مفتون هفت فرزند داشت، چهار دختر و سه پسر. دخترهایش نرگس، معصومه، خدیجه و مرضیه نام داشتند و پسرها نیز به ترتیب عبارت بودند از: علیاکبر(آغی) که در سن هفت سالگی فوت کرد، علیاصغر که در سن 21 سالگی و بهدنبال یک عشق رمانتیک و شکست در آن، از دنیا رفت و علیاکبر (دوم). چنانکه گذشت دو پسر مفتون در حیات خودش از دنیا رفتند و او در غم و فقدان آنان شعر سرود. تنها فرزند باقیمانده از مفتون، سیدعلیاکبر حسینی بُردخونی است که متولد 1318ش بوده و هماکنون (زمستان 1401ش) مقیم بندر دیر است. نکتۀ حاشیهای اما مهم از منظر «تاریخ از پایین» و «تاریخ سیاهان» در منطقه دشتی، بردهدار بودن مفتون است. ظاهراً مفتون در منزل خود 4 کنیز و 3 غلام نگهداری میکرده است. یعنی هفت برده زن و مرد داشته است!
مفتون در زمان حیاتش، در سال 1327ش و در 48/ 49 سالگی، دیوان اشعارش را مدون و نهایی کرد. او دیوان خود را «هدیهالعشاق» نامید. این اثر شامل 216 دوبیتی، 22 رباعی، 25 غزل، 7 قصیده، یک قطعه 38 بیتی و یک مثنوی مختلط مرکب از 754 بیت بود. همچنین یک رباعی جداگانه (ماده تاریخ در فقدان و رثای فرزندش علیاکبر) و یک مرثیه 11 بیتی دیگر در مرگ دومین فرزندش به نام علیاصغر در این مجموعه گنجانده شده است. شاید یکی از دلایل اشتهار مفتون به ترانهسرایی، شروهخوانان منطقه دشتی و دشتستان بوده باشند، زیرا برخی از دوبیتیهای مفتون را در مجالس و حتی در تنهایی، با نوای «دِرِنگه» و یا «شَروه» میخواندند.
بدون هیچ تردیدی پس از محمدعلی کُردوانی متخلص به «فایز» و مشهور به «فایز دشتی»، مفتون بُردخونی مشهورترین شاعر و دوبیتیسرای کل منطقه دشتی و دشتستان بوده است. وی در سرایش دوبیتی و ترانه، متأثر و مُلهم از فایز بود. این الهام و تشابه چنان بود که در برخی از نسخههای چاپی دیوان فایز دشتی در فاصله سالهای 1315 تا 1319 در شیراز و تهران، برخی از دوبیتیهای مفتون را بهنام فایز بهطبع رسانده بودند!
جدای از تأثیرپذیری مفتون از فایز دشتی، اما به لحاظ سواد و دانش عربی، فقهی و ادبی، مفتون بُردخونی بسیار باسوادتر و به قول اهالی دشتی «مُلاتر» از فایز دشتی بوده است. چنانکه از کتاب «کشکول» او هویداست، مفتون فارسی و عربی را نیک میدانست و با متون سیره، تاریخ، حدیث، ادعیه و دیوانهای شاعرانی چون خیام، فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ، خاقانی و باباطاهر همدانی نه تنها آشنا؛ بلکه انیس بوده است.
در حوزۀ تحقیق و پژوهش، مفتون بردخونی پیش از انقلاب اسلامی بهمن 1357 چندان شاعر شناخته شدهای در میان ادیبان کشور و در سطح ایران نبوده است. مردم منطقه، بهخصوصا دشتی و دشتستان، در دل و سینه خود، اشعارش را از حفظ داشتند، اما دیوانی از او منتشر نشده بود. حتی زندهیاد محمدحسین رکنزاده آدمیت که خود اهل بوشهر بود نیز در کتاب عظیم و ارزشمند «دانشمندان و سخنسرایان فارس» ذکری از مفتون بردخونی نکرده است. هنگامی که جلد اول این اثر طبع شد، (انتشارات اسلامیه و خیام، 1337) مفتون هنوز زنده بود و سالهای پایانی عمر را سپری میکرد.
برخی از ترانهها و دوبیتیهای مفتون حتی در زمان حیاتش از سوی شروهخوانان منطقه دشتی و دشتستان خوانده میشد که همین تأثیر زیادی بر اشتهار اشعار و بهخصوص ترانههای او گذاشت. احتمالاً در همین راستا بود که در مدت زندگی و حیات مفتون و البته پس از فوت او، برخی از دوستداران ادب و شعر در منطقه دشتی و بوشهر شروع به گردآوری و تدوین ترانهها و اشعار مفتون کردند. تعداد این عده چندان زیاد نبود، اما هرچه بود، اشعار قابلتوجهی استنساخ یا گردآوری شد. اشرف لیراوی، دو سال قبل از فوت مفتون، «هدیهالعشاق» را در ایام حبس در زندان شهربانی بوشهر استنساخ کرد. (از روی کدام متن؟ مشخص نیست!) همچنین ناصر علیخواه یکی دو سال قبل از فوت مفتون، دیوان او را از شخص مفتون گرفت و برای خود رونویسی و خوشنویسی کرد.
بعد از فوت مفتون نیز برخی این کتاب را از تنها فرزند زندهمانده مفتون، سیدعلیاکبر حسینی بُردخونی ساکن بندر دیّر، امانت گرفته و برای خود استنساخ و استکتاب کردند. از میان آنها میتوان به ادریس طاهری و ... اشاره کرد. همچنین دو تن از کسانی که در بندر بوشهر شعرهای مفتون را برای خود گردآوری کردند، دکترسیدجعفر حمیدی، محقق و پژوهشگر مشهور بوشهری و استاد بازنشسته دانشگاه و شادروان علی دشتی نجار، هنرمند و نوحهخوان شهیر بوشهری بودند.
تا آنجا که تحقیق شده، نخستین محققی که در مقالهاش به شعر مفتون گوشه چشمی داشت و به آن پرداخت و بخشی از یک قصیده (در مدح امام زمان)، یک غزل، با مطلع «دلبر در غم تو ناله و افغان تا چند/ خون دل ریختن از دیده به دامان تا چند» و تعداد هفت دوبینی از او آورد، شادروان سیدمحمدحسن نبوی در سالنامه اداره آموزش و پرورش بوشهر چاپ 1343ش. بوده است. از جمله ترانههای مفتون که مرحوم نبوی آورده، این است:
«مرا تا دیده بر روی تو باز است
دلم چون شمع در سوز و گدازست
قدت کوتاه همچو عمر مفتون
ولی زلفت چو امیدم درازست»
و همچنین:
«دلم از شوق رویت بیقرارست
تنم از دردِ هجرانت فگاراست
سیه چون گیسویت ای یار مفتون
به چشم اشکبارم روزگارست»
مرحوم نبوی ظاهراً نخستین زندگینامه کوتاه از مفتون را نیز، در چند سطر، حدود دو سال و اندی پس از مرگ مفتون نوشت و منتشر کرد. همچنین تا آنجا که اطلاع دارم نخستین مقاله در حوزۀ مفتونپژوهی نیز با عنوان «مفتون به موازات عشق» نوشته استاد علی باباچاهیريال شاعر معاصر بوشهری بوده است. این مقاله در تیر و شهریور 1356 در روزنامه «کیهان» چاپ و منتشر شد. باباچاهی در این مقاله، ضمن نفی «عارفانه» بودن اشعار فایز و مفتون، آن دو شاعر را شاعرانی زمینی و خاکی با دغدغه عشق جسمانی معرفی کرد.
استاد عبدالمجید زنگویی که از اواخر دهه چهل شمسی قرن گذشته، کمر همت بست و برای احیای ادب و شعر منطقه دشتی و دشتستان کوشید، پس از انتشار دیوان منقح فایز، تلاش کرد تا کاری مشابه درباب مفتون نیز انجام دهد. به نوشته خودش، در اولین گام به فرزند مفتون مراجعه کرد، اما با درِ بسته مواجه شد و آن وارثِ پدر، مبلغ هنگفتی پول بابت واگذاری هدیهالعشاق طلب کرده بود که این درخواست مادی، سخت دلِ زنگویی را به درد آورد، طوری که در مقدمه بخش مفتون در کتاب «شعر دشتی و دشتستان»، آزردهخاطر از چنین رفتاری گله کرد...
