شعر خوانی قادر طهماسبی متخلص به «فرید» در اختتامیه هفدهمین جشنواره بین المللی شعر فجر
دلتنگ و دلآزرده و دلخون و دلافگار
دلخسته و دلسوخته، بیطاقت و ناچار
دوشینه گلوی قلم آهسته فشردم
تا گریه کند بر جسد این شب بیمار
در این شب بیمار مخوابید خدا را
تا بگذرد این فتنه و آید شب دیدار
از وحدت ما بود که لرزید و فرو ریخت
ارکان سیاستکده غرب چو دیوار
امروز در این فتنه همان وحدت ما را
دزدیده همان خصم نفاقافکن طرار
در کشور جان پشت به خورشید نشستن
کفر است مکوشید به کام دل کفار
در حضرت خورشید چه تاریک نشستی
برخیز که این ننگ تو را نیست سزاوار
ای دختر امروز من، ای مادر فردا
تا چند رکب میخوری از غرب تبهکار
نورسته من! پیر تو سیمرغ سترگ است
هشدار! شکارت نکند کرکس نشخوار
طوطی چه نمکگیر به توتی نکندت
جفت تو عقاب است نه آن مرغ شتروار
مینای فریبای من امروز چو طوطی
تکرار نکن جای کنیزان نشاندار
مردهست درون حلزونش زن غربی
از جان خبری نیست در این مرده مرداب
ای قاتل بیعاطفه، ای خوگر شیطان
گر پوپک من مرده چرایی تو عزادار؟
گر تیر به من خورده، تو پَر کَنده چرایی
گویی که دماوند شده بر سرت آوار
ای خطشکنان با من شوریده بخوانید
ای مرگ بر آمریکا، این دشمن قدار
قادر طهماسبی(فرید)
نظر شما