ابوالقاسم اسماعیلپور اسطورهپژوه در مقایسه نوع پیوند اسطوره با دو نوع ادبی شعر و داستان، گفت: تاثير اسطوره در ادبيات كهن فارسی به خوبي ديده ميشود؛ اما در دوران مشروطه با تصور اينكه اسطورهها خرافات هستند از آنها ديگر استفاده نكردند.\
این اسطورهپژوه تاکید کرد: اسطوره اولين سبك در ادبيات بوده كه هنوز رد پاي آن در ساير گونههای ادبی نيز ديده میشود. شعر و داستان دو حوزهای است كه در اسطوره با هم به پيوندی ناگسستنی میرسند.
وي ادامه داد: اسطورهپردازان هيچگاه نامي را از خودشان به جاي نگذاشتهاند؛ چرا كه اسطوره حاصل تلاش و كوششش جمعي يك قوم بوده است. اسطوره انسان را با هويتهاي قومي، فرهنگي و ملي كشورها آشنا ميكند و ساختاري متفاوت از افسانه دارد.
اسماعيلپور اظهار داشت: از سوی دیگر، شعر مدرن از اواخر قرن ۱۹ آغاز شده است و ساختار و كيفيتي كاملا متفاوت از شعر اسطورهاي باستان دارد؛ اما در آن ميتوان رد پاي اسطوره را ديد. همچنين در داستان به ويژه داستان كلاسيك نيز رد پاي اسطوره مشهود است.
وي تاكيد كرد: در داستان مدرن تاثير اسطوره به شكل ديگري است و داستان تحت تاثير مضامين اسطورهاي قرار دارد. در ادبيات مدرن غرب نيز به همين گونه است و مضامين اين آثار تحت تاثير مضامين اسطورهاي يونان باستان هستند.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: رماننويسان جديد ما از مشروطه به بعد اسطوره را فدا كرده و به واقعگرايي روي آوردهاند.
اسماعيلپور گفت: ادبيات كلاسيك ما زمينه اسطورهاي دارد و تاثير اسطوره در ادبيات كهن به خوبي ديده ميشود؛ اما در دوران مشروطه با تصور اينكه اسطورهها خرافات هستند از آنها ديگر استفاده نكردند.
وي ادامه داد: در ادبيات كلاسيك فارسی نيز تلفيق شعر و داستان را ميتوان در داستانهاي منظوم ديد؛ به طور مثال ويس و رامين يك داستان منظوم است - چراكه هم قالبي روايت گونه مانند داستان دارد و هم به سبك شعر سروده شده است. اين چنين داستانهايي در ادبيات اروپا «رومنس» ناميده میشوند.
اين استاد دانشگاه در ادامه درباره تعاريف آكادميك مفاهيم شعر، داستان و اسطوره توضيح داد: ابتدا اسطوره شكل گرفته است و پس از آن حماسه به وجود ميآيد. قهرمانان اسطورهها خدايان و قهرمان حماسهها پهلوانان نامدار هستند. شكلگيري حماسهها در عصري است كه اقوام متحد شدهاند. در حقيقت حماسهها نشاندهنده مبارزه يك ملت براي رسيدن به استقلال هستند.
اسماعيلپور افزود: از قرن ۴ به بعد عصر حماسه پايان مييابد و حتي در قرن ۶ و ۷ هم ديگر حماسهاي خلق نمیشود. به بيان ديگر عصر شاهنامه به اتمام رسيده است. بعد از حماسهها نیز رمانسها (داستانهاي تاريخي عاطفي) تا قرن ۱۳ و ۱۴ ظهور مييابد.
اين اسطورهپژوه با اشاره به نخستین ریشههای داستان به معنای امروزی گفت: براي اولين بار رمان يا داستان در قرن ۱۸ تعريف تازهاي مييابد و داستان كوتاه، رمان، نمايشنامه و داستان كه اجزای ادبيات مدرن هستند، شكل ميگيرند.
اسماعيلپور اظهار داشت: در قرن ۱۹ چون ساختار اقتصادي جوامع متحول ميشود و طبقه متوسط جامعه زياد ميشود، قهرمانهاي داستانها آدمهاي معمولي جامعه هستند.
وي تاكيد كرد: سیر تحول از اسطوره تا داستان (در قرن ۲۰)، از فراز و نشيب ادبی عجيبي نشان دارد؛ ولي در همه ادوار اسطوره رد پاي خودش را نشان ميدهد. حتي تاثير اسطوره بعد از شکلگیری رئاليسم و سوررئاليسم در رمانهاي نو مثل آثار جيمز جويس به خوبي ديده ميشود.
اين استاد دانشگاه يادآور شد: البته اين تاثير اسطوره در داستان و ادبیات مدرن قرن ۲۰، دیگر همان تاثير اسطورههای باستانی نيست؛ بلكه در واقع ما با به روز شدن اسطورههاي قديم در دنیای مدرن مواجهیم. به عنوان مثال جيمز جويس شخصيت اسطورهاي را با شخصيت اجتماعي انسان قرن ۲۰ پيوند زده است.
نظر شما