بههرحال استاد زنگویی دست از طلب برنداشت و با مأخذ و منبع قرار دادن یادداشتهای خطی دکترحمید جعفری و استفاده از یادداشتهای زندهیاد علی دشتینجار، نخستین دیوان مستقل اشعار و دوبیتیهای مفتون بردخونی را در سال 1361 و ایامی که او بهدلیل وقوع جنگ ایران و عراق ناچار شده بود، از آبادان به بندر ماهشهر مهاجرت کند، تدوین و همراه با دو دفتر دیگر، اشعار محمدخان دشتی و ملاحسن کبگانی، در سلسله انتشارات امیرکبیر و در سال 1364 با عنوان عمومی «شعر دشتی و دشتستان» بهطبع رساند و منتشر کرد.
این دفتر مستقل شامل اشعاری در قالبهای ترانه، رباعی، غزل، قصیده، مثنوی و منظومه «خسرو و شیرین» است. بخش مربوط به مفتون از صفحه 333 تا آخر کتاب، صفحه 429 است. دفتر سوم شعر دشتی و دشتستان، مفتون، شامل 229 ترانه و دوبیتی، 20 قطعه رباعی، 25 قطعه غزل، 34 قطعه قصیده و مثنوی و 118 بیت مثنوی لیلی و مجنون است.
استاد زنگویی برای دیوان مفتون، مقاله کوتاه، اما ارزشمندی نگاشت. در این مقاله کوشید تا علاوه بر روایت فشرده زندگی مفتون، شعر او، بهخصوص ترانههایش را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند. تأثیر مفتون از شاعران همولایتیاش چون فایز دشتی و احمدخان دشتی و همچنین تأثیرپذیری از برخی شاعران کلاسیک فارسی مانند سعدی و حافظ، از جمله مطالبی بود که او در مقدمه خود به آن پرداخته است. نکتۀ جالب و قابل توجه، استفاده وسیع زنگویی از مقالۀ «مفتون به موازات عشق» نوشتۀ باباچاهی در این مقدمه است. زنگویی همچنین از مقاله سیدمحمدحسن نبوی نیز سود برده است.
زنگویی در بخشی از مقدمه خود نوشت: «هر دو شاعر (فایز و مفتون) زخم خورده عمیق و زهرآگین خنجر استعمار و استثمارگران و بردهداران، قحطسالیها و دربهدریها را در زشتترین نوع خود به چشم دیدهاند، گُردۀ بازیاران این مرز و بوم زیر بار ظلم و بیدادگری و تعدی و تجاوز نظام موجود زمان خود، توان خود را از دست داده و در بدترین وضع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بهسر میبرد...»، (شعر دشتی و دشتستان، ص 337، تأکید از من است.)
یکی از نکات حاشیهای در کار استاد زنگویی، چاپ مدیحهای است که مفتون بردخونی در سال در مدح سروان اسفندیاری سروده است. زنگویی در این باره نوشته است: «بر آن بودم که از آوردن این قصیده مدحیه خودداری کنم، چه مدیحهسرایی از یک شاعر مردمی بهدور است و از از ارزش کار هنری او میکاهد. [...] احتمالاً به این جهت است که وی از شرایط و قانونمندیهای اجتماعی و اختلافات طبقاتی درک علمی و درستی نداشته است.» (همان، ص 395، تأکید از من است).
دَم زندن از «زخم خورده عمیق و زهرآگین خنجر استعمار و استثمارگران و بردهداران» درباب فردی که هنوز در دنیای ماقبل مدرن میزیست، در منزلش چندین کنیز و غلام داشت و به لحاظ ذهنی و فرهنگی هیچ درکی از دنیای مدرن نداشت و ادعایی که هیچ درکی معلمی از «قانونمندیهای اجتماعی و اختلافات طبقاتی» نداشت، نوعی چپزدگی روشنفکران ما در دهۀ شصت بوده است...
استاد زنگویی با این کار و تلاش در واقع برای نخستینبار متنی منقح و مدون از ترانهها و دیگر اشعار مفتون را در اختیار علاقهمندان به شعر جنوب ایران و بوشهر قرار داد. کاری که بعد از آن منبع و مأخذ بسیاری از پژوهشگران قرار گرفت و همچنان نیز میگیرد.
