دوشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۴۳
تلاشی برای فراتر رفتن از هویت‌گرایی جنسیتی

به طور کلی، «چگونه مانند یک زن فکر کنیم» حاوی مطالب عذاب‌آور زیادی در مورد فلسفه است، اما خود فلسفه نقش کمی در آن دارد.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، به سؤال کلاسیک جنسیت‌گرایان، «زنان چه می‌خواهند؟»، می‌توان چندین گزاره مدرن را اضافه کرد: زنان در مورد چه چیزی فکر می‌کنند؟ آیا آنها مانند یکی از همکلاسی‌های من در دوره تحصیلات تکمیلی در مورد تأثیر اینترنت بر ادبیات داستانی فکر می‌کنند؟ یا آنها مانند یکی از بهترین دوستان من نگران مفاسد سیستم عدالت کیفری هستند؟ یا مانند یکی از اساتید مورد علاقه من، شیفته رابطه بین ادراک و دانش هستند؟ به طور کلی می‌توان چنین نتیجه گرفت که هیچ پاسخ واحدی برای «مثل یک زن فکر کردن» وجود ندارد: به جز این‌که نفس این موضوع که بیشتر زنان فکر می‌کنند که شبیه هم فکر می‌کنند آزاردهنده است.
 
از نظر «ریگان پنالونا»، نویسنده کتاب «چگونه مانند یک زن فکر کنیم: چهار زن فیلسوف که به من آموختند چگونه حیات ذهن را دوست داشته باشم»، اساسا چیزی به نام ذهن زنانه وجود ندارد. او از این پیشنهاد که زنان ذاتاً دلسوز هستند خجالت می‌کشد و این ایده را رد می‌کند که آنها به طور طبیعی برای فعالیت‌های منطقی مناسب نیستند. وی مشکوک است که نقطه اصلی ارتباط میان چهار متفکری که او برای نوشتن در مورد آنها انتخاب کرده است، یا حداقل موردی که او تأکید می کند، صرفاً زن بودن هر یک است.
 
البته، «چگونه مانند یک زن فکر کنیم» چیزی بیش از احیای فیلسوفان مدرن اولیه است که به ناحق به دلیل جنسیت خود از تاریخ حذف شده‌اند. این اثر همچنین یک ادعای جنسیت‌گرایی در فلسفه دانشگاهی معاصر و همچنین یک خاطره‌نویسی مدون است. ضعیف‌ترین بخش‌های کتاب مسیر دشوار پنالونا را از طریق تحصیلات تکمیلی در یک موسسه ناشناس دنبال می‌کند، زیرا او اعتماد به توانایی‌هایش را از دست می‌دهد، ازدواج می‌کند، طلاق می‌گیرد و رشته‌اش را برای حرفه روزنامه‌نگاری رها می‌کند و در طول راه سؤال‌های لفاظی مضحکی را مطرح می‌کند: «آیا می‌توانم عاشق باشم و ‌استقلال خود را حفظ کنم؟»
 
ریگان پنالونا به عنوان زنی جوان که‌ در ‌ جامعه‌ای کوچک و مذهبی رشد کرده، به این سؤالات بزرگ فکر می‌کرد: ما کیستیم و این دنیای عجیبی که در آن می‌یابیم چیست؟ او در کالج فلسفه را کشف کرد و عاشق عقلانیت، انتزاعات و زیبایی آن شد. چیزی که پنالونا متوجه نشد این بود که فلسفه - حداقل آن رشته‌ای که در دانشگاه‌های غربی تدریس می‌شود و همچنین فرهنگی که آن را احاطه کرده است - به آرامی او را از طریق بی‌ارزش‌کردن زنان و ذهن‌هایشان حذف می‌کند. زنان در برنامه درسی او جایی نداشتند و فلسفه فمینیستی به عنوان حاشیه‌ای و غیر‌جدی رد شد. تا اینکه پنالونا با آثار زنی قرن هفدهمی به نام «داماریس کودورث مشام» مواجه شد. خواندن آثار مشام مانند بازخوانی زمان بود: نوشتن سیصد سال پیش، مشام مستقیماً از معرفت و خدا و همچنین وضعیت زنان با او صحبت می‌کرد. کار او سرانجام پنالونا را به سوی دیگر زنان فیلسوف برجسته آن دوران سوق داد: مری استل، کاترین کاکبرن و مری ولستون کرافت.

 
 
این زنان با هم عشق پنالونا به فلسفه را دوباره زنده کردند و به او یاد دادند که چگونه یک زندگی واقعاً فلسفی داشته باشد. او در اثرش خاطرات را با زندگینامه ترکیب می‌کند تا داستان این چهار زن را بیان کند و در طول تاریخ جایگزینی از فلسفه و همچنین جستجوی خود برای زیبایی و حقیقت ببافد. به طور رسمی مبتکر و بسیار باهوش، کتاب «چگونه مانند یک زن فکر کنیم»، مراقبه‌ای تکان‌دهنده است در مورد اینکه اگر با زنان به طور یکسان رفتار شود، فلسفه چگونه می‌تواند باشد.
 
به طور کلی، «چگونه مانند یک زن فکر کنیم» حاوی مطالب عذاب‌آور زیادی در مورد فلسفه است، اما خود فلسفه نقش کمی در آن دارد. پنالونا هرگز توضیح نمی‌دهد که چرا این رشته را دوست دارد، مگر با کلی‌ترین عبارات، بنابراین ما هیچ‌وقت متوجه نمی‌شویم که او چه چیزی را با ترک این رشته از دست می‌دهد. بنابراین اینطور می‌توان تبیین کرد که کتاب گرچه تلاش می‌کند به رابطه اندیشه و زنان بپردازد، اما از این رهگذر خود ماهیت فلسفه را کنار گذاشته و اساسا نگاهی سرسری به آن می‌اندازد. نکته مهم دیگر این‌که کتاب هیچ نتیجه‌گیری گسترده‌ای نداشته و در نهایت در قالب روایتی معمول و کوتاه‌بینانه باقی می‌ماند.
 
در نهایت، هویت‌گرایی او به قدری دقیق است که شبیه همان ذات‌گرایی است که او قصد داشت آن را رد کند؛ نه به عنوان یک زن، بلکه به عنوان یک فرد.


منبع: 
https://www.nytimes.com/2023/03/14/books/review/how-to-think-like-a-woman-regan-penaluna.html

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها