از سوی سازمان اسناد و کتابخانه ملی؛
خاطرات ناصر اویسی به چاپ دوم رسید/ معماهایی از بزرگان حزب توده تا قیام افسران خراسان
کتاب «یادماندههایی از حزب توده ایران؛ خاطرات دکتر ناصر اویسی» به کوشش علی درازی توسط سازمان اسناد و کتابخانه ملی به چاپ دوم رسید.
علی درازی درباره چگونگی تولد اینکتاب میگوید سال ۱۳۹۰ در کتابخانه موزه عبرت ایران بوده که بهطور اتفاقی مردی هشتادوسهساله را دیده که ناصر اویسی بوده است. حرفهای اینمرد با آقای تبریزی معلم درازی برایش که آنزمان دانشجوی تاریخ بوده، جذابیت داشته است. مولف «یادماندههایی از حزب توده ایران» میگوید پس از آنکه اویسی از کتابخانه موزه عبرت خارج شد، خود را به او رسانده و درخواست کرده اجازه دهد سرگذشتش را ثبت و مکتوب کند.
ناصر اویسی زمان چاپ اول کتاب پیشرو در قید حیات بود و نسخه چاپشده کتاب در مونترال کانادا به دستش رسید. اما سال ۱۳۹۸ در همانجا درگذشت و ویراست دوم کتاب را ندید.
راوی کتاب پیشرو متولد ۱۳۰۸ در تهران است که بهدلیل عضویت داییاش در حزب توده، جذب اینگروه شد. اویسی ۱۳ ساله بود که عضو شاخه جوانان حزب توده شد و در جریان تظاهرات بزرگ حزب در زمان ساعد نخستوزیر وقت دستگیر، اما بهدلیل سن کم آزاد شد. او چندسال بعد در جریان فعالیتهای حزبی مربوط به ترور نافرجام محمدرضا پهلوی، دوباره دستگیر شد.
اینبار هم پس از مدتی کوتاهی آزاد شد اما احضار ناگهانیاش به فرمانداری، باعث شد به فکر فرار بیافتد. بههمیندلیل به شوروی مهاجرت و محبوس شد. با گذشت ۲ سال بهخاطر پیگیریهای حزب توده آزاد شد و زندگی خود را در شوروی بهمدت ۲ دهه پی گرفت که در اینمدت تحت نظر کاگب بود. اویسی در نهایت توانست همراه خانواده خود به کانادا مهاجرت کند. پس از پیروزی انقلاب هم در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشت و مدتی را در ذوبآهن کار کرد. مدتی بعد نیز به کانادا رفت و سال ۱۳۹۸ در اینکشور درگذشت.
«یادماندههایی از حزب توده ایران؛ خاطرات دکتر ناصر اویسی» با مصاحبههای حضوری و دستنوشتههای راوی تهیه شده است. کتاب پیشرو ۴ فصل اصلی دارد که بهترتیب عبارتاند از: «سرآغاز زندگی»، «مهاجرت به سرزمین رویاها»، «در جستوجوی زندگی» و «معماهایی از بزرگان حزب توده». پس از اینفصول هم «پیوستها» قرار دارد که ۲ عنوان «دولت ائتلافی قوام و حزب توده» و «قیام افسران خراسان» را شامل میشود.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم: «در اینموقع، در استالینآباد، دکتر رادمنش و دکتر فریدون کشاورز، و بعدها عبدالحسین نوشیتن که با همراهی پرویز شیرینلو از راه قهقهه آمده بودند حضور یافتند. اینافراد از مسئولان درجه اول حزب توده بودند. روزی بچهها از نحوه بازپرسی در زندان که بهنوعی کوشش داشتند ما را وادارند که بگوییم جاسوسیم گلایه کردند و در اینمورد با دکتر کشاورز جروبحثی در گرفت. او در جواب، به دفاع از شورویها پرداخت و قصه زیر را که نمیدانم از کجا شنیده بود برای ما تعریف کرد و گفت:
«غرب از هر طرف به شوروی جاسوس میفرستد. چندی پیش برای طبیعینشان دادن این کارشان، زنی افغانی که حامله و از شوهرش چاقو خورده بود، خودش را به مرز شوروی میرساند و تقاضای کمک میکند. روسها از روی شفقت و مهربانی او را پذیرفته و با وسایل طبی در زایمانش تسهیلاتی به عمل میآورند. بعدها پس از تحقیقات رابطه او با دیگر عناصر مشکوکی که از مرز افغانستان به خاک شوروی وارد شده بودند کشف میشود و معلوم میشود که این حاملکی و زخمها نیز بهخاطر طبیعی نشاندادن و سهولتِ فعالیتهای بعدی آن خانم بوده است.»
چاپ دوم کتاب «یادماندههایی از حزب توده ایران؛ خاطرات دکتر ناصر اویسی» در ۳۱۰ صفحه مصور، شمارگان ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴۰ هزار تومان منتشر شده است.
نظر شما