تقریباً هم زمان با انتشار کتاب «شعر دشتی و دشتستان» در 1364، زندهیاد محمداحمد پناهیسمنانی نیز کتابی با عنوان «ترانههای ملی ایران؛ سیری در ترانه و ترانهسرایی در ایران» منتشر کرد که در سال 1382 نیز با اضافات اندکی ویراست دوم آن از سوی نشر علم طبع و منتشر شد. در صفحه 279 و 280 این اثر، ویراست دوم، شرح حال مختصر و تعداد 10 دوبیتی از مفتون آمده است. پناهیسمنانی تصریح کرده است که این مطالب را آقای علی باباچاهی در اختیارش قرار داده است. یکی از آن دوبیتیها چنین است:
«سفر مشکل، فراق یار مشکل
بهناچاری نهم این بار، بر دل
ز کوه افزون بُوَد بار فراقت
عجب دارم رسد مفتون بهمنزل» (ترانههای ملی ایران ...، ص 28).
استاد علی باباچاهی که پیش از انقلاب و با انتشار مقالۀ «مفتون به موازات عشق» در روزنامه کیهان، پیشتاز مفتونپژوهی بود، در سال 1368 کتاب ارزشمند «شروهسرایی در جنوب ایران» را بهطبع رساند و بخشی را نیز به تحلیل و توصیف و نقد اشعار، افکار و جهانبینی مفتون بردخونی اختصاص داد. رویکرد باباچاهی در این بخش از کتاب، نگاه انتقادی به ذهن، گفتمان و حتی زبان و مضامین شعری مفتون بود.
انتقاد صریح مؤلف از مفتون، تأخیر و تأخر تاریخی زبان، ذهن و شعر این شاعر اهل دشتی نسبت به زمان و زمانه بود. با انتشار این کتاب، مفتونپژوهی وارد مسیر انتقادیـ تحلیلی شد. راهی که البته رهرو چندانی تا امروز نداشته است! باباچاهی بار دیگر این کتاب را در سال 1395 ویراست و چاپی زیبا و شیک از آن از سوی انتشارات «پاتیزه» در برازجان، در قطع رقعی و 310 صفحه منتشر شد.
باباچاهی در بخشی از کتاب خود درباره مفتون نوشت: «رویکرد مفتون با اشیاء و پدیدههای اطرافش اگرچه بیواسطه و عاطفی است، اما بافت کلام و تکرار مضامین عاشقانهـ هجرانی در دوبیتیهایش نشان میدهد که شاعر از درک دگرگونیهای شعر دورهی مشروطیت کلاً بیخبر بوده است و این پرسش مطرح میشود که چگونه مفتون (و فایز) از شعر میرزادهی عشقی، [ابوالقاسم] لاهوتی، فرخییزدی، سیداشرفالدین (نسیم شمال) ایرج [میرزا] و... چیزی بهگوششان نرسیده است؟ (شروهسرایی در جنوب ایران، 1396، ص 87)
استاد باباچاهی با مُسلم گرفتن «تعهد شاعر در قبال توده مردم زمانش» که جای نقد و نقضِ جدی دارد، در نقد مفتون نوشت: «منِ» مفتون از منشور فراقیها به فردّیت میرسد. از طرفی منِ دوبیتیهای مفتون با منِ دوبیتیهای فایز خویشاوندی عاطفی نزدیکی دارد. کسی که گذارش به دیار این شاعران (مفتون و فایز) میافتد، توقع دارد که اینان باید «... بلندگوی مردم دشتستان و ... بوده و از واژههای گرما، دریا، تخل، کاربردی اجتماعی داشته باشند.» این پیشنهاد بهظاهر منطقی است، اما از آنجا که این شاعران بهدلیل عدم درک بنیادی مسائل و نیز عملکرد سیستمهای سرکوب، حضوری پویا در متن اجتماع نداشتهاند، درونگرایی آنان را نباید دور از تصوّر دانست.»، (همان، ص 90).
