این افسانهها که برپایه برخی از واقعیتها، سنتها و باورها و اوهام در تخیل انسانهای دوران پیشامدرن خوش نشستهاند، راویان آرزوها، رویاها و حسرتهای زنان و مردانی هستند که همواره برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید از بند دیو، اژدها، و پیرزنهای حریص و زنان جادوگر میرهند تا به قله آرامش برسند.
معمولا در این افسانهها، چهره ارائه شده از زنان، اغلب چهرهای مثبت نبوده؛ بهطوری که جادوگرانی که در این افسانهها آفریده شدهاند، پیرزنان بدجنس بودهاند. قطعا عامل مهمی در این مسئله ریشه داشته که در این باره، بشیر علوی، پژوهشگر، نویسنده و منتقد ادبی بر این باور است که «انتساب صفات و نقشهای منفی به زنان در افسانههای کهن و بومی متاثر از نگاه مردسالارانه متن است!»؛ این نظر متفاوتی است که تا پیش از این شاید، کمتر کسی آن را عاملی برای بدجلوه دادن زنان در برخی از افسانههای کهن دانسته باشد.
برای فهم جایگاه زنان در جوامع گذشته، افسانهها تا چه میزان میتوانند نقشآفرینی کنند؟
پاسخ روشن است؛ خیلی. قطعا ناگزیریم برای شناسایی زن و مفاهیم مربوط به او در نزد پیشینیان، افسانهها را مرور و جنس زن و چگونگی نگاه به او را بازشناسی کنیم. در این رهگذر، ضمن رسیدن به تعریف زن در ادبیات و جامعه گذشته، گاهی اوقات با راویانِ زنی مواجه میشویم که نوع روایت و نوعِ نگاهشان به جنس و شخصیت زن، گویای معرفی زن و چگونگی و چیستی وی در دورههایی است که امروزیها متن مستقیمی از آن ندارند و چارهای هم جز کنکاش در متون اینچنینی برای شناخت و نوع نگاه به زن ندارند.
از اینرو، افسانههایی که زن در آن حضور دارد یا نقشی در آن ایفا میکند، برای افرادی که درباره مولفههای مختلف زن پژوهش میکنند، بسیار مطلوب است، زیرا این افسانهها لایههای درونی و واقعی باورهای یک قوم را نمایان میکند؛ باور به زندگی، باور به هستی، باور به خدا و باور به زن. در درون همین افسانههاست که ترس و حقارت و دلهره یا شجاعت و خودباوری زنان نهفته است. همین مولفههاست که بعدها در طرح و بنمایه و ستون شعر و داستان زنان، نقش مهمی برعهده میگیرند و بدون اینکه زن بهعنوان نویسنده یا شاعر متوجه باشد، در رخ اولیه و ذهنی متن او اثر میگذارند. پس شناخت و جستوجو و بیرون کشیدن زن و باور به او و ویژگیهای قومی و قبیلهای او در جوامع گذشته از طریق افسانهها نهتنها کاری ممکن؛ بلکه ضروری است.
افسانههای بوشهر تا چه میزان معرف زنان این منطقه است که اغلب زنانی مستور و محصور پستوی خانهها در اعصار گذشته بودهاند؟!
درباره زن و خواستههایش و چگونگی و چراییاش در افسانههای بوشهر تاکنون اثری یا نوشتهای کار نشده است؛ این درحالی است که افسانههای بوشهر چه از نظر تجربههای حکیمانه اقوام و چه از حیث پنداشتهای غیرمنطقی از روابط آنان با جهان، ریشه در تاریخ جوامع داشته و از این نظر، ماهیتی غیرقابل انکار دارند. به لحاظ تاریخی این افسانهها بیانگر دیدگاهها و ادراکات انسان پیشامدرن از روابط حاکم بر حیات بوده و در ترکیب با خلاقیت، ذائقه هنری، مواد و منابع در دسترس، گاه بروز و بیان هنرمندانهای یافته و کنش و منش آدمیان را به زیان یا سود خود آرایش دادهاند.
تا آنجا که برای نوشتن تاریخ نثر استان بررسی کردهام، در افسانههای بوشهر، زنانِ فعال با شخصیت منفی، بیشتر از نقش زنان باشخصیت مثبت است. زنان جادوگر، فاسد، بد، زشت، خائن و حیلهگر در افسانههای بوشهر بسیار جلوه میکند؛ همچنین زنانی با کنش منفعل در نقشهایی مانند زن بهعنوان هدیه به قهرمان، پذیرش چندهمسری، در جایگاه معشوق یا همسر، ستمدیده و مظلوم نیز وجود دارد. افزون بر نقشهای منفی و منفعل، زنان در افسانههای جنوب نقشهای فعال با کنش مثبت را هم دارند که البته تعداد و بسامد بسیار پایینی در مقایسه با نقشهای منفی دارند.
