کتاب «سلوک اولیاء الله» که به کوشش عبدالله حافظی، بهرام بابابزرگی و رضا خبازها گردآوری شده، گزیده ابیات عرفانی میرزا محمدباقر طاهری رشتی متخلص به سرالحق است.
میرزا محمدباقر طاهری رشتی متخلص به سرالحق از عارفان معاصر است که سال 1270 متولد شد و سال 1331 دار فانی را وداع گفت.
از شرح زندگانی طاهری چنان برمیآید که وی زاهد و عارفی نبوده که از خلق بریده و در گوشه عزلتی به عبادت مشغول شده و کاری به کار خوب و بد اوضاع جهان نداشته باشد. وی نماینده عرفان عاشقانه است که هم با رسالهها و اشعار خود در هدایت خلق میکوشید و هم شیوهای خاص در توجه دادن دیگران به حیاتی بالاتر از زندگی دنیوی میآفرید.
طاهری در سرایش آثار شامل قصاید، غزلیات، قطعات و چهارپارهها کوشیده است شعر را رهنمای مضامین عرفانی کند. نگاهی به مضامین اشعارش گویای آنند که طاهری از قیل و قال دل خوشی نداشته و معتقد بوده به جای پرداختن به ظواهر، باید به حل معما پرداخت «حریم است و نشاید بیش از این دم زد در این معنا/ که اینجا چشمبندیها کند دلدار بیهمتا»
آنچه در سبک شعر و نثر حکیم طاهری بیش از هرچیز به چشم میخورد تنوع محتوایی، زبانی و نیز در قالبهای شعری و صناعات ادبی است. از رسالههای منثور عرفانی تا سرودههای سیاسی، از غزلهای عرفانی تا مسمطهای حماسی مربوط به جنگ جهانی در کنار تنوع واژگان، از زبان ساده روزمره در کنار لغات عربی و فرنگی استفاده شده است.
وی همچنین بارها از مدعیان سبک نو انتقاد کرده است «ادب را بود مدعی بیعدد/ ولیکن در اقلیم بی حدو سد/ هر آن را که طبع و هوا گویدش/ به طرح رقم مدعا رویدش/ بسا کس که در انقلاب سخن/ بپیچید دست ادب با رسن/ به لحن ادب بیادب سازکرد/ در اغراض مجهول لب بازکرد/ بداد آبروی سخن را به باد/ که تا زاید ارجوزهها را عناد/ به تحقیر سعدی و حافظ زنند/ تفو بر دهنچاک خیره نژند»
کتاب سلوک اولیاء الله ابتدا با این ابیات از کرسینامه آغاز میشود «مرا نام بابا محمد نهاد/ به باقر ملقب شدم ای جواد...» و در ادامه مطالبی از جمله تلوین اسمائی، تمکین صفاتی، معراج ذاتی، افاده مقامات پیر طریق و مناسبات معراج از سرالانوار این شاعر عارف گنجانده شده است. بخش پایانی نیز به مثنوی سرنامه اختصاص دارد.
«سلوک اولیاءالله» به کوشش عبدالله حافظی، بهرام بابابزرگی و رضا خبازها را نشر آرون در 204 صفحه و بهای 75 هزار تومان عرضه کرده است.
نظر شما