واقعیت فلسفی و ایدئولوژیک این است که استاد زنگویی و استاد باباچاهی، در این بخش از داوریهای خود درباب تعهد شاعر و مردمی و اجتماعی بودن او، متعصبانه متأثر از فرهنگ و گفتمان چپ مارکسیستی بودند/ هستند. پرسش مهم و دورانساز این است که «شعر متعهد» براساس کدام مشرب شخصی، مکتب فکری و ایدئولوژی سیاسی؟ حتی شاعر متعهدی چون ژانپل سارتر هم در کتاب مهم «ادبیات چیست» قید «تعهد اجتماعی» بودن را برای شعر و شاعران برداشته است! افزون بر این، پس بحث «هنر برای هنر» چه میشود؟
آیا هرشاعری که دچار «منِ فردی» و عشق بود و شعرش نسبتی با مقولاتی چون خلق، توده، اجتماع، استثمار، استعمار، بردهداری و مبارزه با ستم نداشت، شاعری مردمی و هنرمندی کامل نیست؟ اساساً معنی عدم «حضوری پویا در متن اجتماع» درباب مفتون یعنی چه؟ اتفاقا مفتون سخت تکاپو و حضوری اجتماعی داشت، اما با نمایندگان قدرت مرکزی، رضاشاه و محمدرضاشاه، در روستای خود نیز، مناسبات خوب و حسنهای داشت. حتی برای فرماندهِ سرکوب و خلع سلاح دشتی، سروان اسفندیاری، مدیحه سرود!
البته فکر کنم استاد باباچاهی وقتی «از صف بیرون پریده» پُستمدرن شده و «کلان روایت»ها را کنار گذاشته، داوریاش درباب مبارزه اجتماعی و «تعهد شاعر» نیز تغییر کرده باشد و در این باب روایت پُست مدرنها را که هیچ اعتقادی به چنین کلیشهها و داوریهای مطلقگرایانه، قالبی و خفقانآور ندارند، پذیرفته باشد...
بههرحال کتاب «شروهسرایی در جنوب ایران»، اثر ارزشمند و نقادانۀ استاد علی باباچاهی نقطه عطفی در حوزۀ مفتونپژوهی و نقد و ارزیابی ادبی و هنری مفتون بُردخونی بوده و هست. استفاده متقابل زنگویی و باباچاهی از کتاب و مطالب یکدیگر را به تعبیر هرمنوتیستها باید نوعی «دور هرمنوتیکی» تعبیر کرد! در گام اول، زنگویی از نوشتهای از باباچاهی درباب مفتون سود برد و در گام بعدی، باباچاهی از اثر زنگویی استفاده کرد و دادههای جدیدی بر آن افزود و این دقیقاً یعنی دور هرمنوتیکی!
سالها از چاپ و انتشار کتاب دفتر اول تا سوم «شعر دشتی و دشتستان» گذشت و این کتاب هرگز تجدید چاپ نشد. زنگویی در سال 1391 بخش مفتون این اثر را با تغییری اندک در قالب کتابی با عنوان «مفتون بُردخونی» در قطع رُقعی و تعداد 234 صفحه در شمار مجموعۀ «دانشنامه استان بوشهر»، که بهسرپرستی سیدقاسم یاحسینی منتشر میشد، در حوزۀ هنری بوشهر چاپ و منتشر کرد. کتاب جدید زنگویی تقریباً بهجز یک مقدمه چهار صفحهای در ابتدای کتاب و یک یادداشت یک صفحهای در انتهای اثر، بازچاپ همان دفتر سوم شعر دشتی و دشتستان است.
فقط در انتهای کتاب ترجیعبند «وطنیه»، از هدیهالعشاق به کتاب افزوده شده است. شعری در توصیف اوضاع خراب روزگار معاصر مفتون و ضمنا ستایش «سلاطین کیان» و از جمله «نوشیروان! احتمالاً چون در نیمه اول دهۀ شصت و سلطۀ گفتمان خصمانه و ضدسلطنت حاکم بر فضای فکری و فرهنگی ایران، مجالی برای چاپ این ترجیعبند نگذاشته بود، زنگویی در چاپ 1391 خود، آن را افزوده و به زیور طبع آراسته کرده است.
پانزده سال بعد از اثر زنگویی، دومین تلاش در زمینۀ چاپ اشعار مفتون و همچنین مفتونپژوهی از سوی استاد عبدالحسین احمدیریشهری انجام شد. او در تابستان سال 1381 پژوهشی با عنوان «پژوهش در آثار، افکار و اشعار مفتون بردخونی» را در قالب کتابی مستقل در قطع رُقعی و با 304 صفحه در بوشهر در چاپخانه ولیعصر بوشهر طبع و منتشر کردند. در این کتاب نویسنده، علاوه بر اشعار استاد زنگویی، با مراجعه به فرزند مفتون و دیگران، چند نسخۀ خطی «هدیهالعشاق» را پیدا و تصحیح انتقادی کردند.