دیو، پری، شاه یا شاهزادگی، آرزو، به دنیا آوردن بچه عجیب و غریب، ازدواج با شاه یا شاهزاده، ناگهانی دیده شدن از سوی شاهزاده یا شاه، رابطه و توطئه زن با مادرش، دزدیده شدن از سوی دیوها، گریزان بودن اژدها از زن، پناه بردن به دعا برای باردار شدن، خیانت زن به شوهر، خوردهشدن از سوی اژدها، همراهی عدد هفت و چهل حول زن، مانندِ چهلگیسو، چهلپَل، هفت دختر، هفت خواهر؛ فرار، زندانی و اسارت، رابطه با شیطان، مکار و بدسرشت بودن، ولخرج، پُرگویی و کوچهگردی، نقطه مشترک همه افسانههای جنوبی است که زن در آن جاری و ساری است.
این همه بد جلوه دادن زنان و انتصاب صفات بد به آنها در افسانههای کهن متاثر از چه عاملی است؟
اینگونه برداشت میکنم؛ با توجه به اینکه جامعه جنوب، جامعهای مردسالار بوده، به احتمال زیاد راوی اینگونه افسانهها مردان بودهاند، در حقیقت این افسانهها راوی نوعی نگاه مردانه به زن است!
آیا افسانههایی هم داریم که نگاه تقدسگونهای به زنان داشته باشند؟
بله؛ افسانههایی وجود دارند که بنمایه اصلی آنها تقدس و محترمشمردنِ زن است. اینگونه افسانهها یا در دوران زنسالاری ساخته شدهاند یا راوایان آنها زنان بودهاند؛ البته بهدلیل تنوع و گسترگی جغرافیایی یا جنسیتی راویانی که افسانهها را تولید کردهاند، نمیتوان به صراحت گفت که این راویان صرفاً زن بودهاند؛ هرچند براساس محتوا و ژرفساخت میتوان متوجه راوی آن شد؛ اما باید اعتراف کرد، افسانههایی که مردان خالق آن بودهاند، نسبت به افسانههای دیگر جنوب برتری و فراوانی بیشتری دارند.
رسیدن به افسانههایی که راویان زن داشتهاند، چقدر پژوهشگران را در مجسم کردن وضعیت زنان در روزگاران دور و تبیین جایگاه فعلی آنها یاری میکند؟
قطعا جستوجو در میان افسانهها برای شناخت زن بهعنوان راوی یا شخصیت داستان، شناختِ مطلوبی برای هر پژوهشگری از زن ایجاد میکند؛ شناختی که درک و فهم پژوهشگر را نسبت به این جنس و تاریخ زندگی او ارتقا میدهد. بهعبارت بهتر، پژوهشگر با درک این مفاهیم، بهتر و روانتر میتواند به نویسندگی، شاعری و جنبههای مختلف زندگی زنان، دست بیابد و بدین طریق ضعفها و قوتهای او را به کمک این پیشینهها بهتر بشناسد.
معتقدم، افسانههای مربوط به زن به گونههای مختلف ساخته شده که نمیتوان بنمایه اینگونه افسانهها را از سر مطایبه و سرگرمی دانست! چون ساختار این افسانهها بهگونهای است که برای هرکدامشان میتوان دلیل یا مرجعی یافت که افسانهها بر پایه آن مرجع ساخته شدهاند. افسانههایی که در بوشهر، زنان در آن نقش اصلی دارند، براساس موضوع و بنمایههای متفاوتی پدید آمدهاند که پرداختن به آنها مجال دیگری را میطلبد.
«حیلهگری» صفت بارزی است که در افسانههای این منطقه به زنان داده شده است، انتساب این صفت به آنها برگرفته از چه عاملی میتواند باشد؟
بله، درست اشاره کردید حیله زنان در افسانهها بهویژه افسانههای بوشهر بهعنوان یکی از پایهایترین مفهومی است که همواره در بیشتر افسانهها نقش بازی میکند. نسبتدادن مکر و حیله به زنان، ریشه در سنت و تاریخ مردانگی متون جهان دارد، در واقعیت موجود و زندگی واقعی، این صفت و این رفتار در زمره ویژگی و صفات ذاتی و اصلی و دائمی زنان نیست. مکر و شیطنت زنان در قصهها، بو و رنگ افسانه را مشمئزکننده کرده، اما چارهای جز نقل و قول این قصهها نیست. گروهی برآنند که انتساب این صفتها به زن بهخاطر هوش و ذکاوت ذاتی آنهاست؛ اما باور نگارنده این است که این ادعا در واقع نوعی خروج از واقعیت موجود در نگاه و نظر جامعه، سنت به زن و بهدنبال حذف صورتمسئله است.
