نه جالب است و نه پذیرفتنی. قالب نوشتاری رمان قواعدی دارد که در همه جهان رعایت میشود و تعریف مبانی و معیارهای آن نیز معلوم است. معمولاً از سوی نسل جوانی که عشق و انگیزه دارد، اما معلم راهنما و مشاور و منابع علمی و مکتوب ندارد، این اصل بعضاً نادیده گرفته میشود.
این کارشناس حوزه فرهنگ مقاومت، در توضیح بیشتر این آسیب بیان کرد: گاهی سه قالب خاطرهنویسی، رمان و زندگینامه را باهم ترکیب میکنند و به معجونی میرسند که هیچکدام از این سه نیست و کولاژ یا کشکولی است از چند سبک نگارشی. ناشرها هم به سلیقه خودشان یکی از این سه عنوان را برای کتاب استفاده میکنند، یکی آن را خاطره و دیگری داستان میبیند. دقت کنید، وقتی روی جلد کتابی عنوان «زندگینامه شهید» میخورد، باید در سراسر متن تعاریف قالب زندگینامه رعایت شود و خروج از این تعاریف (با هر معیاری که برای نقد اثر در نظر بگیریم) نقص و ایراد محسوب میشود. مثلاً نویسندهای میآید محل وقوع حادثهای را که نمیپسندد، به میل خود تغییر میدهد و محلی را به جای محل اصلی انتخاب میکند که خودش خوب میشناسد و میتواند آن را توصیف کند. در خاطره، «مکان» یک رکن است و تغییر دادن آن، از اساس قالب خاطره را به چیز دیگری تبدیل میکند و آن را به داستانی بر اساس خاطره تغییر میدهد. این بیملاحظگیها، عمدتاً از روی محبت و علاقه است، زیرا میخواهند خاطرات را خوشخوان و روان و زیبا کنند و بر جذابیتهای آن برای خواننده بیفزایند.
قاسمیپور صحبتهایش را چنین پایان داد: این نکته را میشود آموزش داد که داستان و خاطره مرز و عناصر مشترکی دارند، اما دو گونه مجزا و متفاوت و مستقل از یکدیگر هستند و لازم است که این تفاوت و استقلال رعایت شود. البته وظیفه ناشران و متولیان صدور شناسه فیپا از وظیفه نویسندگان گاهی مهمتر است. ناشران باید صادقانه، محتوای کتاب را به خواننده اعلام کنند و مراکزی که برای کتابها شناسنامه صادر میکنند نیز به کارشناسان زبده و قالبشناس نیاز دارند که هنگام فهرستنویسی قالبهای ادبی را باهم اشتباه نگیرند و خاطره را خاطره، داستان را داستان، و خاطرات داستانی را نیز خاطرات داستانی بنویسند. متأسفانه میبینیم که فیپای بسیاری از این آثار حق مطلب را درست ادا نمیکند که نقش اطلاعات نادرست ارایه شده توسط ناشر در این زمینه تعیین کننده است.
نظر شما