یکی از این نسخهها استنساخی بود که فرزند مفتون از روی خط پدرش انجام داده است. استاد احمدیریشهری در ابتدای کتاب با معیار قرار دادن خاطرات شفاهی فرزند مفتون، برای نخستینبار مطالب ارزشمندی درباب نام مادر، نام فرزندان دختر و پسر و برخی مطالب دیگر درباره احوالات مفتون بردخونی نقل و روایت کردند. همچنین در انتهای کتاب (صص302 ـ 298) قصیدهای که مفتون در مرگ و رثای خالوحسین دشتی (بُردخونی) -که در سال 1325 فوت کرده بود- بهنقل از کتاب «خالو حسین بُردخونی» نوشتۀ سیدقاسم یاحسینی آورده است. نقل یادداشت کوتاه فردی بهنام «ابراهیم طاهری» که برای نخستینبار پرده از بردهداری مفتون برداشت، از جمله مطالب مهم و قابل اعتنای اثر استاد احمدیریشهری است.
رویکرد احمدیریشهری در این اثر که از آثار زنگویی و باباچاهی نیز استفاده کرده است، رویکردی ادبی، نسخهشناسانه و در تحلیل اشعار مفتون، کاربرد نوعی ادبیات تطبیقی و مقایسه اشعار و دوبیتیهای مفتون با شاعران پیش از خود و البته فایز دشتی بوده است. کاری که پیش از او، زنگویی و باباچاهی نیز کم و بیش به آن پرداخته بودند.
اهم مطالب کتاب استاد عبدالحسین احمدیریشهری عبارتند از: پیشگفتار، درآمد سخن، تخلص شاعر، آثار شاعر، تاریخ سروده شدن اشعار، سبک شعری و افکار مفتون، مفتون و دیگران، اصطلاحها و ضربالمثلها، صنعتگریها، چند نکتۀ انتقادی، نسخههای هدیهالعشاق و متن هدیهالعشاق.
این کتاب بهمجرد انتشار، مورد توجه محافل ژرنالیسی قرار گرفت. نشریه محلی «نسیم جنوب»، هفتهنامه چاپ بوشهر، علاوه بر مصاحبه با استاد احمدیریشهری (در شمارههای 121 و 122،دی ماه 1381) همچنین دو نقد له و علیه این کتاب به چاپ رساند. کتاب ارزشمند «پژوهش در آثار، افکار و اشعار مفتون بردخونی» از بدو انتشار تا امروز، مورد توجه محافل ادبی و فرهنگی در بوشهر و جنوب ایران قرار گرفته است.
بیست سال پس از کار استاد احمدیریشهری، آقای ناصر علیخواه که در فاصله سالهای 1339 تا 1341 بهعنوان معلم در روستای بردخون اشتغال به کار داشته و نسخۀ خط مؤلف هدیهالعشاق را از شخص مفتون به امانت گرفته و از روی آن نسخهای استنساخ کرده است، دست به چاپ این اثر زد. کتاب «دیوان اشعار مفتون بردخونی» به کوشش ناصر علیخوه و ویراستاری منوچهر آتشی با مقدمهای کوتاه از دکترسیدجعفر حمیدی، در قطع رقعی در سال 1401 و از سوی انتشارات سولار در تهران با تعداد 184 صفحه چاپ و منتشر شد.
این اثر شامل 211 دوبیتی، 30 غزل، 24 رباعی، 24 مثنوی و یک ترجیعبند، از اشعار مفتون بُردخونی است. نسخۀ علیخواه چیزی فراتر از نسخۀ احمدی ریشهری ندارد و حتی برخی از اشعار آن نسخه را نیز فاقد است، از جمله قصیدهای که مفقون درباره خالوحسین بردخونی سروده است. در عوض، کتاب بهشکل نفیس، روی کاغذ گلاسه و تمام رنگی با جلد سخت طبع و راهی بازار کتاب شده است.