باید بپذیریم که بنمایه بیشتر داستانهایی که بر مکر و حیله زن استوار است، نوعی نگاه مردسالارانه متن است که در فرهنگ مردمان و دیگر نقاط دنیا ساری و جاری بوده است. تغییر این نگاه اشتباه به زن، با خروج از زبان و جهان مردانه متن صورت میگیرد؛ جهانی که در متون و ادبیات سنتی این سرزمین چنگ انداخته است. با وجود اینکه در چند دهه اخیر، فرهنگ و فکر مردان و نگاهشان به زن تغییر عمده و چشمگیری داشته است اما هنوز جای کار و نوگرایی و مدرنیتهشدن و حذف نوعی باورها و مردسالاریها در متن وجود دارد؛ البته تغییر و ترمیم این نگاه، مربوط به امور سیاسی نمیشود، چون نگاه مردانه متن باید بیشتر تغییر کند و حذف کامل این باور در گروی خردجمعی و شکلگیری مطالعهای اندیشهورزانه است.
یکی از صفات منفی دیگری که در افسانههای بوشهری به زنان نسبت داده شده؛ «کمخردی» است، چرا؟
بله، درست است؛ اما این ویژگی در عالم واقعیت صحت نداشته و ندارد. یکی از افسانههایی که در آن به کمخردی زنان اشاره شده، افسانه «عمو رمضون» است. در این افسانه تاجری با پنج دختر یا پنج خواهر به ترتیب ازدواج میکند که همگی نادان و کمعقل و بیخردند!؟. متأسفانه اتصاف این خصیصه به زنان، هم نشاتگرفته از نگاه مردسالارانه متن دارد که افزون بر این افسانهها، بارها در برخی از سخنان مردان نیز دیده شده که به هیچوجه، محلی از اِعراب نداشته و ندارد. همین اتفاق، یعنی منسوب کردن صفت کمعقلی و بیخردی به زن در کردار و پندار در افسانه شهر هریسه نیز افتاده است.
از تصاویر منفی برساخته ذهن راویان مرد افسانهپرداز که بگذریم، در این منطقه افسانههایی هم وجود دارد که به زنان بعدی تقدسگونه بخشیدهاند؛ در اغلب این افسانهها اعدادی که نوعی تقدس دارند، نمود پررنگی دارد؛ چه رابطهای میتوان میان این اعداد و زنان یافت؟
این اعداد که عقاید، سنن و آداب بسیاری از جوامع مسلمان و غیرمسلمان بر محور آنها میچرخد، عمدتا راز و فلسفه اهمیت آنها در پرده ابهام قرار دارد، از اینرو، این اعداد، اعداد اسرارآمیز نامیده میشوند که مفسران، مورخان و ادیبان هر یک با تکیه بر ذوق خود، تفسیری از آنها ارائه کردهاند که بهیقین هیچکدام از این نظرها را نمیتوان علت قطعی کاربرد آن عدد بهشمار آورد.
طبیعی است این عدد در افسانههای مربوط به زن، گویای بُعد دیگری از پُر رمز و راز بودن افسانههاست. ظاهراً چیزی که از مفهوم اینگونه افسانهها دریافت میشود، تنوع و گستردگی جغرافیایی یا روایتی افسانههایی است که درباره زن است. اینگونه افسانهها به زن نوعی قداست میبخشد، برخلاف افسانههایی که زن در آنها جایگاهی ندارد یا توهینآمیز با آن برخورد شده است. به نظر میرسد راوی اینگونه افسانهها زنان بودهاند که منزه و مقدس با این واژه برخورد کرده یا شاید هم بنمایه این افسانهها از دوران زنسالاری نشات گرفتهاند.
با این اوصاف، افسانهها نقش بسزایی در بازتعریف جایگاه و هویت زن دیروز و طی طریق او برای رسیدن به «زن امروز» ایفا میکند، اینطور نیست؟
این امری طبیعی است؛ چراکه افسانهها بخش مهمی از تاریخ و فرهنگ شفاهی ایرانیها را در برمیگیرد که با کندوکاو در آنها، تصویر روشنی از وضعیت زنان در باور و زیست جوامع گذشته ارائه میکند. با استخراج و بازنمایی هویت قومی، هویت زبانی، هویت ملی، هویت جنسیتی و... در این افسانهها، مشخص میشود که زنان امروز از هویت سنتی خود فاصله گرفته و با بازیایی هویتی، نقشهای مهمی را در جامعه امروز گرفتهاند و این نشان میدهد که زنان این منطقه با درک هویت اصیل خود، به خودباوری رسیده و توانمندی خود را به رخ میکشند.
نظر شما