زبان داستان معیار است و با قلمی ساده و روان و ضرباهنگی آرام پیش میرود، بدون آنکه ما هر لحظه منتظر اتفاق هیجانانگیزی باشیم؛ اما همچنان نویسنده ما را در فضای داستان نگه میدارد. رنگآمیزی و تصاویر نقاشیشده پسزمینه هم پا به پای داستان اصلی به درستی توانستهاند معنایی را که نویسنده میخواهد، در داستان منتقل کنند؛ جایی که نیازی به نوشتن نبوده این تصاویر هستند که کاملکننده داستان هستند. علاوهبر این، نویسنده از توصیفات خاصی استفاده نکرده است و فضای داستان به شکل ساده پیش میرود؛ اما در عین حال ما احساسات شخصیتها را میتوانیم از تصاویر بفهمیم.
کوتاهبودن داستان در رساندن مفهوم به اندازه خود موفق بوده است؛ هرچند شخصیتپردازی شخصیتهای داستان کامل نیست. نویسنده توانسته است احساسات ساچیکو را در نزدیکی با مادربزرگش علیرغم بیماری به ما نشان دهد؛ اینکه ساچیکو چگونه توانست با صحبتکردن به او نزدیکتر شود و او را درک کند و همین درککردن ساچیکو را به جهان مادربزرگش نزدیک میکند و سبب میشود شرایط را به گونهای دیگر بسنجد.
«نمیدانستم چهکار کنم، هیچوقت گریه آدمبزرگها را ندیده بودم، به چشمهایش خیره شدم و سعی کردم میان آنها مادربزرگی را پیدا کنم که زمانی میشناختم اما در عوض کودکی وحشتزده، گمشده و تنها دیدم. او ترسیده بود و هیچکس حتی مرا نمیشناخت.».
کتاب به ما یاد میدهد در شرایط بیماری، این همدلی و محبت است که خانواده را در کنار یکدیگر نگه میدارد. بودن در کنار افرادی که زمانی نزدیکترین شخص به ما محسوب میشدند اما اکنون بهخاطر یک بیماری ما را نمیشناسند، چیز عجیبی نیست و حتی با وجود بیماری هم امکانپذیر است؛ هرچند یک شادی کوتاه و موقت باشد.
بیماری فراموشی مادربزرگ ساچیکو بر اساس تجربه شخصی نویسنده در کتاب آمده است. نویسنده در ارتباط با مادربزرگش، اثرات چنین بیماریای را تجربه کرده است و این تجربه، به او در نوشتن این داستان کمک کرده تا واقعپذیرتر شود.
کمیکو ساکایی در پایان داستان توضیحی درباره کتابش نوشته است: «آلزایمر بیماری غمانگیزی است. کسانی که دچارش میشوند بیشتر حافظهی کوتاهمدتشان را از دست میدهند. آنها حتی فراموش میکنند که چه کسی هستند و در چه دورهای زندگی میکنند. مادربزرگم بسیار قوی و مهربان بود؛ اما این بیماری او را تغییر داد. من آن زمان نمیتوانستم این بیماری و تغییر او را درک کنم یا آنکه سر در بیاورم چه میکند. فقط به او نگاه میکردم. آن زمان من بچه بودم؛ اما حالا که بزرگ شدهام احساس میکنم اگر او الان اینجا بود، کارهای زیادی میتوانستم برایش بکنم.».
این کتاب در ٣۶ صفحه نوشته شده و مناسب رده سنی ۱۵+ (نوجوان) است.
نظر شما