علیخواه درباره ملاقاتش با مفتون نوشته است: «از همان روزهای نخست، از اینکه در بُردخون صحبت شده بود که معلم جدید آمده به ده، مفتون هم از بخشدار میخواهد که من بهدیدارش بروم. اطلاع دادم که من فقط روز جمعه میتوانم، بقیه روزها نمیتوانم، چون میخواهم وقتم را مشغول دانشآموزان کنم. دیدار که حاصل شده، بهمن گفت: «تو جوان با استعدادی هستی، هرچه میکنی، فقط اخلاق را فراموش نکن. اخلاق پیش ما از نان شب هم واجبتر است!» و همین موجب نزدیکی و دوستی من و او تا زمان مرگ او شد.
[...] بعدها از مفتون درخواست کردم، اشعارش را در اختیارم بگذارد تا هم بخوانم و هم نسخهای برای خودم از روی آن بازنویسی کند. آن بزرگوار با سخاوتمندی دفترش را در اختیارم قرار داد. آن دفتر شامل 211 دوبیتی، 24 رباعی، 30 غزل، 24 مثنوی بود. این اشعار را از دست شریف او دریافت کردم و توسط یکی از معلمان همکارم خوشنویسی شد. سپس دفتر اشعار را به مفتون برگرداندم.»، (دیوان اشعار مفتون بُردخونی، صص11ـ9).
جدیدترین تلاش برای چاپ آثار مفتون، چاپ و انتشار «کشکول» مفتون بُردخونی است که با تصحیح، مقدمه، شرح نامها و نکتهها از سوی مجید عابدی، شاعر و پژوهشگر جنوبی و به همت انتشارات شروع در بوشهر اواخر آذرماه 1401 در قطع رقعی و تعداد 223 صفحه چاپ و منتشر شده است. تلاشهای پیشین، متمرکز بر گردآوری و چاپ اشعار و دوبیتیهای مفتون بود، اما با همت دکتر عابدی زین پس پژوهشگران با متن کشکول مفتون نیز که به نثر است، مواجه خواهند شد.
استاد زنگویی در مقدمۀ چاپ 1391 اشعار مفتون، داوری خاصی درباب این کشکول و همچنین فهرستی از محتویات و مطالب آن دارد: «مفتون غیر از دوبیتی و دیگر نمونههای شعری، دارای نوشتهی «کشکول» مانند و جُنگی است که نگارنده آن را دیده است. سالها پیش که در بوشهر بودم، محمد فروزانی (زندهیاد)، [...] این نسخهی خطی را در اختیار من گذاشت و خواست که آن را بهچاپ برسانم. چند بار آن را مطالعه کردم، ولی بهطور مستقل در حد چاپ ندیدم. کشکول شامل یادداشتهایی در زمینهها و موضوعات گوناگون است. در نعمت خداوند، در مدح و منقبت و فضیلت حضرت علی(ع)، نسبنامه خودش، قصیده ایوان مدائن از خاقانی شیروانی، قطعاتی از سعدی، مولانا و چند شاعر دیگر و بیش از همه از ضابطین دشتی، مانند حاجیخان، حسینخان، محمدخان و یک سری یادداشتهای روزانه پیرامون این منطقه و چند ماده تاریخ، که اغلب آن از مرشد دشتی است.»، (مفتون بردخونی، صص 12ـ11).
بالاخره بعد از شصت سال پس از مرگ مفتون بردخونی در سال 1341، کتاب «کشکول» او به تصحیح دکترمجید عابدی به زیور طبع آراسته گشت. با وجود داوری سرد استاد زنگویی، کشکول مفتون از زوایای مختلف ادبی، تاریخی، اجتماعی و حتی تاریخ پزشکی حائز اهمیت و توجه است. مفتون در این اثر کوتاه، حدود شصت صفحه در متن چاپی، از صفحه 39 تا 90، کوشیده تا با الگو قراردادن کشکولهای مرسوم در فرهنگ و ادب پارسی، بهخصوص کشکول شیخ بهایی، جُنگی از همه چیز بهدست بدهد.
از سیره و تاریخ زندگی حضرت رسول اکرم (ص) و ولایت حضرت علی (ع) تا نقل برخی ادعیه شیعی و شعر پارهای از شاعران از جمله نظامی و خاقانی و حتی «صدپند» از لقمان حکیم و مطلبی درباره ابراهیم ادهم. اما مطالبی که کشکول مفتون را برجسته و نادر کرده، اطلاعات محلی آن است که پارهای از آن اطلاعات در منابع محلی و ملی مشابه یافت نمیشود و منحصر به همین کتاب کشکول است. از جمله وقوع و شیوع مرض جهانگیر انفلوانزای 1918 در منطقه دشتی و روستای بُردخون و توصیف دقیق علائم بالینی این مرض، همراه با آماری از تعداد کشتهشدگان!
کشکول مفتون برای نگارش تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه دشتی بهطور اعم و قریه (شهر امروزی) بُردخون بهطور اخص از منابع دست اول خواهد بود. ریز اطلاعات موجود در این نوشتۀ کوتاه، واقعاً ارزشمند و قابل ارجاع است. به برخی از این موارد به طور بسیار گذرا اشاره میکنم.
1) تاریخ خوانین دشتی و بُردخون، بهخصوص تاریخ حیدرخان دشتی.
2) نسبنامه سادات بردخون که از طریق «زیدِ شهید»، به امام زین العابدین، امام چهارم شیعیان، میرسد.
3) اختلافات مفتون با خالوحسین بردخونی بر سر برخی مسائل اقتصادی و باغات.
4) وضعیت زنان در منطقه دشتی.
5) وضعیت بردگان در منطقه دشتی.
6) وضعیت زنان برده در منطقه دشتی.
7) وقوع پاندومی جهانگیر آنفلوانزای 1327هجری قمری/ 1918میلادی و شیوع آن در روستای بردخون.
8) ماجرای ضرب سکهای نادر از سوی حیدرخان در منطقه دشتی در عصر قاجار.
9) اطلاعاتی از زندگی و احوالات شخصی سیدبهمنیار حسینی بردخونی یا همان مفتون
10) پارهای اشعار کشف و چاپ نشده از خود مفتون.
11) شناخت روحیات، نثر و نظم مفتون. (ویراستار محترم کلمات بد و توهینآمیز و فحشهای رکیک مفتون را از این دفتر شُشته و حذف کرده است. اگر برجای بود، سخت بهکار یک روانکاو برای تحلیل ذهنی و روانی مفتون میآمد.)
12) شناخت بیواسطۀ گفتمان ماقبل مدرن مفتون، از جمله تأثیر دعا برای مبارزه با پاندومی و همچنین سن هبوط حضرت آدم به زمین که، حدود 1363 قبل از تولد حضرت ختمی مرتبت بوده و...
بر همت مجید عابدی برای تصحیح و تحشیه کشکول مفتون بردخونی باید درود فرستاد. او با این کار ارزنده و درخور نظر، اثری مُرده و از نظر دورافتاده از مفتون را احیاء و تقدیم جامعه ادبی، هنری و تاریخی مردم بردخون، منطقه دشتی، استان بوشهر، جنوب کشور و کل ایران زمین کردند. سعیشان مشکور باد.
در پایان، ضروری است به یک خطای محاسباتی در تاریخ تولد مفتون اشاره کنم و این نوشته را به پایان رسانم: نکتۀ حاشیهای اما مهم، تاریخ دقیق تولد مفتون به سال شمسی است. در عموم منابعی که به مفتون اختصاص دارد، مانند زنگویی، باباچاهی، احمدیریشهری، علیخواه و ...، سال تولدش را 1276 شمسی قید کردهاند.
این تاریخی است که در شناسنامه مفتون که در سال 1312ش و در سن 32 یا 33 سالگی او صادر شده، نیز آمده است؛ اما مفتون در کشکول خود، سال تولدش را صراحتاً 1317 هـ.ق. نوشته است: «... متولد سنۀ هزار و سیصد و هفده در بردخون...»، (کشکول، ص 41). اگر سال 1317 را به شمسی تبدیل کنیم، با دو سال 1278 و 1279 مواجهه خواهیم شد. سال 1317هـ.ق تقریباً تا 18 ذیقعده/ آخر اسفند مطابق با 1278 شمسی است. روز چهارشنبه 19 ذیقعده 1317هـ.ق. برابر است با اول فروردین 1279ش. متاسفانه مفتون تاریخ روز و ماه تولدش را ذکر نکرده است. بنابراین اگر او تا پیش از اول فروردین به دنیا آمده باشد که البته نمیدانیم، باید تاریخ تولد شمسی او را 1278 دانست و اگر بعد از فروردین متولد شده، باید همان 1279 ش دانست. با این حساب، مرگ او نیز در سن 62 یا 63 سالگی اتفاق افتادهاست.»
نظر شما